هاشمی:نامه'جام زهر'امام(ره)غیرمنتظرهبود
ما اصلا انتظار این را نداشتیم . بعدا از مضمون نامه مطلع شدیم . پس امام با در نظر گرفتن مصلحت رفتار کردند . پس از یک جلسه طولانی و مذاکرات ایشان با سران قوا که کاملا به آنها اعتماد داشتند تصمیم گرفتند .
هاشمی رفسنجانی تاکید کرد: اگر بگوییم پرونده های دفاع مقدس و هسته ای شباهتی دارند،یک نوع پیش داوری است،اما الان ربطی به هم ندارند . به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، یک گفتگو با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره بازخوانی استراتژی 8 سال دفاع مقدس در دو حوزه سیاسی و نظامی انجام شده که بخشی از آن به شرح زیر است: * آقای هاشمی ، حضرت امام در این نامه از کلید واژه در کنار هم استفاده می کنند . یکی از این کلید واژه ها جام زهر و دیگری "تشخیص مصلحت"است که جام زهر را به تشخیص مصلحت یک امت تعبیر می کنند . هر دوی این کلیدواژه ها گرفتار تفسیرهای افراطی شدند . یعنی جوانهای امروز نه از موضوع جام زهر تصور درستی دارند و نه از موضوع تشخیص مصلحتی که حضرت امام دادند .از جنابعالی می خواهم راجع به استفاده حضرت امام از این دو واژه در کنار همدیگر در آن نامه صحبت بفرمایید ؟ _ در جلسه ای ما 5 نفر خدمت امام رفته بودیم برای اینکه بگوییم وضع جنگ اینگونه است . آیا می خواهیم ادامه بدهیم و یا نمی خواهیم ادامه بدهیم؟ نظر قاطع خود را گفتیم که مصلحت نمی بینیم . برای امام سخت بود که در آن شرایط بپذیرند ما قطعنامه را امضاء و قبول کنیم . لااقل تا آن مقداری که ما صحبت می کردیم . جلسه ما در آن شب طول کشید . راهکارهایی هم پیشنهاد شد . ایشان گفتند که ما به مردم گفتیم اگر جنگ 20 سال هم طول بکشد ، ما ایستاده ایم و در و دیوار پر از جنگ جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه است . اگر الان یکدفعه بیاییم و اینگونه عمل کنیم ، جواب مردم و رزمنده ها را چه باید بدهیم ؟ دل آنها می شکند . در آن جلسه از اینگونه بحثها بود . ما اینها را قبول داشتیم و روی آنها بحثی نداشتیم . ولی بحث این بود که آیا مصلحت است که الان به این صورت ادامه بدهیم ؟ بحثها اینگونه بود . امام قانع شدند که الان باید این کار را بکنیم و به این مسئله رسیدند که مصلحت است که بپذیریم . منتها بحث بر سر کیفیت بود من پیشنهاد کردم که اگر برای شما اعلام آن سخت است این مشکل را من حل می کنم . من جانشین شما هستم و حق امضاء در این مسائل دارم من می روم و می پذیرم . ممکن است جنابعالی بعد بلافاصله بگویید که او تخلف کرده و باید از من به عنوان فرماندهی کل قوا اجازه می گرفت . شما آنموقع می توانید مرا محاکمه کنید . فدا کردن یک نفر بهتر از اینهمه مشکلاتی است که پیش آید .ایشان نگاه مهربانانه ای کردند و گفتند : نه ، این خوب نیست . خودشان پیشنهادی دادند که ما از آن پیشنهاد بیشتر متاثر شدیم و آن را قبول نکردیم و گفتیم که این درست نیست . * این پیشنهاد را هرگز جنابعالی در جایی مطرح نفرمودید ؟ _ نه در جایی نگفتم . * اسامی 5 نفر حاضر در آن جلسه را می فرمایید ؟ _ سران قوا بودیم . رئیس مجلس ، رئیس جمهور ، رئیس قوه قضائیه و نخست وزیر به همراه حاج احمد آقا که معمولا در جلسات ما بودند . * آیا غیر شما ، دیگر آقایان هم پیشنهادی دادند ؟ _ یادم نیست . امام پیشنهادی دادند که ما پیشنهاد ایشان را رد کردیم . بعد پیشنهاد سوم این شد که امام گفتند : حالا که باید بپذیریم ، شما وجوه قوم و بزرگان را از همه جا دعوت کنید و همین حرفهایی را که اینجا زدیم ، برای آنها هم بگویید و در یک جلسه خاص آنها را توجیه کنید ، بدون اینکه پخش شود .آنها قانع شوند و بعد آنها هم از کاری که می کنیم ، دفاع کنند . اصلا بنا نبود که امام نامه بنویسند . این کار را به عهده ما گذاشتند . رئیس جمهور هم آن جلسه را برای همان کار تشکیل داد که توجیه کنیم . عده ای را دعوت کردیم . در این بین حاج احمد آقا خبر داد که امام خودشان یک نامه نوشتند و اعلام می شود . ما اصلا انتظار این را نداشتیم . بعدا از مضمون نامه مطلع شدیم . پس امام با در نظر گرفتن مصلحت رفتار کردند . پس از یک جلسه طولانی و مذاکرات ایشان با سران قوا که کاملا به آنها اعتماد داشتند تصمیم گرفتند . شرایط اقتصادی و شرایط صدور نفت و شرایط میدان و شرایط نیروهای ایثارگر را گفتیم که نمی توانیم درست اداره کنیم .مشکلات خانواده های آنها و اسراو خیلی چیزهای دیگر را گفتیم . وقتی همه اینها توضیح داده شد . قبول کردند . بیشتر از همه اینها ، خطر استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی در شهرهای بزرگ بود . گفتم اگر مثلا فردا تبریز را مثل حلبچه زدند ، ما چه کاری می توانیم بکنیم ؟ چه اتفاقی می افتاد ؟ خیلی آسان می توانند تبریز ، ارومیه و حتی تهران را بزنند . همه اینها را بررسی کردیم . همه می دانستیم که غربی ها و روسها آماده اند همه چیز را بدهند برای اینکه ما بترسیم و قبول کنیم . با این شرایط مصلحت روشن شد . اینکه بپذیریم یا نه و برای امام تلخی داشت و مانند جام زهر بود ، مربوط به مسائل بعد می شود که چطور به مردم بگوییم ؟ . گفتن آن به رزمنده هایی که در جبهه هستند و خانواده شهدا و جانبازان حقیقتا برای امام تلخ بود . تا نتیجه این کار روشن شود مدتی زمان لازم دارد . پس مسئله مصلحت همیشه اینگونه است . یعنی وقتی که انسان به خاطر مصلحت یک کار خلاف مسیر عادی انجام می دهد ، در آن لحظه مشکلاتی دارد ، خیلی ها ناراحت و بعضی ها خوشحال می شوند و لذا می بینیم بعد از اعلام پذیرش قطعنامه به دستور امام گروههایی به همراه نامه امام به جبهه ها رفتند برای توجیه رزمندگان . امام با آن هوشی که داشتند جمله " جام زهر را می نوشیم " را درست بکار بردند . یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم . یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند . حالتی بود که بخاطر مصلحت انتخاب کردند . فکر می کنم ایشان با تفکر و پیش بینی شرایط آن جمله را بکار بردند . هم مصلحت را رعایت کردند و هم ناراحتی خودشان را به مردم نشان دادند که دلشان نمی خواست اینگونه شود و هم آینده را در آن جمله نهادند که مردم می بینند چه فتحی کردیم ؟ البته لازم است در اینجا به نقش نامه آقای محسن رضایی هم اشاره ای شود که وی در آن نامه نیازهای ضروری رزمندگان را برای ادامه جنگ مطرح کرده بود و خیلی واضح بود که در آن شرایط تامین آن نیازها برای نظام و کشور مقدور نبود که امام هم در نامه خودشان هم به آن تکیه کردند . * در لابلای سخنان جنابعالی ، بحث این بود که چه کسی بپذیرد ؟ البته شما پیشنهاد قبول مسئولیت دادید که امام نپذیرفتند . سوال من در همین راستا معطوف به مجمع تشخیص مصلحت نظام است . در آن مقطع تاریخی چند ماهی بیشتر از عمر تشکیل مجمع نگذشته بود . به نظر می آید حضرت امام علاوه بر تمهید بزرگ بن بست شکنی موارد قانونی اداره نظام توسط مجمع ، اهداف بلندتری را هم دنبال می کردند . استنباط من این است که ایشان برای عبور از تنگناهایی نظیر قبول قطعنامه هم به مجمع تشخیص مصلحت نظام نظر داشتند . با توجه به اینکه در آن مقطع مجمع نهادی نوپا بود و امکان ایفای چنین نقشی را نداشت ، جنابعالی فکر می کنید اگر مجمع در شرایط امروز و قدمت ربع قرنی بود ، آیا حضرت امام وظیفه پذیرش قطعنامه و مسئولیت آن را به دوش مجمع می گذاشتند ؟ _ بعید می دانم . چون اختلاف از همین مجمع شروع می شد. بالاخره کسانی بودند که موافق نبودند . در آن جلسه ای که ما با ایشان داشتیم . ما 5 نفر همصدا بودیم . عقیه ای هم داشتیم و عقلای دیگری هم دنبال کار بودند . اما اگر همین الان در مجمع چنین حالتی پیش بیاید ، یکنواخت نیست . وقتی نامه امام در آن جلسه خوانده شد . بعضی ها زار زار و با صدای بلند گریه کردند . چون اینها نسبت به همه مسائل توجیه نبودند . * به مصداق ماجرای صلح حدیبیه ؟ _ واقعا شبیه آن بود . در آنجا همان حالت بود . صلح امام حسن (ع) هم همین طور بود . حتی لقب مذّّل المومنین به امام حسن (ع) دادند ، بنابراین فکر می کنم این بحث جای خودش را داشت . امام(ره) فرمانده کل قوا بودند و اختیار اعلام جنگ و صلح با فرماندهی قواست . من هم جانشین بودم . آقایان دیگر هم صاحبنظر و مشاور بودند . ادله هم روشن بود و امام به لحظه لحظه جنگ آشنا بودند . در همان جمع کوچک به اندازه کافی مصلحت کشف شده بود .اگر همین الان هم بخواهد چنین کاری بشود ، اختلاف پیش می آید ، مگر اینکه سیاست این باشد که رهبری یا امام بخواهند مسئله را کاملا از دوش خودشان به جای دیگری ببرند و بگویند یک نهاد قانونی تصمیم گرفته است . می تواند اینگونه باشد . ولی در آنجا اینگونه نبود و فرماندهی کل قوا مسئول کار هستند . * به عنوان فقط یک سوال از جنابعالی می خواهم نظرتان را درباره قیاس دو پرونده دفاع مقدس و هسته ای بفرمایید ؟ دو پرونده ای که در هردوی آنها حق مسلّمی متوجه ملت و نظام بوده و هست . اگر هر دوی آنها در دو کفه یک ترازو قرار دهیم چه شباهتها و تفاوتهایی میان این دو پرونده می توانید ببینید ؟ آیا می توان از پرونده دفاع مقدس برای پرونده هسته ای درس بگیریم ؟ _ نمی خواهم در اینباره صحبت کنم ، برای اینکه الان میدان داغ تصمیم گیری هاست . اگر بگوییم پرونده دفاع مقدس و هسته ای شباهتی دارند یک نوع پیش داوری است . اگر روزی در این باره در اینباره بحث شود باید بین ما ، رهبری و عقلای قوم شود تا نظام هر تصمیمی بخواهد بگیرد . اما الان ربطی به هم ندارند .
دیدگاه تان را بنویسید