خط قرمز سوری اوباما،از بلوف تا واقعیت
اوباما با جملات دو پهلو نظیر آنچه شب گذشته بر زبان آورد، از یکسو اتهام به دولت سوریه در خصوص استفاده از سلاح شیمیایی را رد نمیکند و از سوی دیگر از اثبات قطعی آن سر باز میزند.
فارس: این روزها یکی از نقلهای محافل رسانهای غربی، بحث استفاده از گاز سارین در نبردهای داخلی سوریه است. شورشیان و متحدین عرب آنها و همچنین اسرائیلیها به صراحت استفاده از گاز سارین را متوجه دولت سوریه میدانند و رسانههای غربی نیز به این گمانهزنی دامن میزنند. نکته مهم در خصوص استفاده از سلاحهای شیمیایی آن است که دولت ایالات متحده آن را چون یک «خط قرمز» دانسته است. این بدان معناست که اگر سوریه از گازهای سمی علیه شورشیان بهره ببرد باید منتظر اقداماتی تند از سوی واشنگتن از جمله احتمالا اقدامات نظامی باشد، اتهامی که دولت سوریه آن را تکذیب میکند. طی روزهای گذشته، رسانهها و برخی مقامات اسرائیلی، ایالات متحده را برای عملی کردن این وعید تحت فشار قرار دادهاند. از جمله یکی از مقامات اسرائیلی در سخنانی مدعی شد که این خط قرمز بهمثابه آزمونی برای خط قرمز اوباما در خصوص ایران است و آمریکا برای اثبات جدیت خود باید آن را جدی بگیرد و دست به کاری بزند. بدیهی است که دولت آمریکا نمیتواند نسبت به خط قرمزی که خود ترسیم کرده است، بیاعتنا و لاابالی باشد. در بیان «مورگنتایی»، برای «نمایش قدرت» هم که شده، اوباما مجبور است نشان دهد که به این خط قرمز پایبند است و از سوی دیگر کوتاه آمدن از چنین مسالهای، با شان هژمونیکی که آمریکا برای خود قائل است، سخت در مغایرت قرار میگیرد. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، شب گذشته سرانجام مجبور به موضعگیری صریح در خصوص استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه شد. جان کلام رئیسجمهور آمریکا این بود که «اگرچه مسلم است که در سوریه از سلاح شیمیایی استفاده شده است اما روشن نیست که چه کسی این کار را انجام داده است؟» وی البته بار دیگر موضع خود در خصوص خط قرمز از پیش تعیین شده را تکرار کرد و مدعی شد که با اثبات استفاده دولت سوریه از تسلیحات شیمیایی قاعده بازی تغییر خواهد کرد و سناریوهای جدیدی در دستور کار قرار خواهند گرفت. به عبارت دیگر، آقای اوباما این بار هم بهرغم خواسته تلآویو، موضعی دوپهلو اتخاذ کرد و سیاستمدارانه تندروهای صهیونیست را دور زد. اما سوال اینجاست که چرا اوباما با وجود تمایل جدی به سرنگونی حکومت سوریه، همچنان مردد است و حاضر به استفاده از «اصل تغییر دهنده بازی» نیست؟ وی شب گذشته بهراحتی میتوانست به استناد برخی گزارشهای اطلاعاتی، اعلام کند که قاعده بازی تغییر کرده است اما چنین نکرد. تشریح علل این رویکرد اوباما، نیاز به مداقه بیشتری دارد. * روسها، سوریه و واترلوی آمریکا یکی از موانع اساسی که در راه دخالت در سوریه در برابر آمریکاییها قرار دارد، دولت روسیه است. پوتین و دولتش طی بحران طولانی سوریه، همچنان از حمایت از دولت سوریه کوتاه نیامدهاند. این نخستین بار نیست که روسها مانع سقوط دمشق توسط متحدین آمریکا در منطقه میشوند. در جنگهای اعراب و اسرائیل نیز، یکبار که نیروهای اسرائیلی به سوی دمشق در حرکت بودند، اولتیماتوم کرملین به کاخ سفید مانع پیشروی آنها شد. آمریکا از واژگونی حکومت سوریه بهره میبرد اما نه در آن حد که خود را رسما در برابر قدرت نظامی روسیه و قدرت اقتصادی چین قرار دهد. از سوی دیگر، در جریان مذاکرات شش کشور موسوم به 1+5 با جمهوری اسلامی ایران بر سر برنامه هستهای ایران، آمریکاییها برای حفظ مواضع متحد شش کشور، نیازمند روسها و چینیها هستند و اگر بخواهند در سوریه دخالتی مستقیم و آشکار داشته باشند، بعید نیست که حمایت مسکو و پکن را از دست دهند. شاید آقای اوباما و دولتش بتوانند سرانجام با وعدههای بزرگ روسها را بههمراهی با خود ترغیب کنند اما طی دو سال گذشته قادر به این امر نبودهاند، مضافا اینکه تجربه لیبی نشان داد که روسها نمیتوانند اعتماد چندانی به رقبای غربی خود داشته باشند. در شرایط فعلی، کاخ سفید میداند که از طریق شورای امنیت نمیتواند کاری پیش ببرد چون حق وتوی روسیه و چین مانع این کشور خواهد شد. بر این اساس، احتمال اجماع برای اقدام نظامی علیه سوریه در جامعه بینالمللی قریب به صفر است و از اوباما و «محیط روانی» او برنمیآید که بدون اجماع بینالمللی وارد چنین امری خطیر شود. اوباما نمیخواهد روسها از میدان سوریه یک واترلو برایش بسازند و در این راستا، احتیاط پیشه خواهد کرد. * ترس از شکلگیری امارت اسلامی بهسبک آموزههای ابنتیمیه سلفیهایی که از اقصینقاط جهان وارد خاک سوریه شدهاند، هدف خود را تشکیل امارت اسلامی به همان سبکی اظهار میکنند که سالها پیش طالبان در افغانستان شکل داده بود. «بیل کلینتون»، دموکراتی که قبل از اوباما در کاخ سفید بر سریر قدرت نشسته بود، اجازه داد که حکومت مزبور در قندهار شکل بگیرد و حتی گفته میشود مخفیانه حمایتهایی هم از آن بهعمل آورد. نتیجه این حمایت قدرت گرفتن جریانی شد که ماهیت خود را در نفی شیعیان و غربیها و جهاد علیه آنها میبیند. تعالیم ابنتیمیه، از این جماعت جهالی برساخته است که جز خود را کافر میانگارند و در آنچه جهاد میخوانند، نهایت بیرحمی را بهکار میبندند. طبعا اوباما از قدرت گرفتن چنین جریانی در هراس است. پس از انفجارهای بوستون، افکار عمومی آمریکا بار دیگر علیه سلفیها تحریک شده است و در ضمن، اوباما میداند که قدرت گرفتن سلفیها در سوریه چه عواقبی برای متحد راهبردی آمریکا یعنی اسرائیل خواهد داشت. بنابراین، بهنظر میرسد که آقای اوباما تا زمانی که از حکومت آینده سوریه مطمئن نشود، دست به هیچ اقدام قاطعی در خصوص سوریه نزند و با توجه به ماهیت گروههای سلفی، تحقق چنین اطمینانی بعید بهنظر میرسد. * تغییر ماهیت هژمونیک آمریکا با روی کار آمدن اوباما در آمریکا، رویکرد هژمونیک آمریکا از «رویکرد تهاجمی» به «رویکرد اقناعی» تغییر کرده است. بوش برای اثبات هژمونی کشورش، اعزام گسترده نیرو را در دستور کار قرار داده بود اما ادامه این رویکرد ظرف هشت سال خساراتی جدی به سیستم اقتصادی آمریکا وارد کرد و تسری آن حتی به بحرانی بینالمللی در عرصه مالی - اقتصادی انجامید. اوباما این رویکرد را تغییر داده و بهدنبال هژمونی از طریق اجماع بینالمللی است. بهعبارت دیگر، «اقناع هژمونیکی» که برخی متفکران نومارکسیست از آن سخن میگویند، این روزها در تفکرات آقای اوباما قابل مشاهده است. به بیان دیگر، اقدام به افزایش قدرت فراتر از آستانه تحمل سیستم بینالمللی که به شکلگیری تهدید در ذهن سایر قدرتهای بینالمللی میانجامد و ائتلافهای پنهان و آشکار علیه واشنگتن ایجاد میکند، جای خود را بهنوعی بازی دادن تمام قدرتها در مسیر اهداف مدنظر آمریکا داده است. بیانی نزدیک به این مضمون در نوشتههای اخیر «جورج فریدمن» و «رابرت کاپلان»، دو تحلیلگر مشهور استراتفور به چشم میخورد. از این رو، آمریکاییها تنها به عملیات اقتضایی نظامی (Surgical Operations) اکتفا میکنند و رویکرد دولت بوش را در پیش نمیگیرند. لیبی نمونه بارز این رویکرد آمریکاییها بود و دلیلی ندارد که در خصوص سوریه انتظار داشته باشیم، اتفاق دیگری بیفتد. * فرجام با توجه به ادله فوقا مذکور و سایر دلایلی که شاید بتوان اقامه کرد، ایالات متحده ترجیح میدهد در خصوص سوریه به رویکرد «کجدار و مریز» ادامه دهد و اگرچه لفظا در کنار شورشیان سوریه قرار گیرد اما در عمل مستقیما وارد میدان سوریه نشود. از این رو، عاقلانه بهنظر میرسد که آقای اوباما اجازه ندهد اصلی که بهعنوان تغییردهنده بازی از آن نام برده است، محقق شود. بنابراین، با جملات دو پهلو نظیر آنچه شب گذشته بر زبان آورد، از یکسو اتهام به دولت سوریه در خصوص استفاده از سلاح شیمیایی را رد نمیکند و از سوی دیگر از اثبات قطعی آن سربازمیزند. در هر شرایطی و حتی در صورتی که آمریکاییها رسما استفاده از سلاح شیمیایی را به دولت سوریه نسبت دهند، تنها تغییر جدی محتمل، ارسال مستقیم سلاح برای مخالفان سوری توسط آمریکاییهاست که البته با توجه به دسترسی شورشیان به انواع تسلیحات از طریق متحدین آمریکا در منطقه، تغییری شگرف محسوب نخواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید