چه کسی با شهید باکری در سپاه مخالف بود؟

سروش نیوز: این روزها کمتر کسی است که با "جریان خاصی در دولت آشنا نباشد. جریانی که با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به بخش های مهم نظام نفوذ یافت و کم کم راه و منش متفاوت خود را با آرمان های شهدا و آرمان های انقلاب اسلامی آشکار کرد. آن موقع که همسر شهید حمید باکری و فرماندهان لشکر عاشورا در زمان جنگ، در نامه ها و گفته های هشدار آمیز نسبت به خطر وجود "جریانی خاص" خبر می داد1، کمتر کسی تصور می کرد که به زودی و در سال 90، پرده از چهره ی این گروه خاص کنار رفته و ماهیت وجودی آنان آشکار شود. ماجرای مخالفت "جریان خاص" با شهدای دفاع مقدس بالاخص شهیدان مهدی و حمید باکری به سال 1361 باز می گردد. جریانی که در رأس آنها نزدیکان و مسئولین دولت فعلی قرار دارند و از همه بیشتر نام "صادق محصولی" فرمانده وقت سپاه منطقه 5، در عداوت ها و مخالفت ها با "شهیدان مهدی و حمید باکری" به چشم می خورد. حال برای نسل سوم انقلاب و کسانی که دوران جنگ را درک نکرده اند، این سوال مطرح می شود که تفکرات خاص این طیف از چه زمانی بروز و ظهور داشت و علت مخالفتشان با شهید باکری چه بود؟ پاسخ به این سوالات که به واکاوی بیشتری نیاز دارد، گاه در سخنان فرماندهان وقت سپاه نمودار میشود. دکتر محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران در این باره در مجله ی "نگین ایران" گفته است: «من آقا مهدی را در عملیات فتح المبین کاملا شناختم ...و در عملیات های بعدی حکم فرماندهی برای او زدم. در عملیات فتح المبین که می خواستم چنین تصمیمی بگیرم، عده ای به من گفتند در ارومیه جوّ علیه آقا مهدی است. بهتر است پیش از هر چیز قدری مطالعه کنید، چون ممکن است مسائلی پیش بیاید. گرچه آقا مهدی را به خوبی می شناختم، 24 ساعت تأمل کردم. بعد از 24 ساعت حکم ایشان را زدم. بعضی از دوستان نزد من آمدند و گفتند ایشان با گروه های مختلف جلسه می گذاشته است. من فقط دو جمله به آنها گفتم: آقا مهدی از بس بزرگ و پرظرفیت است به اینگونه ارتباط ها نیاز ندارد.»2 مجید نداف پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس، به تازگی ماجرای این "جوّ سنگین" را فاش می سازد. او در یادداشتی که چند روز قبل منتشر کرده است، می نویسد: « همین جریان انحرافی که امروزه چنین پرده دری می کند و به قصد قربت ولی در راستای منافع و برای خوشایند این و آن دامن از متانت و اخلاق اسلامی می درد و به سردار علایی نسبت هایی در شان خودشان روا می دارند، در آن زمان نیز هر کس را که با سر و وضعی متین، روشنفکرمأبانه و روشن بین، کمی قوه ی تحلیل مسائل سیاسی داشت و به اقتضای فرهنگ دانشجویی اهل مطالعه و تفکر بود، با برچسب اُمّتی (پیمانی)، میثمی¬چی و حتی با کمال بی شرمی گاهاً با انگ منافق (مجاهدین خلق) با شمشیر تحجر و مقدس مآبی از سپاه اخراج می کرد و این نهاد انقلابی را از کادرهای ورزیده و برخوردار از ذهنی فعال و استراتژیک همچون باکریها محروم می نمود.»3 سردار حسین علایی نیز که پیش از صادق محصولی فرمانده سپاه استان آذربایجان بود و مهدی باکری معاون عملیاتی وی، با اشاره به نقش "صادق محصولی" در طرد و حذف شهید باکری، چنین می گوید: «در اثنای جنگ و در نیمه دوم سال 1361، مسئولین وقت سپاه آذربایجان تلاش زیادی داشتند تا فرد دیگری را به جای آقا مهدی به فرماندهی لشکر عاشورا بگمارند. حتی فرمانده وقت سپاه منطقه 5، در تاریخ 21/9/1361 حکمی را برای فرد دیگری به جای مهدی باکری جهت تصدی فرماندهی لشکر 31 عاشورا صادر کرد. البته به نظر می رسید که وی بدون هماهنگی با فرمانده کل سپاه دست به چنین اقدامی زده بود. وقتی مسئولین سپاه منطقه 5 این مسئله را با من مطرح کردند، به شدت با آن مخالفت کردم و نظر مخالف خود را هم به فرمانده کل سپاه در میان گذاشتم. ولی وقتی، فرمانده سپاه منطقه 5 که خود عملا در میدان های جنگ حضور نداشت موفق به تغییر آقا مهدی نشد، افرادی را برای مسئولیت های ستادی و ارکان لشکر به فرماندهی لشکر تحمیل کرد. آقا مهدی در این شرایط، به گونه ای رفتار کرد که این افراد جدید، آن قدر جذب در اخلاق آقا مهدی شده بودند که از طرف مسئولین وقت سپاه آذربایجان مورد بازخواست قرار می گرفتند که چرا شما تبدیل به یکی از نیروهای آقا مهدی شده اید؟ آقا مهدی هیچ گاه این افراد تحمیلی را به عنوان غیرخودی تلقی نمی کرد، بلکه آنها را بندگان خدا می دانست که می توانستند از این فرصت برای فعال شدن در جبهه های جنگ استفاده نمایند.» 4 حال جالب اینجاست که صادق محصولی هم اینک یکی از نزدیکان دولت است و از لیدرهای گروه پایداری, حامیان دولت در انتخابات آتی مجلس!!! امید است که خداوند ما را پیرو راه و روش فرماندهان مظلوم و مغضوب جنگ از جمله شهیدان باکری و همرزمانشان قرار دهد ,ان شاء الله.