سرویس سیاسی «فردا»؛ منطقهای که سرزمین فراعنه نام دارد؛ از دو سو دستخوش تحولات چشمگیری شده است. از سویی پس از سرنگونی دولت اسلامگرا به رهبری محمد مرسی ناآرامیهای خیابانی بهرغم خشونت فزاینده نظامیان ادامه دارد و حتی دامنه اعتراضات به مراکز دانشگاهی هم کشیده شده و از سوی دیگر، ژنرالهای ارتش به فرماندهی السیسی در رؤیای د
ستیابی به ردای قدرت و حذف کامل اخوانالمسلمین از صحنه سیاسی مصر هستند. گویا در نبود رقیب، چالش جدیای برای نهاد نظامی در رسیدن به پست کلیدی ریاستجمهوری وجود ندارد؛ زیرا حمدین صباحی تنها رقیب انتخاباتی برای السیسی از توانمندی لازم در عرصه داخلی و خارجی برای شکست نظامیان برخوردار نیست. اما چطور کشوری که به امالدنیا معروف است و از پایتخت آن بهعنوان قلب جهان عرب نام میبرند با واپسگرایی عمده و عدول از مطالبات مدنی و آزادیهای سیاسی امروزه فقط به فکر تأمین امنیت و خروج از چرخه خشونت ساختاری در جامعه است؟ بیتردید انقلاب نیمهتمام ژانویه 2011 در بستری از آمالها و مطالبات گسترده
مردمی برای نیل به دموکراسی و رهایی از دیکتاتوری رژیم اقتدارگرای مبارک شکل گرفت و جوانان و گروههای اسلامی توانستند در یک فرصت کوتاه ضمن سرنگونی رژیم دیکتاتوری شرایط جدیدی را برای رویش نهال دموکراسی در این کشور فراهم سازند. ارتش هم بهعنوان عنصر تأثیرگذار در صحنه سیاسی در شرایط تاریخساز برای ماندن در قدرت، تلاش نمود با جانبداری معنیدار از مطالبات مردمی، فضا را برای دوره انتقالی قدرت آماده سازد؛ لذا پس از پیروزی اسلامگرایان در پارلمان و انتخابات ریاستجمهوری به ظاهر همکاری و همراهی با رهبران اخوان را درپیش گرفت ولی از آنجا که ساختار قدرت قبلی همچنان حفظ شده بود و قضات عالیه دادگاههای مصر و نیروهای امنیتی سابق همچنان در عرصه سیاستگذاری و تنظیم مناسبات خارجی فعال بودند؛ ارتش منتظر لغزشهای اساسی اخوانیها در امر حکومتداری بود. عدم شناخت سپهر سیاسی مصر ازسوی رهبران مکتب ارشادی و تلاش شخص مرسی برای دستاندازی به قوای دیگر و بیتفاتی به تکثر فرهنگی حاکم بر مصر، بر نارضایتیهای موجود دامن زد و دوقطبی شدن جامعه به اسلامگرایان و غیراسلامگرایان و گسترش روزافزون فقر اقتصادی و عجز دولت مرسی در پاسخگویی به این
مشکلات، فرصت تاریخی دیگری برای بازگشت نظامیان به عرصه قدرت سیاسی فراهم نمود. کودتای سفید ارتش با شکلگیری جنبش تمرد و حذف اسلامگرایان از قدرت، مصر را بار دیگر وارد بیثباتیهای گسترده خیابانی کرده است. ارتش برای کنترل کامل قدرت ضمن دستگیری کادر رهبری اخوانالمسلمین و مصادره اموال و رسانه منسوب به این گروه، راه را بر گزینه آشتی ملی بسته و تلاش کرد با اهریمنسازی از چهره اخوانیها ضمن بسیج گسترده نیروهای موافق در یک انتخابات نمایشی خود را ناجی مردم مصر و خیرخواه عموم جلوه دهد. در هر صورت ارتش خود را برنده انتخابات میداند و حمدین صباحی بهرغم سابقه انقلابی طولانی با آموزههای ناسیونالیستی و پانناصریسم نمیتواند در غیاب اخوانیها چالش جدی برای شخص السیسی قلمداد گردد. در صحنه انتخاباتی مصر پس از حذف اخوانیها از عرصه سیاسی میتوان به مؤلفههای ذیل که نامزد نظامیان را برتر از رقیب ساخته است اشاره کرد: 1. عملکرد بد دولت اسلامگرا درطول یک سال حکومت خود و دامن زدن به شکافهای اجتماعی و سیاسی مصر باعث ریزش طرفداران اخوانالمسلمین و بیتفاوتی تودههای مردم به شیوههای امنیتی و خشونتهای عریان نظامیان در برخورد
با مخالفین شده است. مردمی که برای نیل به دموکراسی و ایجاد جامعه چندصدایی در سرزمین فراعنه به خیابان ریختند بهدلیل نبود رهبری کاریزماتیک و فقدان راهبرد مشترک برای دستیابی به خواستههایشان در چنبرهای از مشکلات سیاسی و اجتماعی گرفتار آمدهاند. امروزه سرزمین نیل بار دیگر بهدنبال شخصی میگردد که ضمن پایان دادن به اختلافات سیاسی گسترده در جامعه، توان برقراری نظم و ثبات را داشته باشد و از نظر خیل عظیم مردم شخص السیسی میتواند به این شکاف عمده اجتماعی و طیفهای مختلف سیاسی پایان دهد. 2. در عرصه سیاسی مصر، علاوه بر قدرت بلامنازع نظامیان؛ سرمایهداران و بقایای رژیم گذشته میتوانند در چینش آرا و صفبندیهای سیاسی اثرگذار باشند. در پیوند ناگسستنی میان نهادهای امنیتی و نظامی با سرمایهداران بزرگ نباید دچار تردید شد. اکثر بنگاههای اقتصادی مصر ـ که بهنوعی با مدیریت نظامیان سابق اداره میشوند ـ پشتیبان السیسی و خواستار حذف اخوانالمسلمین از چرخه قدرت سیاسی هستند. حتی دیکتاتور هشتاد ساله مصر، حسنی مبارک نیز در پیام صوتی از زندان، السیسی را یگانه رهبر و منجی کشور دانسته است. از دیگر سو؛ جریان انقلابی ازجمله جوانان
ششم آوریل و چپیهای ناصری بهدلیل تشتت آرا و نیز سرخوردگی توده مردم از انقلابیون از ایجاد بلوک قدرتمند برای رقابت با نظامیان ناتوانند و البته تکیه طرفداران عبدالفتاح السیسی بر شعار عدالت اجتماعی بهجای شعار دموکراسیخواهی و مطالبات مدنی شاید برای بیشتر مردم به مراتب جذابتر از دیگر خواستهها قلمداد شود. مردم مصر بازگشت نان به سفرههای خویش را در گرو برقراری نظم و امنیت اجتماعی میدانند. 3. اقدامات اسلامگرایان ـ موجبات نزول قدرت و فروپاشی آنان در داخل را بههمراه داشت ـ محدود به حوزة جعرافیایی سرزمین مصر نبوده، بلکه سیاستهای شتابزده و بدون منطق رهبران اخوان باعث شکلگیری جبهه گسترده منطقهای به رهبری عربستان سعودی علیه آنان شد. بیشک ریاض برنده اصلی بازی پیچیده قدرت در سرزمین فراعنه میان نظامیان و اسلامگراهاست؛ زیرا اسلام اعتدالی بانیان اصلی اخوانالمسلمین (حسن البناء) سنخیتی با اسلام افراطی وهابی ندارد و دو کشور رقیب تاریخی همدیگر برای رهبری جهان اهل سنت بهشمار میروند. بنابراین فروپاشی اقتدار معنوی اخوانیها در منطقه به نفع عربستان است. این درحالی است که شخص السیسی اعتقادی به حکومت دینی ندارد و این
