محمد امینی رعیا. از جمله مسائلی که در گفتمان اسلامی و بویژه در پیوند آن با مسائل مربوط به مدیریت جامعه مورد توجه واقع شده و همواره محل بحث بوده است، تعهد و تخصص و اولویت داشتن یکی بر دیگریست. دیدگاه های متفاوتی در رابطه با این موضوع وجود دارد که می توان تفاوت میان آنها را در دو سر یک طیف بررسی کرد. در یک سر طیف، برخی معتقدند که در جامعه اسلامی در هر پست و وظیفه ای، اولویت با تعهد است و هر شخصی که قرار است مسئولیتی را بپذیرد باید تعهد و التزام کامل به نظام اسلامی داشته باشد؛ پس از احراز این شرط است که باید مسئولیت به شخص واگذار گردد و لذا تخصص وی نقشی در اعطای مسئولیت ندارد. در مقابل، در طرفی دیگر از این طیف، عده ای معتقدند که در اعطای پست ها و مسئولیت ها فقط و فقط باید تخصص و تجربه مورد توجه قرار گیرد و نیازی به تعهد شخص پذیرنده مسئولیت به نظام حاکم بر جامعه نیست؛ ایشان معتقدند که وظایف باید به درستی و در راستای بیشینه کردن خروجی جامعه در حوزه های مختلف چون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... صورت پذیرد و لذا نیازی به احراز شرط تعهد وجود ندارد. در ادبیات سیاسی به افرادی که معتقد به این طرف از طیف هستند
تکنوکرات و ایده حاکم را تکنوکراسی می نامند. تکنوکراسی یا فن سالاری به حکومت تکنیک و فن اطلاق می شود که در آن نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید بوسیلهٔ صاحبان تخصص اداره شود. افرادی که معتقد به تعهد بی چون و چرا هستند، تخصص محوری را شروعی بر انحطاط جامعه می دانند و لذا نسبت به واژه هایی چون تکنوکراسی و یا توسعه حساسیت زیادی دارند و هر آنچه که به این واژه ها بر می گردد را مضر می دانند. در واقع دیدگاه های منفی فعلی به این واژگان نیز ناشی از این نوع نگاه است. در طرف دیگر افرادی که معتقد به تخصص گرایی به معنای ناب کلمه هستند، فن و تكنولوژي را برتر از هر چيز ديگري ميدانند و اعطای مسئولیت به افراد با شرط تعهد را زمینه هرج و مرج و سیاست زدگی جامعه می دانند و معتقدند که با این نگاه، جامعه از توسعه باز می ماند. با نگاهی نقادانه به دوسر طیف در میابیم که افراد معتقد به ابتدای طیف که تعهد را بر تخصص ارجح می دانند این را در نظر نگرفته اند که در صورت عدم توجه به تخصص در اعطای مسئولیت به متعهدین در جامعه اسلامی، عملکرد نادرست ایشان که به سبب نداشتن تخصص محتمل نیز هست سبب می شود که صلاحیت جامعه اسلامی با شبهه و ابهام
روبرو گردد. ادامه چنین روندی نیز سبب کاهش مقبولیت نظام اسلامی شده که بی شک تبعات ناخوشایندی در پی خود دارد و تبدیل کشور به الگویی اسلامی در جهان را میسر نمی سازد. در بلندمدت نیز نگاه جهان به جامعه اسلامی را طوری تغییر می دهد که چنین نظامی نمی تواند در حل مسائل جوامع راهگشا باشد. در انتهای طیف نیز افرادی که تخصص را بر تعهد ارجح و برتر می دانند، به دلیل عدم توجه به ارزش های دینی و انسانی، پیشرفت اجتماعی را رشد تولید و تکنولوژی دانسته، با دیدگاه های مدرنیستی و شبه مدرنیستی و عدم توجه به اقشار مختلف جامعه و عدم بررسی تبعات تصمیمات صرفا فنی، جامعه را به سمت عقل ابزاری و اولویت دادن سود مادی بر هر چیزی حرکت می دهند و به اصطلاح رایج امروز، عده ای را زیر چرخ های توسعه له می کنند. ماکس وبر از مهمترین نظریه پردازان عقل ابزاری، مشکلاتی را نیز برای آن قائل میشود و معقد است که غلبه عقل ابزاری به سلطه بوروکراتها و تکنوکراتها بر زندگی اجتماعی منجر می شود در حالیکه آنها آدمهای متوسطی هستند که دغدغههای فنی و تکنیکی دارند ولی جامعه از نظر اخلاقی نیاز به دغدغههای بلندتری دارد. حال پر واضح است که هر دو سر طیف در افراط و
تفریطند و جامعه اسلامی باید توسط افرادی از میانه این طیف مدیریت شود. جامعه اسلامی نیازمند گفتمان پیشرفت است که نسبت به واژه توسعه، ابعاد وسیع تری دارد و اعتلای انسانیت و محوریت دین در زندگی از لازمه های آن است. باید گفت که برای نفس کشیدن و تاثیرگذاری در فضای سیاست زده امروز که آثارش پیشرفت کشور را به خطر انداخته است، نیاز به یک قوه عاقله کل نگر داریم. برای مثال فرض کنید که میخواهیم در شهر بزرگراهی بسازیم؛کسی که دارای عقل ابزاری و قائل به تکنوکراسی محض است به این فکر می کند که آیا این بزرگراه ترافیک را کاهش می دهد و در واقع دغدغه اش تنها کاهش ترافیک است و این را به عنوان هدف مطرح میکند. در مقابل، یک قوه عاقله کل نگر یا عقل دینی که در برابر عقل ابزاری به عنوان یک عقل جزئی قرار دارد، همزمان با توجه به مسئله کاهش ترافیک، به وضع زندگی افراد موجود در آن ناحیه، محیط زیست و مسائلی از این دست نیز توجه می کند و ارتباطات این مسائل را در تصمیم گیری مدنظر قرار می دهد. آنچه باید به آن توجه کرد این است که عقل ابزاری و تکنوکراسی صرفا چیز بدی نیست اما نباید بر عقلانیت دینی سلطه داشته باشد. با این وجود می توان گفت که
تکنوکراسی اسلامی به معنای استفاده صحیح از تخصص متخصصین متعهد برای پیاده سازی آرمان های اسلامی است که در یک معنا می توان از آن به شایسته سالاری دینی تعبیر کرد. بر اساس سیره عملی پیامبر (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام، در جامعه اسلامی اشخاصی باید در راس حکومت اسلامی باشند که پرهیزگار عادل و عالم باشند، یعنی متخصصین متعهد که با وجود همین تخصص در مدیریت و تعهد به اصول و مبانی فکری اسلامی است که اعتلای نظام اسلامی معنا پیدا می کند. در سيره پيامبر (ص)، توجه به اهمیت شایسته سالاری مشاهده مي شود چنانكه ایشان در بياني شيوا مي فرمايند: «من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم ان فيهم من هو اولي بذلك منه و اعلم بكتاب الله و سنه نبيه، خان الله و رسوله و جميع المسلمين (سنن بيهقى ج 10 ص 118،الغدير ج 8 ص 291)؛ هر كس كارگزاري از مسلمين را به كار بگيرد و حال آن كه مي داند در بين مسلمانان كسي هست كه از او شايسته تر و داناتر به كتاب خدا و سنت رسولش است، به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خيانت كرده است.» امام علی (ع) نیز هم در گفتار و هم در رفتارخویش بر این ویژگی تاکید خاصی داشت. ایشان در سخنی فرمودند: «ای مردم همانا
سزاوارترین مردم به امر خلافت و رهبری امت، تواناترین بر اداره آن و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسایل می باشد.(خطبه 172 نهج البلاغه)» از این روایت این معیار برداشت می شود که در تمامی مسایل مربوط به حکومت از رهبری امت تا پایین ترین مسوولیت ها، باید پیوسته شایستگی محور باشد. در سخنی دیگر می فرمایند: «من احسن الکفایه استحق الولایه (غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1366 ش، ص 341، حديث 779)؛ آن کس که درست ازعهده اداره امور برآید شایستگی رهبری بر امت را دارد.» سفارش پیوسته امام علی (ع) به کارگزاران خویش نیز تاکید بر شایسته سالاری در گزینش است که در موارد متعددی از عهدنامه مالک اشتر بر این امر تاکید شده است. دربخشی از آن آمده است: «سپس در امور کارگزاران ات بنگر آن ها را آزموده به کارگیر و محور گزینشت میل و گرایش شخصی تو نباشد زیرا که این دو کانونی از شعبه های جور و خیانت است و از میان آن ها افرادی که باتجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلامند برگزین، زیرا اخلاق آن ها بهتر وخانواده آن ها پاک تر و هم چنین کم طمع تر و در سنجش عواقب امور بیناتر هستنند.(الجمل،
شيخ مفيد، قم، انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد، 1413 هجري قمري، ص 259)» با این اوصاف و تفاسیر، امیدواریم که در مسیر حرکت جمهوری اسلامی ایران به سمت پیشرفت، شایسته سالاری دینی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد تا زمینه تبدیل ایران به الگویی اسلامی در جهان فراهم گردد. در آخر نیز با بیانی زیبا از شهید چمران بحث را به پایان می بریم: می گـوینـد "تـقـــوا" از "تـخـصــص" لازم تر است، آن را می پذیرم، اما می گویم آن کس که تخصص نـدارد و کاری را می پذیرد، بی تقــواسـت.
دیدگاه تان را بنویسید