سرویس سیاسی «فردا»؛ شهيد سپهبد «علي صياد شيرازي» در سال ۱۳۷۲ با حضور در مسجد كوي دانشگاه تهران، طي يك سخنراني به شرح عمليات افتخارآفرين «بيت المقدس» يا آزادسازي خرمشهر، پرداخت. عمليات «بيت المقدس» كه بعدها به نام «فتح خرمشهر» معروف شد، كمر رژيم بعث عراق را درهم شكست و مناسبات بين المللي را به نفع ايران در جهان تغيير داد، رزمندگان اسلام جاني تازه يافتند و حاصل رشادتهاي خود را به چشم ديدند. درود بر همه كساني كه در اين پيروزي عظيم شركت داشتند و نامشان تا ابد جاودانه خواهد ماند.
شهيد سپهبد «علي صياد شيرازي» در سال ۱۳۷۲ با حضور در مسجد كوي دانشگاه تهران، طي يك سخنراني به شرح عمليات افتخارآفرين «بيت المقدس» يا آزادسازي خرمشهر، پرداخت. در عمليات «بيت المقدس» كه بعدها به نام «فتح خرمشهر» معروف شد، ما در جبههاي به طول ۱۷۰ كيلومتري مبارزه كرديم، در اين عمليات قرارگاه قدس، فتح و نصر با توجه به تجربه عمليات طريق القدس، ثامن الائمه و فتح المبين، نبرد سنگيني را در منطقه اي به وسعت ۶ هزار كيلومتر مربع آغاز كردند. شهيد صياد شيرازي افزود: در
اين عمليات كه ما اول در طول جاده اهواز و خرمشهر، كه خاكريز دشمن در طرف شرق بود، عمليات را آغاز كرديم. مرحله دوم پيشرفت دژ مرزي بود و مرحله سوم، دنبال كردن دشمن از شمال تا كوشك و بالاخره مرحله چهارم در خود شلمچه . ما سه بار متوالي حمله كرديم و تلفاتي در اين سه بار به ما وارد شد. در اين عمليات شهيد خرازي، شهيد كاظمي، فرمانده تيپ نجف اشرف آن موقع و لشكر ۸۸ اكنون، يك تيپ از هوابرد ارتش كه فرماندهي آن تيپ هنوز زنده است و مسؤوليت بالايي را دارد، اينها سه بار متوالي حمله كردند و تلفات سنگيني وارد شد كه يك دفعه ديديم فرماندهي در جلسه اي ما را جواب كردند و گفتند، شما چه جوري مي گوييد لشكر و تيپ! در صورتي كه اكنون ۲۵ روز است كه مي جنگيم و تلفات سنگيني به ما وارد شده است، مجروح زياد داده ايم و نيروها خسته اند. البته حدود پنج هزار كيلومتر را آزاد كرده بوديم و پنج هزار نيروي دشمن را اسير گرفته بوديم ولي هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و در دست دشمن بود و به شكل غده سرطاني نمود داشت، در آن زمان از نظر فرماندهي معنا نداشت كه جنگ قطع شود، آن زمان بهترين زمان جنگ براي فتح خرمشهر بود چون اگر حمله را نيمه كاره رها مي كرديم، دشمن
خود را بازسازي مي كرد و در عمليات بعدي تلفات زيادتري مي داديم.
شب عمليات شروع شد، سه تا محور بود، در محور اول با يك تيپ از لشكر ۲۱ شهيد حمزه ارتش، آنها در محور اول در همان ساعات اوليه در بين صفوف دشمن شكاف ايجاد كردند. البته بين شلمچه و خرمشهر ما بايد در هفت كيلومتر دشمن را قطع مي كرديم و خودمان را به اروندرود مي رسانديم كه تازه به مردم بگوييم خرمشهر را محاصره كرده ايم تا كه مردم حضور پررنگ تري در جبهه داشته باشند. محور اول توسط شهيد احمد به نحو مطلوب پيش ميرفت ولي دو محور ديگر تا ساعت ۵/۴ صبح باز نشد و شهيد احمد نيز داد و بيداد مي كرد كه چرا نمي آييد؟ ما داريم از چپ و راست ميخوريم. خدا كمك كرد، ساعت ۵ صبح بود كه ديديم از پشت بي سيم با هيجان اعلام كردند كه شهيد خرازي گفت ما داريم به طرف جلو مي رويم و نزديك رودخانه هستيم و حدود ۵/۶ صبح بود كه اعلام كرد ما به رودخانه رسيديم.
آنقدر آنها به سرعت پيشرفته بودند كه هليكوپتر دشمن فكر مي كرد كه هنوز در آن منطقه نيروهاي خودشان ساكن هستند. نزديك هاي صبح اين هليكوپتر در فاصله پايين از خرمشهر حركت مي كرد، اين هلي كوپتر را با آرپي جي زدند، هيچ كس تاكنون با آرپي جي، پدافند نظامي نكرده است. از اين صحنه تلويزيون فيلم برداري كرده و نشان مي دهد كه چگونه در هوا هليكوپتر دشمن سرنگون مي شود البته در همان روز نزديك بود كه اين بلا سر هليكوپترهاي خودي نيز بيايد. ساعت ۷ صبح بود كه شهيد خرازي با بي سيم با هيجان با ما تماس گرفت و گفت ما توانسته ايم حدود هفتصد نفر نيرو جمع آوري كنيم و اجازه مي خواست كه از طرف پل خاكريزي به طرف عراقي ها بزند. ما آمديم بگوييم نه ، ولي به خرازي گفتم اجازه بدهيد كه مشورت كنم، در ستاد جنگ نيز وقتي پيشنهاد را مطرح كردم هيچ كس نظر مثبت نداشت، همه مي گفتند اگر اين عمليات نگرفت، هفتصد نفر را از دست مي دهيم.
آمدم تماس بگيريم با شهيد خرازي و بگويم اين كار را نكند، ديدم كه او زودتر تماس گرفت و پرسيد كه سرانجام مذاكره چه شد؟ آمدم بگويم كه نمي شود كه گفت دارد وقت مي گذرد و ما همان جا يك تصميمي گرفته ايم، من هم گفتم جلو برويد. نيم ساعت بيشتر طول كشيد كه سر و صداي بي سيم بلند شد گفتم حتما گير افتاده اند. بي سيم را روشن كردم ديدم شهيد خرازي مي گفت كه هر چه جلوي خود را نگاه مي كنيم، مي بينيم كه عراقي ها دست خود را بالا گرفته اند، چه كار بايد كنيم؟ من فهميدم منظور او چه چيزي است. چون نيروهاي عراقي زياد بودند و نيروهاي او كم بودند و نمي توانستند نيروهاي عراقي را كنترل كنند. پيشنهاد كردم يك هليكوپتر بالا برود و ببيند كه عمق آنها تا كجاست؟ يك هليكوپتر بالا رفت و خلبان با هيجان گفت تا چشم من كار مي كند تمام عراقي ها در خيابان خرمشهر دستان خود را بالا برده اند حالا نمي شد كه به اسيران عراقي بگوييم كه شما فعلا در سنگر برويد كه ما نيرو جمع آوري كنيم و بعدا شما را ببريم و بازداشت كنيم. در نهايت خداوند اين را در ذهن ما رساند كه همه رزمندگان يك خط شوند و يك قسمت آنها به طرف رودخانه و قسمت ديگر آنها به طرف جاده خرمشهر
تقسيم بندي شوند و با دست به سربازان عراقي علامت دهيم كه توي جاده بروند.
چشمشان كور، ما ماشين نداشتيم كه با ماشين ببريمشان، بايد پياده مي رفتند. البته چون در منطقه خودمان حركت مي كردند خيالمان راحت بود، در اين عمليات برخلاف معمول كه دوست داشتيم اسير زيادي از دشمن بگيريم اين دفعه دوست داشتيم بگويند كه اسيران عراقي تمام شده است؛ البته نگران بوديم كه وضعيت فرق كند و اينها ـ سربازان عراقي ـ رفتنشان تا ده صبح طول كشيد، بعد سنگرها را تصرف كرديم و تا ساعت ۵ بعدازظهر طول كشيد تا اسرا را كه حدود ۱۴ هزار و پانصد نفر بودند، بشماريم . البته دو ماه طول كشيد كه تمام مهمات آنها را سنگر به سنگر بيرون آوريم. در اين عمليات ما توانستيم شش هزار كيلومتر مربع از خاك كشور را آزاد كنيم و حدود نه هزار نفر را نيز اسير كنيم.
بهترين درك عرفاني از عمليات بيت المقدس و آزادي خرمشهر در پيام امام خميني(ره) وجود دارد كه در آن پيام ابعاد عرفاني فتح خرمشهر بيان شده و هم چنين ما را از آفت زدگي غرور پرهيز داده و در نهايت فرموده «خرمشهر را خدا آزاد كرد» البته ما اكنون داريم با سرمايه شهدا زندگي مي كنيم و تا زنده ايم بايد اين سرمايه بزرگ را حفظ كنيم. البته فكر نكنيم اين سرمايه باقيمانده از شهدا فقط به درد جبهه و جنگ مي خورد، ما عاشق جنگيدن نيستيم ولي خود را مكلف به جنگيدن با دشمنان خود مي كنيم و هر وقت كه زمان اقتضا كند، عاشقانه مي جنگيم. يك عده فكر مي كنند كه ما جنگ طلب هستيم و جنگ را دوست داريم، رزمندگان اسلام اين جور نشان دادند كه جنگ را دوست ندارند ولي در مقابل دشمنان اسلام عاشقانه مي جنگند. خداي متعال در قرارگاه كربلا جرقه نوري نشانده كه طرحي را در ذهن يك طراح قرار داد و آن طرح تنها راهي بود كه مي توانستيم خرمشهر را محاصره كنيم و بعد آن را بگيريم. ما با سردار رضايي جلسه اي قرار داديم و براي اينكه هماهنگ با يكديگر عمل كنيم اين طرح را مورد بررسي قرار داديم، اين جلسه حدود پنج دقيقه بيشتر وقت نگرفت و هر دوي ما با اميدواري و قوت
قلب گفتيم اين طرح بهترين طرح براي فتح خرمشهر است كه بايد اجرا شود و به حول و قوه الهي با موفقيت اجرا شد. پیام شهید جهان آرا در زمان سقوط خرمشهر محمد جهان آراء فرمانده سپاه خرمشهر زمانی که این شهر آزاد شد، نبود اما هنگامی که این شهر سقوط کرد از مدافعان این شهر بود در کنار دیگر یارانش با اندک سلاحهایی که برایشان باقی مانده بود. شهید محمد جهان آراء هنگامی که بی سیم چی سقوط خرمشهر را به او خبر داد، فرمانده سپاه خرمشهر گفت: مواظب باشید که دل هایتان سقوط نکند، چون اگر دل سقوط نکند روزی خرمشهر را آزاد خواهیم کرد.
و اکنون پس از گذشت این همه سال از آزاد سازی خرمشهر پی به این سخن شهید جهان آراء باید برد که آن هنگام دل ها سقوط نکرد که خرمشهر آزاد شد. اکنون هم نگذاریم دل هایمان سقوط کند. نگهش داریم محکم و استوار برای اقدام بعدی این دل ها نیاز است. پس از همینجا به همه آنهایی که دلاورانه خرمشهر را آزاد کردند و دل ملت را شاد بگوییم؛ سلام بر یاران آسمانی، سلام بر آنان که صادقانه ایستادند، مردانه جنگیدند، عاشقانه شهید شدند و مظلومانه از خاطره دنیا طلبان رفتند. خرمشهر امروز سوم خرداد 1361 آزاد شد. امام خمینی (ره) هنگامی که خرمشهر آزاد شد، فرمودند:« فتح خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است.»
دیدگاه تان را بنویسید