سرویس سیاسی «فردا»؛ توافقنامه هستهای ایران و 1+5 در ژنو نگاه بسیاری را به ایران معطوف کرد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی سعی کردند با توجه به این توافقنامه آینده سیاسی ایران و همچنین خاورمیانه را تجزیه و تحلیل کنند. برخی از کارشناسان بینالملل نیز که نگاهی واقع بینانه به مساله هستهای ایران دارند با بررسی ادعاهای رژیمهایی که مخالف این
توافقنامه هستند، نسبت به اهداف پنهان آنان اظهار نظر کردند. «استفان والت»، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد یکی از این کارشناسان است که با واقع بینی خاصی نظر خود را در مورد زمینه تاثیر توافقنامه ژنو در روابط ایران با کشورهای دیگر جهان ارائه کرده است. این مقاله که در مجله «فارین پالیسی» منتشر شده است، به شرح زیر است.
توافق موقت هسته ای با ایران، گام رو به جلوی مهمی است و تیمهای مذاکره کننده از هر دو سو، میتوانند از دستاوردهای توافق خوشحال باشند. در چنین مقطعی که مذاکرات رو به پیش است، اجازه بدهید اندکی به عقب رفته و مسئله هسته ای ایران را در چارچوبی کلان ببینیم. آنچه در این میان بیشترین اهمیت را دارد، صرفاً حل مسئله هسته ای ایران نیست. بلکه مهمترین جنبه این توافق، آینده روابط ایران با جهان است. آیا این مذاکرات باعث میشود که ایران دوباره نقش فعال خود را در اقتصاد جهانی ایفا کند یا نه؟ این مذاکرات چه تغییری در سیاست خارجی ایران خواهد داد؟ میان موافقان و مخالفان توافق هسته ای با ایران، اختلاف نظرهای جدی و عمیقی وجود دارد. این اختلافات، در سطح کلان، رابطه ایران با آمریکا و سایر کشورهای قدرتمند جهان را تحتالشعاع خود قرار میدهد. مخالفان توافق هسته ای با ایران اعتقاد دارند که:1- ایران توسط گروهی از شیعیان متعصب و غیر منطقی اداره میشود 2- ایران مجدانه به دنبال دست یابی به سلاح هسته ای است.3- دسترسی ایران به سلاح هسته ای، پیامد های وحشتناک و جبران ناپذیری برای ثبات منطقه و جهان به دنبال خواهد داشت. به اعتقاد من تمام
گزاره های بالا، نامعقول و کاذب هستند. این گروه خواستار آن هستند که اولاً تمام تحریمهای مهم ایران هم چنان پا برجا بماند، ثانیاً پیشرفت هسته ای ایران به طور کامل متوقف شود و ثالثاً ایران توان غنی سازی خود را از دست بدهد. آنها به توافق هسته ای ژنو، به عنوان مقدمه ای برای رسیدن به این اهداف نگاه میکنند. به اعتقاد این گروه، رسیدن به توافقی این گونه با ایران، عقلانیتر از آغاز کردن جنگی بی پایان در خاورمیانه است. از دید اینان، مهمترین مسئله برای غرب، فیصله بخشیدن به پرونده هسته ای ایران است. در مقابل، طرفداران توافق هسته ای با ایران-که تعدادشان بسیار بیشتر از مخالفان است- اعتقاد دارند که: 1- رهبران ایران، افرادی معقول و منطقی هستند که هدف اصلیشان پیشبرد منافع ملی کشورشان است.2-ایران هنوز در پی دستیابی به سلاح هسته ای نیست و به احتمال زیاد ترجیح میدهد که برنامه هسته ای خود را به صورت مشروط و محدود ادامه دهد.3-حتی رسیدن به سلاح هسته ای، نمیتواند باعث شود که ایران یک شبه به یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان تبدیل شود. رسیدن به سلاح هسته ای، باعث نمیشود که ایران بخواهد اسرائیل را از بین ببرد و یا همسایگانش
را به حمله نظامی تهدید کند. اگر این تحلیل را بپذیریم آن گاه باید گفت رسیدن به توافق نهایی با ایران بر سر مسئله هسته ای-توافقی که بتواند ضمن حفظ توان هسته ای ایران از نزدیک شدن ایران به سلاح هسته ای جلوگیری کند- به خودی خود اهمیت چندانی ندارد. زیرا ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست و دست یابی به چند بمب هم، تأثیر چندانی بر مناسبات جهانی نخواهد داشت. اما اینجا با یک پارادوکس مواجهیم بسیاری از موافقان توافق هسته ای اعتقاد دارند که مهمترین مسئله، «خطر ایران هستهای» نیست؛ از سوی دیگر، مخالفان توافق هستهای، ایران هستهای را بزرگترین تهدید برای ثبات جهان میدانند. بر این اساس، به نظر میرسد که گروه دوم باید از توافق ژنو استقبال کنند. زیرا آنان خواستار محدود شدن توان هستهای ایران هستند. اما در واقعیت چنین نیست و آنان به شدت از توافق ژنو ناراضیاند. در واقع، مسئله اصلی این نیست که آیا ایران به سلاح هسته ای نزدیکتر میشود یا نه؛ بلکه مسئله اصلی، توازن قوا در خلیج فارس و خاورمیانه است. ایران در بین سایر کشورهای منطقه، واجد بیشترین توان بالقوه است: جمعیت فراوان، طبقه متوسط تحصیل کرده و رشد یافته، دانشگاه های
خوب و نفت و گاز فراوانی که میتواند نوید بخش یک جهش اقتصادی باشد. (البته اگر به خوبی مدیریت شود) نقش ایران در تحولات منطقه ای روز به روز در حال افزایش است. آنچه عربستان و اسرائیل را به تکاپو انداخته است، نه صرفاً برنامه هسته ای ایران، که نگرانی آنان از نقش روز افزون یک قدرت منطقه ای است. عربستان و اسرائیل، بهتر از هر کسی میدانند که ایران به دنبال دست یابی به کلاهکهای هسته ای برای حمله به کشورهای همسایه خود نیست. آنها احتمالاً میدانند که ایران حتی به دنبال دست یابی به سلاح هسته ای نیز نیست. آنها نگران ایران هسته ای نیستند. انان نگران این هستند که ایران به عنوان کشوری قدرتمند در طول زمان نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد. استراتژی ریاض و تلآویو این است که تا آن جا که امکان دارد فضای حیاتی را از ایران سلب کرده و ایران را در مرزهای خود محبوس کنند. کشوری ضعیف، منزوی و جدا مانده از جهان. اما آمریکا نه تنها این سیاست را غیر واقعبینانه میداند، بلکه در دراز مدت هم در پی تحقق چنین هدفی نیست. استراتژی بلند مدت آمریکا، خاورمیانه ای است که در آن توزیع قدرت به گونه ای است که هیچ کشوری قدرت مطلق و بی رقیب منطقه
نباشد. لازمه این استراتژی بلند مدت، این است که آمریکا تا آن جا که میتواند روابط خود را با کشورهای منطقه بهبود ببخشد. منافع دراز مدت آمریکا اقتضا میکند که ایران بار دیگر به جامعه جهانی باز گردد. این امر، هم باعث تقویت نیروهای میانه رو در ایران میشود و هم سیاستهای ایران در منطقه (برای مثال در لبنان) را تعدیل خواهد کرد. مدیریت این فرایند، نیازمند این است که آمریکا متحدان فعلی خود را مطمئن کند که اوضاع علیه آنان نخواهد بود. از سوی دیگر، این کشورها باید تابعیت بیشتری نسبت به سیاست منطقه ای آمریکا از خود نشان بدهند. شش ماه آینده، به عنوان مقدمه ای برای توافق بلند مدت هستهای، بسیار اساسی و سرنوشت ساز است. اما در انتها آنچه مهم است، صرفاً مسئله هسته ای ایران نیست، بلکه برقراری رابطه ایران با آمریکا و سایر کشورهای گروه پنج به اضافه یک است. این چیزی است که مخالفان توافق هستهای، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن صرف میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید