رویای خام رونمایی از احمدی نژادی دیگر / برنامه و توان اجرایی غایب، جنجال و هیاهو حاضر!
میل شدید آنها به قطبی کردن فضای سیاسی و انتخابات هم ناشی از همین رویکرد سلبی و مشی سیاسی جنجال برانگیزشان است. چرا که در فضای دو قطبی این احساسات و شور و هیجان است که حرف اول را می زند و فرصت را برای محاسبه و کارشناسی و دقت نظر می گیرد. جریان های بدون طرح و برنامه اساسی از چنین فضاهایی استقبال می کنند تا نداشته های خود را با تمرکز بر مسایل حاشیه ای و جنجالی پوشش دهند
جبهه پایداری بعد از آنکه در اولین حضور خود در میدان رقابت انتخاباتی ( مجلس نهم) نتوانست نتیجه دلخواهی کسب کند، حال خود را برای حضوری موثر در انتخابات ریاست جمهوری آماده می کند. این طیف به نظر می رسد این دوره هم همان سیاست اختلاف افکنی در بین مجموعه های سیاسی اصول گرایان را در پیش گرفته و نظر مساعدی بر روی وحدت اصول گرایان ندارد. این مجموعه در انتخابات مجلس نهم نیز به توهم استقبال گسترده مردمی از نامزدهای خود، بازی اصول گرایان را بر هم زد و مانع از وحدت جامع شد.
جبهه پایداری آنگونه که از اظهارات و برخی اقدامات و کنش های سیاسی اعضای آن پیداست، مهمترین محور تبلیغاتی و حضور انتخاباتی خود را احیا و بازسازی گفتمان سوم تیر می داند و قصد دارد با مانور دادن بر روی این گفتمان تجربه سال 1384 را به گونه ای دیگر تکرار و از احمدی نژاد دیگری رونمایی کند. ولی ظاهرا اعضای برجسته این طیف از نیروهای سیاسی غافل هستند که گفتمان مطلوب آنها جدای از اینکه دچار انحراف شده است، از استخوان بندی استوار و محکمی نیز برخوردار نیست و در عرصه عمل هم شاهد بودیم که بیشتر از آنکه مبتی بر یک نظریه اجتماعی و پایه های فکری و سیاسی باشد تنها شعارهایی بود که بعدها رفتارها و مصداق های متناقضش هویدا شد. از دل ادعاها و شعارهای ساده زیستی و مبارزه با غارتگران بیت المال و مبارزه با فساد، اختلاس های تاریخی که بیرون آمد. از دل ادعای ولایت پذیری و مطیع رهبری بودن چه تجربه های قابل تاملی که دیده نشد و چه اظهارات و اتخاذ مواضعی اعلام نشد که مستقیم یا غیر مستقیم در تضاد با گفتمان انقلاب اسلامی بود و واکنش های قابل توجهی را نیز برانگیخت.
به هر روی نقطه ثقل جبهه پایداری در حالی بر بازسازی گفتمانی قرار گرفته که این گفتمان به علت عدم موفقیت در عرصع عمل و اساسا تضاد گفتار و کردار حلاوت و تازگی خود را از دست داده است چرا که در عرصه عمل مولفه های مورد تاکید در آن، نه تنها محقق نشد بلکه به نقطه مقابل و متناقض خود نیز بدل شد.
ارتباط با دولت
ارتباط جبهه پایداری با دولت هم مولفه دیگری است که وضعیت این جبهه در بین مردم را در ابهام قرار داده است. این طیف از نیروهای سیاسی در حال از جریان انحرافی دولت انتقاد می کند و سعی بر جدایی و مرزبندی بین خود و دولت دارد که در عمل از این ارتباط منتفع می شود و همواره چشم به امکانات دولتی در پیشبرد اهداف خود داشته است. بازگشت غلامحسین الهام به دولت خود گواه و نشانه ای است بر ارتباط حسنه بین دولت و جبهه پایداری. حال که ناکارآمدی سیاست ها و برنامه های دولت در حوزه های مختلف به منصه ظهور رسیده و اقدامات و عملکرد آن با انتقادات و واکنش های بسیاری روبه رو شده، به نظر نمی رسد نزدیکی جبهه پایداری و دولت تاثیرمثبتی بر وضعیت جبهه پایداری داشته باشد. . این وضعیت البته از چشم مردم دور نمانده و بر همین اساس تناقض های این رفتارها با ادعاهای اعضای این جبهه برجسته می شود.
رویکرد سلبی
یک مولفه برجسته که چه بسار یکی از ویژگی های متمایز کننده آنها از دیگر طیف های سیاسی است، رویکرد سلبی آنها نسبت به حوزه های مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است. آنها همانند هر گروه و جریان دیگری که به لحاظ تئوری و سابقه سیاسی و فکری و ارائه طرح و برنامه مستقل چیزی در چنته ندارد و رو به فرافکنی و انتقاد از دیگران می آورد، رویکرد سلبی شان بر ارائه برنامه ها و طرح هایشان می چربد. از همین روست که آنها جبهه ای به گسترده گی همه طیف های سیاسی موجود در داخل و خارج از کشور در مقابل خود ترسیم می کنند و خود را در برابر همه می دانند.
نکته قابل تامل اینکه در برابر این دشمنان یا رقیبان هم تنها به ذکر معایب و نواقص و کوتاهی های آنها می پردازند و در این میان نشانی از ارائه طرح و برنامه مدون و قابل اعتنا نیست. در حقیقت این رویکرد سلبی آنها که ناشی از عدم ظرفیت ها و توانمندی های لازم در حوزه های نظری و اجرایی آنهاست، منجر به اتخاذ روش هایی در حوزه سیاسی و فرهنگی از سوی آنها شده که توام با هیاهو و جنجال است. به تعبیری آنها با توسل به هیاهو و شانتاژ های رسانه ای کمبودها و ضعف های خود را تحت الشعاع قرار می دهند و با برجسته کردن نقص های رقیبان در حقیت بر روی کمبودهای خود پوشش می گذارند تا نظرها و ذهن ها از نداشته های آنها منحرف شود. ت
میل شدید آنها به قطبی کردن فضای سیاسی و انتخابات هم ناشی از همین رویکرد سلبی و مشی سیاسی جنجال برانگیزشان است. چرا که در فضای دو قطبی این احساسات و شور و هیجان است که حرف اول را می زند و فرصت را برای محاسبه و کارشناسی و دقت نظر می گیرد. جریان های بدون طرح و برنامه اساسی از چنین فضاهایی استقبال می کنند تا نداشته های خود را با تمرکز بر مسایل حاشیه ای و جنجالی پوشش دهند. همراستایی و همسویی جریان انحرافی و دولتی ها با جبهه پایداری را می توان از همین منظر نیز مورد ارزیابی قرار داد که اتفاقی نیست این طیف های سیاسی تمایل شدید برای دو قطبی کردن انتخابات دارند.
گزینه هایی که سابقه اجرایی ندارند
گذشته از اینها یکی دیگر از مسایل دافعه زا برای جبهه پایداری گزینه های احتمالی آنها برای انتخابات است. گزینه هایی که سابقه حضور و همکاری با همین دولت را دارند. این گزینه های به لحاظ عملکرد مدیریتی و سابقه اجرایی چهره های برجسته ای نیستند. شرایط حاکم بر کشور می طلبد گزینه ها و کاندیداهایی به عرصه انتخابات ورود کنند که از توان مدیریتی بالایی برخوردار باشند. شناخته شده و امتحان پس داده باشند. شرایط پیش رو شرایط آزمون و خطای دوباره نیست بخصوص که مسیر و چشم انداز دهه پیش روی انقلاب از سوی رهبر معظم انقلاب با عنوان « پیشرفت و عدالت» مشخص شده و پیمودن این مسیر نیازمند جریان هایی است که دل در گرو نظام داشته و فضای تعاملی و با ثبات را جایگزین شرایط جنجالی و قانون گریزی و تنش های بیهوده سیاسی کنند.
دیدگاه تان را بنویسید