نابرابری در مهارتها درحال تبدیل شدن به موضوعی نسل به نسل است/توزیع ثروت و نابرابری ریشه در سیستم آموزشی دارد

کد خبر: 338954

تصویر ایالات متحده عمیقا نگران کننده است. برغم داشتن دومین تولید ناخالص ملی، کشور تقریبا در همه ابعاد ضعیف عمل می کند. آمریکا در سواد و مهارت های فناوری زیر خط متوسط است و در زمینه حساب در میان افراد 16 تا 65 سال از آخر، سوم است. جالب اینکه، فرانسه، کشور پیکتی هم در عمده رشته ها همینگونه ضعیف عمل می کند.

نابرابری در مهارتها درحال تبدیل شدن به موضوعی نسل به نسل است/توزیع ثروت و نابرابری ریشه در سیستم آموزشی دارد
سرویس سیاسی «فردا»؛ حالا دیگر معروف است که توماس پیکتی - اقتصاددان فرانسوی و نویسنده کتاب پرفروش 700 صفحه ای "سرمایه در قرن بیست و یکم"- معتقد است بازار آزاد نابرابری ثروت تولید می کند که دودمانی و ضد شایسته سالاری است. راه حلی که همگان درباره آن صحبت می کنند گرفتن مالیات از ثروتمندان است. اما با خواندن کتاب، کاملا واضح است که پیکتی تشخیص می دهد در طی یک دوره زمانی طولانی، نیروی اصلی در حمایت از برابری بیشتر اشاعه دانش و مهارت بوده است. به هرحال، کشورهایی مانند هند و برزیل در دهه های 1970 و 1980 بدون آنکه رشد مشترک گسترده ای را ایجاد کنند، نرخ های بسیار بالای مالیات را داشته اند. کشورهای آسیای شرقی در عوض، با نرخ بالای سواد و یک نیروی کار به طور فزاینده ای ماهر، موفق شدند هم رشد و هم عدالت نسبی را به دست آورند. این بحثی در مخالفت با مالیات های بالاتر نیست بلکه بحثی در تاکید بر این است که برای رسیدن به بهترین نتایج بلند مدت، آموزش و پرورش همچنان ضروری باقی می ماند. افسوس که این حوزه ای است که ایالات متحده آمریکا در آن شکست خورده است. اگر خواندن کتاب پیکتی، نابرابری در ثروت را به یاد ما می اندازد، گزارش اخیر ارائه شده توسط سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) درباره مهارت افراد بالغ در کشورهای ثروتمند به همان اندازه یک تصویر غم انگیز از نابرابری در دانش به ما ارائه می کند- چیزی که برای ایالات متحده امریکا ترسناک است. 36 میلیون آمریکایی بالغ مهارت پایینی دارند و این ها فقط کارگران مسن نیستند. جوانان آمریکایی- 16 تا 24 ساله - که در آستانه ورود به بازار کار هستند، در دو رشته از سه رشته امتحان گرفته شده، حساب و مهارت های فناوری، در رتبه آخر قرار دارند. این اولین مطالعه جامع درباره مهارت هایی است که بزرگسالان برای کار در دنیای امروزی به آن نیاز دارند، سواد، حساب و فناوری. همانطور که برنامه ارزیابی بین المللی دانش آموزان PISA مشخص می کند که ارزیابی OECD برای دانش آموزان پایه های چهارم تا هشتم انجام شده، این مطالعه برای سنجش قدرت حل مسئله و نه حفظ کردن مرسوم طراحی شده است. مشخص شد که کسب نمرات خوب در این امتحانات مستقیما به شغل، افزایش حقوق و بهره وری، سلامت و حتی به مشارکت مدنی و سیاسی مرتبط است و نابرابری در مهارت تا اندازه زیادی به نابرابری در درآمد مربوط است. این امتحانات نشان می دهد که مردم هرجایی مهارت ها را در سن جوانی توسعه می دهند، در سن 30 سالگی حرفه ای می شوند و بعد شروع به زوال می کنند. بنابراین اگر مردم با آموزش بد و مهارت های پایین آغاز کنند، این معضلات به احتمال زیاد در سراسر عمر همراه با آنها رشد کرده و باقی می ماند. تصویر ایالات متحده عمیقا نگران کننده است. برغم داشتن دومین تولید ناخالص ملی، کشور تقریبا در همه ابعاد ضعیف عمل می کند. آمریکا در سواد و مهارت های فناوری زیر خط متوسط است و در زمینه حساب در میان افراد 16 تا 65 سال از آخر، سوم است. جالب اینکه، فرانسه، کشور پیکتی هم در عمده رشته ها همینگونه ضعیف عمل می کند. نابرابری در مهارتها نیز درحال تبدیل شدن به موضوعی ریشه دار و نسل به نسل است. ایالات متحده یک شکاف عمیق بین بهترین و بدترین اجراکنندگان خود داشته است- اگرچه در مقایسه با کشورهایی مانند ژاپن، فنلاند و هلند، درصد کمتری در سطح بالا داشت. آمریکا همچنین گسترده ترین شکاف در نمرات میان افراد با والدین ثروتمند و تحصیل کرده و والدین فقیر فاقد تحصیلات را داشت. ایالات متحده دارای سطح بالایی از تحصیلات است و یک درصد بالایی از کارگرانش در برنامه های آموزشی و تربیتی حضور دارند و پول زیادی برای این فعالیت ها هزینه می کند و با این همه از بسیاری کشورهای دیگر که از مزایا و منابع کمتری برخوردارند بدتر عمل می کند. ( و این اصلا به خاطر مهاجران نیست. در حدود نیمی از کشورهای OECD هم اکنون نسبت به آمریکا درصد بیشتری از بزرگسالان به دنیا آمده در خارج را دارند.) آنچه ما از این مطالعه می آموزیم، در واقع فقط توسعه چیزی است که ما قبلا در نتایج PISA کشف کرده بودیم. بزرگترین نیرو در پشت سقوط رتبه آمریکا این نیست که ایالات متحده آمریکا کارها را بسیار بدتر انجام می دهد بلکه سایر کشورها بالا آمده و دارند بهتر عمل می کنند. سیستم آموزش و پرورش آمریکا در محیط جدید جهانی نا متناسب و نا کار آمد است. و هیچ چیز نشان از بهبودی ندارد. واکنش های هر دو حزب نسبت به هسته مشترک-یک سری استانداردهای ملی پذیرفته شده توسط دولت-یک نمونه غم انگیز است. والدینی که با یک فرهنگ استانداردهای پایین اما اعتماد بنفس بالا رشد کرده اند از اینکه می بینند این امتحانات نشان می دهد عمده مدارس آمریکا به خوبی به بچه های آنها درس نمی دهند دل آزرده و خشمگین شده اند. ( آنها مشکل را از امتحانات می بینند چرا که می دانند فرزندانشان شاهکار هستند.) برخی از لیبرال ها و گروه های معلمی از تاکید بعمل آمده روی امتحانات ناراحت هستند. و جمهوریخواهان اکنون با هسته مشترک مخالفت می کنند -برغم اینکه همین چند سال پیش از آن یک قهرمان ساخته بودند- فقط بخاطر اینکه دولت اوباما از این پروژه حمایت می کند. پیکتی می نویسد : تنها بخشی از نیروی اصلی برای همگرایی ثروت - توزیع دانش - طبیعی و خود بخودی است. این موضوع همچنین در مقیاس وسیعی به سیاست های آموزش و پرورش بستگی دارد. به عبارت دیگر اگر ما حقیقتا خواهان کم کردن نابرابری هستیم باید سیستم را اصلاح کنیم، جائیکه لازم است پول خرج کنیم - مانند آموزش ابتدایی- و همین حالا مشغول به کار شویم. منبع: واشنگتن پست/دو مه 2014 ترجمه : محمدرضا نوروزپور
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد