اروپا؛ عامل بحران اقتصادي بوسني
كشور بوسني چندمين روز از بروز ناآراميها را پشتسر ميگذارد. اين اعتراضات كه از روز چهارشنبه (پنجم فوريه) آغاز شد تاكنون به زخمي شدن بيش از صد نفر منجر شد. درروز جمعه (هفتم فوريه) اعتراضکنندگان به دليل فشارهاي اقتصادي با آتشزدن دفاتر دولتي خشم خود را نشان دادند.آنها توانستند عصر جمعه بخشي از مقر رياستجمهوري را به آتش بكشند؛ چند مركز دولتي ديگر در ساير شهرهاي بوسني هم دچار حريق شدند. به نظر ميآيد كه در بروز اين آشوب تنها عامل اقتصادي محركه اين بحران نبوده و عوامل ديگري در اين امر دخيلند. دكتر محمدابراهيم طاهريان، سفير سابق ايران در بوسني، ضمن شمردن اين موارد به بررسي و چرايي تظاهرات بوسني و هرزگوين ميپردازد. جناب دكتر طاهريان! با توجه به اينكه چندين روز متوالي از بروز ناآراميها در بوسني ميگذرد اما همچنان بحث درخصوص عوامل شروع اين آشوب مبهم است. برخي اقتصاد را عامل بالقوه در اين امر ميدانند. به نظر شما چه عواملي را براي بروز بحران در بوسنی و هرزگوين ميتوان برشمرد؟ در بررسي اين موضوع ميتوان دو محور زير را در نظر گرفت. 1 - ضعف مديريت و عدم تفاهم در ساختار سياسي 2 - اقتصاد ضعيف كشور بوسني و هرزگوين فدراسيون بوسني و هرزگوين، در كنار جمهوري صرب بوسني يكي از دو نهاد سياسي موجود در كشور بوسني و هرزگوين است. عمده ساكنان فدراسيون بوسني و هرزگوين، بوسنياييها و كرواتهاي بوسني هستند و به اين دليل گاهي به صورت غير رسمي، فدراسيون بوسنيايي-كروات يا فدراسيون مسلمان-كروات هم ناميده ميشود. بيشتر اتفاقاتي كه در كشور در حال وقوع است در نهاد فدراسيون صورت ميگيرد. به نظر ميآيد كه بعد از پايان جنگ جهاني دوم اين مهمترين اتفاقي بود كه در اين كشور صورت گرفت كه از مهمترين اين شهرهاي درگير ميتوان به توزلا و زنيكا اشاره كرد؛ همچنين دامنه اين آشوب به سارايوو، پايتخت بوسني هم رسيد كه براساس خبرهاي رسيده نتيجه تظاهرات آتشزدن ساختمانهاي دولتي از جمله ساختمان رياستجمهوري و همچنين زخمي شدن تعداد قابلتوجهي از معترضان است. يكي از عواملي كه موجب اين درگيريها شد، عدم تفاهم و ضعف مديريت در ميان تصميمسازان سياسي است. خصوصا آنكه در دو، سه سال اخير خبرهاي زيادي در رسانهها حاكي از اين ضعف سياسي است. در واقع آنگونه كه برآورد ميشود تصميمسازان بوسني با يكديگر تفاهم نداشته و داراي تشتت آرا هستند. بنابراين به عنوان عامل نخست، عدم تفاهم در ميان تصميمسازان سياسي مقامات بوسني را ميتوان برشمرد. 2 - ضعف اقتصادي دومين عامل ضعف اقتصادي اين كشور است. ساختار اقتصادي بوسني و هرزگوين در طول جنگ از بين رفت و بازسازي نشد. حتي در اين مدت كشورهاي غربي و اروپا نسبت به اين مسئله بيتفاوت بوده و توجه ناچيزي به آن داشتهاند. در نتيجه شاهديم كه بوسني و هرزگوين پرمسئلهترين اقتصاداروپا را دارد و بالاترين نرخ بيكاري يعني حدود 40 تا 44 درصد در اين كشور به چشم ميخورد. بنابراين ميتوان اينگونه گفت كه در كنار ضعف سياسي و عدم تفاهم سياسي ميان مردان قدرت بوسني، فقر اقتصادي موجب بروز درگيري و شورش بيسابقهاي در اين كشور شده است. همچنين علاوه بر موارد فوق بيتوجهي غربيها را هم بايد به آن اضافه كرد. اروپاييها بهرغم وعدههاي مكرر به بوسنياييها، در راهگشايي بحران اقتصادي كمكي نكرده و رويكرد آنها با نوعي بيتوجهي و بدعملي همراه بود. در نهايت آنچه محقق شد بحراني است كه گريبانگير اين كشور بوده و بعد از پايان جنگ بيسابقه است. برخي از كارشناسان بر اين باورند که سياست خصوصيسازي كه در اين كشور اجرا شده اقدامي شتابزده تلقي ميشود كه موجب بروز درگيريها شده است. فكر ميكنيد خصوصيسازي در اين كشور،كه دچار ضعف اقتصادي است، تا چه اندازه در بروز بيكاري و بهدنبال آن ناآرامي و تظاهرات دخيل است؟ به نظر من خصوصيسازي شتابزده عامل مهمي در بروز تظاهرات نيست. هرچند كه از تاثيرات آن بر شدت ضعف اقتصاد و بيكاري نبايد غفلت كرد، اما فاكتور بالقوه در شروع بحران محسوب نميشود. همانطور كه اشاره داشتم مديريت ناتوان، عدم تفاهم در ميان تصميمسازان، پيچيدگي موجود در ساختار سياسي دولت بوسني و هرزگوين، ضعف اقتصادي و عدم همكاري اتحاديه اروپا با اين كشور دلايل مهم بروز آشوب هستند. از آنجاييكه اقتصاد بوسني توان چشمگيري نداشته و به نوعي اقتصاد ضعيفي در نظر گرفته شده است، نميتوان مدعي شد كه خصوصيسازي شتابزده موجب شد تا مردم نسبت به دولت و سياستهاي آن اعتراضكنند. به اين معنا كه اقتصاد اين كشور آنچنان توانمند محسوب نميشود كه اجراي خصوصيسازي بتواند نقطه عطفي در معادلات آن رقم زند. هرچند كه اين فاكتور تاثيراتي هم داشته است اما آن را بايد در ادامه عواملي كه اشاره كردم اضافه كرد و از ذكر آن به عنوان عامل يگانه و اوليه بروز ناآراميها پرهيز كرد. جناب طاهريان! نكته ديگري كه وجود دارد اين است كه اين درگيريها درحالي صورت گرفته كه اكثر معترضان مسلمانند. دليل اين امر چيست؟ و آيا اين مورد ارتباطي با ساختار سياسي بوسني و هرزگوين دارد؟ هرچند كه اين كشور جمعيت زيادي ندارد (حدود4میلیوننفر) اما دو ساختار و نهاد سياسي فعال در بوسني و هرزگوين عمل ميكنند كه يكي از آنها فدراسيون بوسني و هرزگوين و ديگري جمهوري صرب بوسني است. براساس دادههاي ارائه شده در جمهوري صربي اعتراضاتي صورت نگرفته است. حتي اگر هم اتفاقي افتاده باشد قابل ملاحظه و چشمگير نيست. اما در مقابل موج تظاهرات در نهاد ديگر يعني فدراسيون بوده كه طبيعتا بخش قابل ملاحظهاي از بوسنياييها و كرواتهايي كه در نهاد فدراسيون و شهرهايي كه در رسانهها از آنها نام برده ميشود زندگي ميكنند از بوسنياييهايي هستند كه تقريبا همه مسلمانند. لذا شاهديم كه در اين درگيريها از جمعيت مسلمان نام برده ميشود. با توجه به اينكه بحران پيش آمده اعتراضي به فقر و بيكاري محسوب شده، و مقامات هم بر اين امر واقفند، چرا پليس بوسني با معترضان خشونتآميز برخور ميكند؟ به حدي كه تاكنون چند صد نفر در شهرهاي مختلف زخمي شده و اين آشوب همچنان ادامه پيدا كرده است! بعضي از مديران كنترل اين جريان معتقدند كه در اين تظاهرات خشونتي رخ نداده و تنها سعي داشتند شرايط را كنترل كنند. به هر صورت وضعيتي كه طي چند روز گذشته در شهرهاي مهم فدراسيون بوسني و هزرگوين به وجود آمده (براساس برخي از خبرها كه خيلي رسمي نيست) موجب شد تا مقامات و مسئولين محلي از مقام خود كنارهگيري كنند كه اين مسائل رخ داده همراه با تحميل هزينههاي فراواني بود. ميتوان گفت وقايع بوسني تقريبا همه را غافلگير نمود و هيچكس ارزيابي نميكرد كه بعد از سالهاي سخت جنگ اينچنين وقايعي در بوسني رخ دهد كه اين مسئله معلول همان ضعف مديريتي در ساختار سياسي اين كشور به حساب ميآيد. آقاي دكتر شما در صحبتهايتان به رويكرد اتحاديه اروپا نيز اشاره داشتيد. ارزيابي شما نسبت به اين قدرت در معادلات سياسي بوسني چگونه است؟ اروپا يك نمره غيرقابل قبول در موضوعات بوسني گرفت و آن هم سكوت اروپا در مقابل وقايع اين كشور است. حتي گاهي موضع اروپاييان در موضوعات بوسني همراهي با جنايتكاران بود. به نظر ميرسد در شرايط كنوني و بعد از گذشت دو دهه باز هم اتحاديه اروپا يك توجه حداقلي به موضوعات بوسني دارد؛ درحاليكه انتظار ميرفت اتحاديه در برابر وقايع اين كشور جديتر عمل كند، زيرا اين كشور در قلب اتحاديه اروپاست و مسائل آن از اهميت بيشتري برخوردار است. اما عدم توجه اتحاديه اروپا به بوسني خود مزيد بر علت شد و مشخص شد كه اين قدرت نسبت به موضوعات بوسني و هرزگوين بيتوجه است. به عنوان سوال آخر، به نظر شما آيا بحران موجود در اروپاي شرقي كه در ابتدا در اوكراين شروع شده و حالا بوسني و هرزگوين را درگير ساخته موجب ميشود تا ساير دول منطقه دومينووار دستخوش آشوب شوند؟ نمي توان به آساني در اين خصوص ارزيابي داشت. اطلاعات به دست آمده حاكي از آن است كه جنس تحولات اوكراين متفاوت از تحولات بوسني است. بحران سياسي در اوكراين كه از پاييز شروع شد در واكنش به خودداري يانوكوويچ از امضاي موافقتنامه نزديكي اقتصادي با اروپا صورت گرفت. در اوكراين معترضان به انتقاد از عملكرد دولت و سياستهاي آن اعتراضات را آغاز كردند در حاليكه آنچه در بوسني و هرزگوين رخ داد واكنش مردم به فقر و بيكاري و نبود حداقل تاميناجتماعي و به نوعي اعتراض به ضعف مديريت اجتماعي است كه حاصل از ضعف مديريت و ضعف اقتصادي و البته بيتوجهي غربيها و اتحاديه اروپا است. بنابراين به نظر من نميتوان در اين مورد به آساني پيشبيني داشت. اما اگر مشكلات اقتصادي حل نشود كل منطقه درگير خواهد شد، زيرا در مجموع وضعيت اقتصادي كشورهاي اروپاي شرقي، آنطور كه اعداد و ارقام نشان ميدهد، بههیچ وجه قابل قبول نيست. منبع: تهران امروز
دیدگاه تان را بنویسید