چه عواملی اصولگرایان را تضعیف کرد؟/ از تشخیص اشتباه پزشک سیاست تا زد و خوردهای رسانههای خاص
برخی افراد به خاطره سابقه و نوع نگاه تبیینی خود به مسائل تبدیل به مرجع فکری امت حزب الله شده و در میان روحانیون، دانشگاهیان، مسوولان و رسانهها شناخته شدهاند. ممکن است بعضی از آنها به خاطر فقدان تحلیل سیاسی تاکنون بازی خورده یا مخاطبان خود را در سردرگمی گذاشته باشند. آنچه مسلم است عدم شفافیت در میان لیدرهای فکری و تبیینی بود.
مرد سیاست خارجی ایران که خود را مبدع ائتلاف پیشرفت می دانست قرار بود سه شنبه شب و با پا درمیانی دلسوزان اصولگرایی به نفع آنان کنار بکشد. کاری که انجام نشد و وی نشان داد که با هر هزینه ای خواهد ایستاد. اصولا از زمانی که ولایتی با تمام توان وارد گود شد و افراد مشهور و شناخته شده ای را در کنار خود همراه ساخت به نظر می رسید که دیگر به سختی می شود وی را منصرف ساخت. گرچه همه کسانی که از آنها نام برده شد با او نماندند و فقط به عکس های یادگاری با او بسنده کردند. نهاوندیان رئیس اتاق بازرگانی از کسانی است که گرچه ولایتی از او نام برده بود اما با روحانی همراه شد و در مستند تبلیغاتی او شرکت جست. ولایتی نتوانست درایت و پختگی اوایل و میانه راه را تا انتها استمرار دهد. شاید این مسئله به خاطر این باشد که مرد سیاست خارجی در عرصه داخلی و انتخابات جز 34 سال پیش و شرکت در انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی تجربه ارزشمند دیگری نداشته است. همین مسئله باعث آزمون و خطاهایی در این دوره شد چنانکه وی در مناظرات انتخاباتی عملا وارد انتقادات گسترده از حوزه هسته ای و دیپلماسی کشور شد که به دور از انصاف بود. ولایتی از آشتی با دنیا برای حل مشکلات اقتصادی سخن گفت. سخنی که از اردوگاه اصولگرایی کمتر بلند شده است. گویا دیپلماسی قهرآمیز یکی از ارکان دیپلماسی ما بوده است! از سوی دیگر ایرادات وی به روند مذاکرات هسته ای تیم سعید جلیلی نشان از آن داشت که وی دستی از دور بر آتش مذاکرات هسته ای دارد. این رویه ناصحیح هر چه جلو تر رفت پر رنگ تر شد و تا جایی پیش رفت که ناراحتی آیت الله مهدوی کنی را از عدم کناره گیری وی باعث گشت. همین نکته باعث شد که برخی وی را بازی خورده هاشمی بدانند و معتقد باشند ولایتی در پازل هاشمی بازی کرده است. به هر حال از ابتدای ثبت نام ولایتی بسیاری معتقد بودند او توان راه اندازی موجی از آرا را ندارد. حتی همان زمان یکی از کارشناسان گفت: "کشتي انتخاباتي ولايتي نه باد مخالف شديدي دارد و نه باد موافق قدرتمند مردمي" . همین تحلیل تا امروز صادق است. 3- ورود شبکه ای و غیرمترقبه مردان هسته ای به کارزار انتخابات بسیاری ورود جلیلی را به چند دلیل ناصواب می دانستند: 1- پرونده هسته ای به مرحله مشخصی نرسیده و در میانه راه قرار دارد. نه جلیلی را می توان مرد خاتمه دهنده تحریم دانست نه پایان بخش مذاکرات. او در میان آتش مذاکرات تصمیم گرفت به تنور انتخابات ایران نیز بدمد. 2- در گرفتن رفراندوم هسته ای بین جلیلی و روحانی و برگشت به عقب در گفتمان هسته ای. 3- عدم رایزنی پیشینی با بزرگان اصولگرایی و برنامه ریزی برای پس از ورود او: ورود جلیلی صفحه شطرنج سیاست را چنان به هم ریخت که حتی آیه الله مصباح اعلام کرد: " برخی از افرادی که کاندیدا شدند من به آنها ارادت دارم و آنها نور چشم من محسوب می شوند اما برای این کار مناسب نیستند". اما در ادامه کار به جایی رسید که باقری لنکرانی بدون هماهنگی با سران پایداری یک طرفه به نفع جلیلی کنار نشست. همین مسئله کافی بود که رهبران این جبهه به دنبال نامزد اصلح دیروز و حامیان پرشورش به جلیلی بپیوندند. اما کسی فکرش را هم نمی کرد که جلیلی عملا نقش اصلی را در شکستن رأی قالیباف بازی کند. همین مسئله باعث شده که برخی معتقد باشند جلیلی در پازل احمدی نژاد بازی کرده است. گرچه نگاه های دیگری نیز در مورد ورود جلیلی به انتخابات وجود دارد. این نگاه معتقد است ورود جلیلی، برنامه پنهان برای ساخت دو قطبی جلیلی - قالیباف به عنوان جایگزین دو قطبی روحانی - قالیباف است که در صورت تحقق می تواند رقابت را درون گفتمانی کند. هزینه اجرای این قطبی سازی بسیار است اما می تواند تا مدت زمان زیادی انقلاب را از نفوذ گفتمان اصلاحات بیمه نماید. 4- سردرگمی لیدرهای فکری و تبیینی برخی افراد به خاطره سابقه و نوع نگاه تبیینی خود به مسائل تبدیل به مرجع فکری امت حزب الله شده اند. این افراد در میان روحانیون، دانشگاهیان، مسوولان و افراد رسانه ای شناخته شده هستند. گرچه ممکن است بعضی از آنها به خاطر فقدان تحلیل سیاسی تا کنون بازی خورده باشند یا مخاطبان خود را در سردرگمی گذاشته باشند. به هر حال آنچه مسلم می باشد عدم شفافیت در اردوگاه اصولگرایان در میان لیدرهای فکری و تبیینی بود. به طور مثال به موضع گیری های یکی از این رهبران افکار عمومی که نقش قابل توجهی به بصیرت افزایی در سال های قبل داشته ولی متأسفانه در دو انتخابات گذشته کارنامه قابل قبولی نداشت توجه بفرمایید:
انگ زنی و برچسب زنی باعث شد که آرای کاندیدای اول اصولگرایان ریزش داشته باشد. اصولا ریزش سبد رأی قالیباف به نفع روحانی بسیار محتمل است در صورتی که ریزش آرای جلیلی به نفع روحانی کمتر ممکن خواهد بود. به همین دلیل هر چه رسانه های اصولگرا بیشتر به وی پرداختند عملا سبد رأی روحانی را چاق تر کردند.
متأسفانه کسانی در میان امت حزب الله ریشه دوانیده اند که دگم اندیشانه از "تکلیف" سخن می گویند و تکلیف را با برداشتی اخباری مطرح می کنند. گویا تکلیف گرایی را مساوی با اجرای خشک مسائل تعبدی بدون در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات زمان و مکان می دانند. این افراد معمولا جمله ای از حضرت امام خمینی (ره) را شعار خود قرار می دهند: "همه، مأمور به اداي تکليف و وظيفهايم، نه مأمور به نتيجه" اما تنگ نظری در تحقیق و برداشتِ درست، باعث می شود که جنبه دیگر این تکلیف گرایی را نبینند. آن جنبه عبارت است از اینکه رعایت مصالح امت اسلامی همان تکلیف آحاد و حاکم جامعه اسلامی است. به این معنا حضرت امام می فرمایند: "عمل برخلاف مصالح جمهوري اسلامي و مصالح اسلام، در پيشگاه الهي جرم و خيانت محسوب ميشود." (جلد نوزدهم صحیفه نور صفحه 68) از نظر حضرت امام، حقوق، تكاليف و مصالح، همراه یکدیگر و همه احكام الهي، بر پايه مصالح هستند؛ چه براي انسان قابل درك باشند، چه نباشند، ولي هيچ حكمي بدون مصلحت و هيچ نهيای بدون مفسده و ضرر نيست. بنابراين، در بسياري از موارد، امام تكاليف و مصالح را با هم به كار ميبرد يا اگر از مصالح صحبت كند، حتماً درباره تكليف نیز سخن میگوید. نکته بسیار مهم در این زمینه این است که حوزه مصالح، حوزه اوامر و تكاليف است؛ آنجا كه مصلحت نباشد، تكليف هم نيست . متأسفانه گرچه این مبنای حضرت امام دارای ریشه اصولی و فقهی می باشد اما برخی آن را همان پراگماتیسم و مصلحت اندیشی غربی می دانند، برای همین با آن مخالفت می کنند. در نزد این اشخاص گویا مصلحت ذبح احکام و تکالیف است. در حالی که اندیشه امام تقدم را به مصلحت می دهد و معتقد است آنجا که مصالح عمومی اسلام و کشور اسلامی ایجاب کند حتی می توان فرایض مهم اسلامی را موقتا تعطیل نمود. (صحیفه نور، جلد 21 ص 6) کوتاه سخن آنکه آقایان و بزگواران باید قوه تشخیص و تمییز خود را بالا ببرند و نه اینکه با نشان دادن جلد قرآن شمشیر به زمین گذارند و میدان را در اختیار مخالفان گفتمان انقلاب اسلامی قرار دهند. 7- سكوت بي جاي نخبگان اصولگرايي به دليل ترس از بدنه اصولگرايي
بنابر آمار و نظرسنجيهاي مختلف، به صورت كاملا واضح پيشرفت حسن روحاني در افكار عمومي نسبت به ديگر رقبايش بعد از مناظره سوم مشهود بود و اقدام منطقي و به حق آقاي حدادعادل در انصراف از ادامه رقابت با ديگر اصولگرايان نشان دهنده فهم و درك ايشان از وضعيت حساس انتخابات داشت.
از سوي ديگر، انصراف منطقي آقاي عارف در حمايت از اصلاحطلبان دليل واضح ديگري بود براي نخبگان سياسي تا بتوانند نقش عمارگونه خود را در حمايت از نامزدي كه رأي بيشتري نسبت به ديگر اصولگرايان داشت را ايفا كنند، اما صد افسوس كه ايشان به دليل ترس از تكرار تجربه احمدي نژاد، سكوت و عدم حمايت علني از نامزد مقبول اصولگرايي را بر نقش عمارگونه خود ترجيح دادند و شد آنچه كه نبايد ميشد.
حضرت آیتالله مصباحیزدی در دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه فرمودند : اگر در انتخابات امر دایر شد بر اصولگرا و اصلاحطلب، همه باید بر روی اصولگرا اتفاق کنند و نظرات دیگر خود را کنار بگذارند و بر روی شخصی اجماع کنند که در مقابل آنها رأی داشته باشد.
به قطع و يقين با ورود عمارگونه نخبگان سياسي - فكري جريان اصولگرايي در حمايت از نامزدي كه بيشترين راي را نسبت به ديگر رقباي اصولگرايان داشت، ميشد موج مثبت تبليغاتي براي حمايت از نامزد مقبول اصولگرا را در سراسر كشور به وجود آورد ليكن احتياط و ترس بيجا از حرف مردم سبب شد كه بار درگير، پي به فقدان عمارها در حكومت اسلامي ببريم و فرمايش مقام معظم رهبري را دوباره تكرار كنيم كه «أين عمار» ...
دیدگاه تان را بنویسید