امر میتواند در اتحاد مجدد دو کشور مهم در دنیای اسلام و سرازیر شدن کمکهای اقتصادی عربستان به مصر تأثیرگذار باشد. جالب اینجاست عربستان با قطر بر سر مسئله مصر وارد مجادلات دیپلماتیک شد و با فراخوانی سفرای شیخنشینهای حوزه خلیج فارس نشان داد که منطقه همچنان آبستن تحولات جدیدی است. 4. در خارج از منطقه نیز نگاهها نسبت به انتخابات اخیر ریاستجمهوری مصر و تحولات آن میتواند مهم باشد. آمریکا همچنان مصر را ذخیره استراتژیک خود در خاورمیانه میداند و هرگونه تغییر و تحول در سرزمین نیل میتواند تبعات سیاسی و امنیتی برای یگانه متحد نزدیک خود؛ رژیم اسرائیل داشته باشد. گرچه در فرایند برکناری مرسی رهبران آمریکا با سیاست دوپهلو تلاش کردند ارتش را ناگزیر به همکاری مشروط با اسلامگرایان و پذیرش آنها بهعنوان واقعیت ملموس مصر نمایند و حتی با ژست حقوق بشری و داعیه دموکراسیخواهی تهدید به قطع کمکهای راهبردی سالیانه خویش نمودند؛ باوجوداین آمریکا همکاری با نظامیان و رژیمهای دیکتاتوری را به جریانات اسلامگرا ترجیح میدهد و لذا بهرغم برخی از انتقادات از فرماندهان نظامی؛ آمریکا درصورت پیروزی السیسی به روابط راهبردی و
استراتژیک خود با مصر ادامه خواهد داد. از دیگر سو گرچه السیسی برای ابراز نارضایتی خود از مواضع غرب تلاش نمود با نزدیکی به روسیه و خریدهای تسلیحات نظامی کاخ سفید را در شرایط دشوارتری قرار دهد؛ باوجوداین، بهدلیل وابستگی ارتش مصر به تکنولوژی غرب امکان گسست وجود ندارد. 5. جامعه مصر سلطه اخوانالمسلمین را نپذیرفت و سقوط دراماتیک اخوان از پلههای قدرت این جنبش تاریخی را در پیچ تاریخی خود قرار داده است. در انتخابات ریاستجمهوری حضور اسلامگرایان در پای صندوقهای رأی با نام اخوان امکانپذیر نیست و این جنبش به ناچار به تحریم انتخابات دست زده است. تأثیر این تحریم گرچه در کاهش شمار شرکتکنندگان میتواند چشمگیر باشد؛ باوجوداین، نظامیان اعتقادی به دموکراسی و آرای مردم ندارند. اصولاً بهعلت فقر فرهنگی در کنار فقر گسترده اقتصادی، حضور مردم در انتخابات گذشته هم چشمگیر نبوده و این مؤلفه میتواند نقطه قوتی برای حاکمیت مجدد نهاد نظامی قلمداد گردد؛ زیرا قصد نظامیان از انتخابات آتی نمایش دموکراسی و حذف قطعی اسلامگرایان است. اخوانالمسلمین ناگزیر است یا شرایط موجود را که حاصل تجربه تلخ کوتاه یکساله دوره مرسی است، بپذیرد و
با بازگشت به انزوای سیاسی فضا را برای بازخیزی و بازگشت آگاهانه خویش آماده سازد و یا با همراه شدن با اقدامات نیروهای تندرو تکفیری و شبکه تروریستی القاعده مجوز لازم را برای ادامه سرکوب و خشونت به ارتش بدهد. 6 . درست است که ارتش توانسته با ابزار خشونت، اخوانیها را در حالت تدافعی قرار دهد؛ ولی حذف جریان اخوانالمسلمین از عرصه قدرت نباید بهمنزله حذف هویت دینی مردم مصر قلمداد گردد. مردم مصر به اعتدال و میانهروی در امور معروف هستند. بنابراین درصورت قطعیت پیروزی نماینده نظامیان در مصر، ارتش نمیتواند به دین و آیین مردم بیتفاوت باشد. ترس روانی مردم از دیکتاتوری فرو ریخته است و فرقی نمیکند که این دیکتاتوری مذهبی باشد یا نظامی. لذا گرچه در کوتاهمدت بهخاطر شرایط خاص حاکم بر مصر مردم به اقتدار نظامیان برای برقراری امنیت تن خواهند داد ولی مطالبات مدنی و آزادیهای سیاسی همچنان مدنظر آنها خواهد بود. منبع: ابرار معاصر
دیدگاه تان را بنویسید