سرويس سياسي «فردا»؛ حبیبالله عسگر اولادی، دبیر کل پیروان خط امام و رهبری پس از گذراندن یک دوره بیماری امروز سه شنبه در سن 82 سالگی در بیمارستان دی در تهران درگذشت. دبیرکل جبهه پیروان از اوایل شهریور ماه به دلیل نارسایی قلبی در بیمارستان بستری شد و پس از دوماه و نیم تحمل بیماری دارفانی را وداع گفت.
وي كه به عنوان يكي از مبارزين انقلاب و ياران امام (ره) در كنار چهره شاخصي چون شهيد حاج مهدي عراقي در حزب موتلفه اسلامي شناخته ميشود، منشا خدمات سياسي بسياري بود. « مجله مهر» زندگينامه سياسي و انقلابي مرحوم عسگر اولادي را اينگونه روايت ميكند: دانشنامه ویکی پدیا در معرفی حاج حبیب عسگراولادی، او را سیاستمدار و بازرگان ایرانی معرفی می کند که یکی از نامزدهای چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و وزیر بازرگانی دولت اول میرحسین بوده است. اما 65 سال فعالیت سیاسی حبیب الله عسگراولادی قبل و بعد از انقلاب خیلی بیشتر از این دو خط روایت است. در عرصه تجارت برادرش حاج اسدالله رابیشتر از او می شناسند که از تجار معروف و تاثیر گذار تهران است. عسگراولادیها
برادر دیگری هم دارند که نشانی از دو برادر دیگرش نداشته است. حبیب الله درباره برادرش صادق می گوید: برادر بزرگ من صادق تودهای بود و 2 سال است که فوت کرده، من و ایشان از پامنار سرازیر میشدیم و مردم جلوی نانوایی تجمع کرده بودند و برادرم پرسید: چه خبر است؟ گفتم؛ آقا فردا کسب و کار را حرام کردهاند و مردم میخواهند نان فردایشان را فراهم کنند. گفت: داری مزخرف میگویی! گفتم: نه! بیا برویم و بپرسیم، جلوی نانوایی رفتیم که روبروی منزل آیتالله کاشانی بود و گفتیم: اینجا چه خبر است؟ گفتند: مگر نمیدانی؟ آیتالله گفتهاند، فردا کسب و کار تعطیل است و ما آمدهایم نان فردایمان را تهیه کنیم.
حبیب الله عسگراولادی سردو گرم چشیده عرصه سیاست، مشق سیاست را پای منبر شهید نواب سیاسی آموخته است، اگرچه تاثیر شیخ محمد حسین زاهد برا او بیشتر از سایرین است. او مبارزاتش را از همان محضر شیخ محمد حسین زاهد آغاز می کند «من روز 30 تیر خدمت مرحوم شیخ محمد حسین زاهد بودم که از مسجد جامع صدای شلیک شنیده شد، من اطلاعات به دست آوردم که در اثر کنار زدن دکتر مصدق و روی کار آمدن قوام السلطنه مردم جلوی مجلس اعتراض کردهاند، من خدمت شیخ محمد زاهد عرض کردم که اجازه میدهید ما هم برویم شرکت کنیم؟ فرمودند موضوع چیست؟ گفتم: این است که آیتالله کاشانی امروز که 30 تیر است هر نوع کار و کسب را تا بازگشت حکومت ملی دکتر مصدق حرام کردهاند، فرمود: بله بروید، بنده به بهارستان رفتم و این اولین کار و شرکت فعال در امور سیاسی بود». حبس ابد ارمغان دولت ستمشاهی برای حاج حبیب الله عسگراولادی بود که به جشن سپاس گره خورد. جشنی که گاهی اپوزیسیون از آن برای هجمه به حاج حبیب الله عسگراولادی و برخی چهره های مبارز انقلاب سواستفاده می کنند. اما به گفته اسدالله بادامچیان همراه دیروز و امروز حبیب الله عسگراولادی « آقایان علما به ما تکلیف
کردند که شما مقابل رژیم در زندان مقابله نکنید.» او می گوید: علما گفتند «از آنجا که روحانیت و مردم شما را قبول دارند، بنابراین شما از این به بعد موظف هستید حالت برخوردی که داخل زندان با رژیم داشتید، را کنار بگذارید و از زندان بیرون بروید. ولو اینکه رژیم را گول بزنید. بروید بیرون و مبارز را اداره کنید.»
در زندان شاه عسگر اولادی ، شهید عراقی، کچوئی و لاجوردی دورهم می نشینند و درباره تکلیف شرعی خودشان بحث می کنند. نهایتا قرار می شود برای ادامه مبارزات در بیرون از زندان، عسگراولادی به همراه چند تن دیگر از زندانیان در مقابل دوربین از شاه به خاطر اعطای آزادی به آن ها تجلیل کنند. عسگراولادی 13 سال پس از تحمل حبس و شکنجه از زندان آزاد می شود. سه ماه سه ماه بعد از این واقعه، امام راحل در سال 56 توسط شهید مطهری به حبیب الله عسگراولادی پیام می دهد:«ریشه شجره خبیثه پهلوی از خاک بیرون است، همت کنید و برای همیشه او را خاک میهنتان به دور بیندازید. »
پس از انقلاب حاج حبیب الله عسگراولادی که بزرگ شده بازار و درس آموخته منبر روحانیون بود و در جریان مبارزات انقلابی مشق سیاست را خوب آموخته بود وارد کابینه شد. «من از ابتدای انقلاب سه دوره وزیر بازرگانی بودم. یک مرحله، در دولت شهیدان رجایی و باهنر، یک دوره در دولت آیتالله مهدوی کنی بود و یک مرحله هم در دولت مهندس موسوی. در بدو تشکیل کابینه آقای موسوی، پیش از اینکه وزارت را بپذیرم از حضرت امام کسب اجازه کردم و گفتم به شرطی قبول میکنم که شما اجازه دهید من ماهانه خدمت شما برسم و گزارش کنم و نظرات شما را بگیرم». مسئولیتهایی همچون نمایندگی ولی فقیه در کمیته امداد امام خمینی را هم برعهده داشت. بعدها که از کارهای اجرایی در عرصه سیاست کنار کشید و پایی به سن گذاشت نقش ریش سفیدی به خود گرفت. او به چهره متنفذ جریان اصولگرایی تبدیل شد و در قامت دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری به تکالیف شرعی و سیاسی خود عمل می کرد. « بنده در طول 65 سال سیاسی و مذهبی که بیش از نیم قرن آن در حزب موتلفه اسلامی گذشته به یاد ندارم ترک وظیفه شرعی و سیاسی کرده باشم» و براساس همین تکلیف شرعی و سیاسی خود تلاش بی وقفه برای حفظ وحدت
سیاسی در داخل کشور انجام می داد. در انتخابات سال 76 از حامیان علی اکبر ناطق نوری بود. در انتخابات 84 براساس سازوکار شورای هماهنگی به حمایت از علی لاریجانی برآمد و در انتخابات سال 88 هم حامی احمدی نژاد بود. گاه از همان جایگاه ریش سفیدی خود توصیه هایی هم به دولت احمدی نژاد کرد که ناشنیده گرفته شد. تجربه بازار او سرانجام هدفمندی یارانه ها را برایش متصور می کرد از همین رو نامه ای به احمدی نژآد می نویسد « دو نامه به احمدینژاد نوشتم اول اینکه گفتم سعی کنید مردم حقوقبگیر دولت نشوند و هدفمندی را در دهکهای نیازمند نگه دارید و نظارت کنید درست است این پول ریختنها گشایشهایی را ایجاد کرد اما این پولها وارد بازار شد و کنترل تورم میسر نشد لذا پیشنهاد دادم تا از کمیته امداد و بهزیستی برای توزیع یارانهها استفاده شود. زمانی که احمدینژاد در برابر 5 برابر کردن یارانهها صحبت کرد نامه دیگری به او نوشتم و گفتم که اگر این کار را بکند مردم حقوقبگیر دولت میشوند و اصل هدفمندی زیر سؤال میرود،اما معتقدم تلاشهای دولت باید در تاریخ ثبت شود.»
او البته بعدها منتقد احمدی نژاد شد و وقتی ماجرای سفرهای استانی رئیس جمهور سابق با اسفندیار رحیم مشایی پیش آمد گفت که اینها دو دوره رئیس جمهور بودند اما باز می خواهند در مسند قدرت بمانند اگر دقت کنید در دوره آخر هاشمی هم عده ای می خواستند زمینه ماندن ایشان در مسند ریاست جمهوری تمدید کنند و در زمان خاتمی هم لایحه دوقلو را تنظیم کردند. احمدی نژاد با طرح مدودف می خواهد در قدرت بماند، احمدی نژاد می خواهد ریاست جمهوری اش با مشایی ادامه پیدا کند و بعد از 6 ماه مشایی استعفا دهد و دوباره احمدی نژاد وارد عرصه شود و قدرت را در دست بگیرد. او شش ماه قبل از انتخابات با «برادر» خطاب کردن دو نامزد انتخابات سال 88 و بیان اینکه آنها فتنه ساز نیستند، هجمه ها را به جان خرید تا به تنور انتخابات سال 92 دمیده باشد و به وظیفه شرعی و سیاسی اش که همانا تدبیل کردن انتخابات به میدان جشن ملی بود عمل کند: «من اين هجمه ها را به فال نيك مي گيرم و اگر اعتراضي باشد به آن جواب خواهم داد ». تا آستانه اخراج از حزب متبوع خود هم رفت، خود را آفتاب لب بام دانست که باید به تکلیفش عمل کند و در جواب کسانی که او را کف روی آب دانسته بودند گفت
که من میخواهم جواب «کف روی آب» را با نقل سخنی از امام (ره) بدهم، امام (ره) فرمودند اگر شما را از در بیرون کردند، از پنجره وارد شوید، اگر از پنجره بیرون کردند، زاویهای پیدا کنید و از آن وارد شوید. شما مثل ریگ ته جوی بمانید. شما برای تصفیه آب هستید. اینکه شما را کجا راه میدهند یا نه، به فکر آن نباشید. شما باید بمانید و آب را تصفیه کنید. احساس تکلیف را با شعار زنده باد مرده باد عوض نمی کند. او می گوید که من باید منصفانه به مسائل بپردازم و از مرده باد و زنده باد اثر نپذیرم. نباید زندهباد به من سرعت ببخشد یا مردهباد کُند کنَد. حبیب الله عسگراولادی می گوید که بیش از ۸۰ سال زندگی کرده است و همه عمرش را وقف مبارزه و انقلاب کرده است. «من و خانوادهام برای پیروزی انقلاب از جان و مال خود مایه گذاشتیم. من قبل از انقلاب کار اقتصادی میکردم. بازاری بودم و کار تجارت میکردم. منتها هر چه بیشتر به انقلاب نزدیک شدیم، تجارت را رها کردم و در امور سیاسی به فعالیت پرداختم»
دبیر کل 81 ساله جبهه پیروان خط امام و رهبری، مبارز دیروز و ریش سفید امروز عرصه سیاست، دار فانی را وداع گفت.
دیدگاه تان را بنویسید