عماد افروغ : اصولاً در نحوه اداره كشور و با توجه به رخداد ضروري و طبيعي و مورد انتظار فرایند تفکیک یا تمایزیافتگی در جامعه كه ضرورتي اجتنابناپذير در تخصصی شدن و رشد سياسي جامعه و شكلگيري تجربه متراکم سياسي است، استفاده از مفاهيمي مثل دولت وحدت ملي يا دولت فراجناحي تنها در شرايط خاص و بحراني و مربوط به ويژگيهاي دموگرافيك برخي جوامع توجيهپذير است. ما دو فرايند همزمان و مرتبط با هم در جامعه داريم كه در هر جامعه ای که اتفاق افتاده، جامعه بهتر اداره شده است. این دو فرایند عبارتند از تفكيك و انسجام. با کمال تاسف جامعه ما یا به سمت تفکیک منهای انسجام رفته یا اسیر انسجام منهای تفکیک شده است، که هر دوی آنها با مفهوم اعتدال ناسازگار است و مؤید تفریط و افراط است. گروهبنديهاي عمودي و افقي ذیل عنوان تفکیک تعریف می شوند و یکی از مظاهر گروه بندی های عمودی یا انجمنی شکل گیری گروه های قدرت و احزاب سیاسی است. يك جامعه براي اينكه از تجربه متراكم سياسي خود استفاده كند نياز به تمايز يافتگي دارد. مردم بايد بدانند چه كساني با چه رويكردي مديريت و اداره جامعه را به عهده داشته اند و چگونه امتحان پس دادهاند. این دانش به
شهروندان کمک می کند تا بتوانند در انتخابهاي بعدي از آن استفاده كنند و در نهایت از بستر این تجربه متراکم است که توسعه سياسي، هم به عنوان نتیجه و هم به عنوان نشانه آن محقق می شود. اما تعبير فراجناحي ما را از اينكه بدانيم چه گروهي امتحان پس داده باز ميدارد. اصطلاح فرا جناحی ، آن هم در جایی که اقتضای تفکیک و مرز بندی روشن دارد، بنده را یاد یک ضرب المثل انگلیسی با این مضمون می اندازد که طرف بین دو صندلی می نشیند. شاید ضرب المثل فارسی شترمرغ نیز تا حدودی بیانگر همین معنا باشد. در يك نگرش فرايندي و نگاه دراز مدت به سياست، اين كار توجيهي ندارد و ويژگي جوامعي است كه تنوع آرا در آن دیده نمی شود و حاکمیت و صاحبان قدرت ميخواهند جامعه را يكدست ببينند. شرایطی که خواه ناخواه به عدم شفافیت و نفاق می انجامد. در عرف ادبیات سیاسی، این امر ویژگی جوامع توتالیتر و اقتدارگراست. بنابراین، بايد به استقبال تنوع رفت. وجه جسماني انسان به تعبیر خواجه طوسی و وجود حرکت و تضاد در جامعه مؤید اختلاف و تنوع سلایق و گرایشات مختلف در حیات اجتماعی است، حتی قرآن کریم هم با تأکید بر مفهوم شعوب و قبایل و نقش آن در شناسایی افراد و گروه ها بر
آن تأکید دارد. بنابراين فراجناحي بودن در سياست و قدرت به هیچ وجه به جز در شرایط بحرانی موجه نيست، شرایطی که اصالت نداشته و باید اولاً برای وجود آن مستندات کافی در اختیار داشت و ثانیاً برای برون رفت از آن چاره اندیشی کرد. البته فراجناحی بودن را می توان در مباحث فلسفي و تئوريك و مؤلفه های فرایند انسجام موجه دانست و آن را دنبال كرد. اركان وحدت بخش جامعه در قالب وحدت نمادین، هماهنگی های ساختاری و مقوله ای به نام ثبات سیاسی و امنیت ملی و برخی مقامات سیاسی و دینی به هیچ وجه نباید کارکرد جناحی و تفکیکی داشته باشند. اما آنها كه گروه قدرت را شكل ميدهند ناگزير از جناحي بودن هستند. ممكن است بگوييم جناحهای کشور تعريف ناشده و متداخل هستند و در هیچ سطحی مرزبندی روشنی ندارند، در این صورت، اصل مسئله منتفی می شود، اما با واقعیت نزاع ها و رقابت های سیاسی پس از انقلاب چه باید کرد؟ آیا می توان آنها را نادیده گرفت؟ به هر حال، حتی اگر در این زمینه ابهاماتی وجود دارد، این مسئله چیزی از ضرورت حرکت به سوی تحقق فرایند تمایزیافتگی در کشور نمی کاهد. درد امروز ما فقدان شكلگيري احزاب است كه هم ريشههاي ساختاري و هم ریشه های فرهنگي
دارد. متأسفانه و در کل ،جريانات سياسي در کشور ما فرهنگ سياسي حزبي و تعريف شده ندارند و هر روز به رنگي در می آیند. اوايل دولتها رنگ موافقت و اواخر آن رنگ مخالفت ميگيرند که اين زينبده نظام سياسي ما و ضرورت توسعه سیاسی نیست. بايد احزاب را آسيبشناسي كرد. آنها بايد فلسفه سياسي روشن، عضوگيري معين و منابع مالي شفاف داشته باشند و اگر ندارند نبايد اصل تحزب را نفي كنيم و جامعه را يكدست ببينيم. با احتساب نکات فوق الذکر عليالقاعده استفاده از مفهوم كابينه فراجناحي توجيهي ندارد. حداقل این است که با وجود نقایص عیان و پنهان که بر وجود آن اذعان داریم، به صورت نيمبند ميتوان سخن از واقعیت سلايق متفاوت به میان آورد. امروز سخنان رئیس جمهور پیرامون تحزب برای برخی از کسانی که در این حوزه اندیشه می کنند باعث بروز ابهام های جدی شده است و می توان گفت این اظهارات با شفافیت میانه خوبی ندارد. به هر حال در زمان انتخابات دو اردوگاه كه قرابت با اصلاحطلبي و اصولگرايي داشت مقابل هم بودند. دو کاندیدا در اردوگاه اصلاح طلبان و 6 کاندیدا در اردوگاه اصولگرایان طبقه بندی می شدند. این موضوعی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. همه
ميدانستند در هر دو اردوگاه طيفبندي وجود دارد که از اين هم بايد استقبال كرد. توسعه سياسي يعني شفافيت و مرزبنديهای روشن حتی درون طیف های یک تفکر و اردوگاه. با این پیش فرض، هنگامی که دفعتاً گفته ميشود اصولگرايي نداریم و وصولگرايي داريم این سوال پیش می آید که آيا اصول گرایی فاقد هرگونه پشتوانه تئوريك است؟ و آيا استفاده از واژه وصول گرایی حاکی از یک نگرش عمل گرایانه یا پراگماتیستی نیست؟ به هر حال امروز ميتوان اصلاحطلبي و اصولگرايي را به صورت اجمالي تعريف كرد. به عبارت بهتر می توان با در نظر گرفتن کلیات اعتقادی و مشی سیاسی گروه ها، آنها را اصلاح طلب و یا اصولگرا معرفی نمود. بنابراین این تلقی پدید می آید که سخنان جناب رئیس جمهور محترم تناظري با مباحث طرح شده در مناظره ها توسط ایشان نداشت. اگر این تلقی صحیح باشد باید گفت اين حكايت از تفكر پراگماتيستي دارد. اين تفكر در دولت قبلي بود و متاسفانه امروز هم طليعههاي آن را ميبينيم و نقد ميكنيم. دليلي براي سكوت وجود ندارد و از همين الان بايد نقدها را بگوييم. همانطور كه از دولت قبلی كه ظاهراً هماردوگاه ما بود به دلیل اتخاذ سیاست های پراگماتیستی شدید ترین
انتقاد ها راكرديم، امروز هم به طريق اولي رقيب را نقد ميكنيم. مدافعان تفکری که معتقد به کابینه فراجناحی و دولت وحدت ملی هستند امروز باید به سه پرسش اساسی پاسخ دهند: آيا هيچ مرزبندي بين كليت اصلاحطلبي و اصولگرايي وجود ندارد؟ آيا به رغم عدم شفافیت، نبايد به مرزبندي شفاف برسيم؟ آیا راهکاری برای برون رفت از این وضعیت به اصطلاح مبهم و متداخل در دست دارند؟ البته ممکن است بگویند شرايط بحراني است. در این صورت باید منتظر دریافت تعریف و مستندات آنان از شرایط بحرانی باشیم. ممکن است ما نیز قائل به شرایط بحرانی کشور با تعریفی خاص باشیم، اما این قضیه توجیهی برای این نمی شود که یک کابینه تلفیقی به نام فراجناحی بودن به دست دهیم. می توانیم با تعریفی خاص به شکل گیری جریان سیاسی نوظهوری با فلسفه سیاسی و مواضع خاص و در راستای توسعه سیاسی بپردازیم که در طول چهار سال پیش رو شاهد نحوه امتحان پس دادنش نیز باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید