آیا دشمن میتواند كنار سفرهی ما بنشیند؟
دکتر حسن خجسته/ این هشت ماه برای مردم ایران خیلی سخت گذشت، اما مردم در 9دی آمدند و نهتنها یك رفتار صِرف شهروندی، كه یك رفتار خانوادگی از خود نشان دادند. حماسهی 9دی 88 با یك محرك رسانهای همراه شد و باعث شد كه خود آن تبدیل به یك رسانه شود و هزاران هزار پیام را به بیرون پخش كند و بحمدالله انقلاب و مملكت توانست از این بحران بهسلامت بگذرد.
برای بررسی عملكرد جریان رسانهای و تبلیغاتی در روزهای پیش و پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 و بهویژه حوادث بعد از این انتخابات، لازم است از عقبهی جریان رسانهای خارج از ایران مطلع باشیم. كاملاً روشن است كه این جریان، یك جریانی نبود كه در دورهی انتخابات متولد شده باشد. در واقع عمدهی ظرفیت این جریان رسانهای به دورهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد. درگیر شدن كشور ما در جنگی هشتساله با عراق، آن هم بلافاصله پس از پیروزی انقلاب و عدم رشد تكنولوژیهای رسانهای در آن هنگام سبب شده بود كه فشار و پوشش رسانهای علیه جمهوری اسلامی ایران محدود به یكی دو كانال رادیویی خارجی باشد. اما این دو، همهی دلایل كم بودن فشار رسانهای در آن دوران نبود و دلیل پنهانی هم وجود داشت. جبههی مقابل ما گمان نمیكرد كه نظام ما با آن همه مشكلات عدیدهای كه با آن مواجه بود، بتواند مدت زیادی دوام بیاورد. آنها بر این گمان بودند كه جمهوری اسلامی بهزودی از بین خواهد رفت. ایران از یك سو درگیر یك جنگ فرسایشی و ویرانگر بود كه شرق و غرب به طرف مقابلش كمك میكردند، در حالی كه ایران تنها بود و با انواع تحریمها دستوپنجه نرم میكرد. از سوی دیگر آنها عمر جمهوری اسلامی را با دوران حیات امام خمینی رضواناللهعلیه یكی میپنداشتند. بنابراین آنان ایران را مانند جانداری میدیدند كه در حال مرگ است و استراتژی تبلیغاتی آنها این بود كه مانند كفتاری منتظر باشند تا این جاندار بمیرد و آنها حملهور شوند. كسینجر 1 جملهی معروفی را در آن زمان گفت كه: دغدغهی ما دربارهی ایران مربوط میشود به بعد از فوت آیتالله خمینی كه ایران دچار فروپاشی و تجزیه میشود. پارازیتهای فرهنگی را فعال كردند در حقیقت، مرحلهی دوم و دوران اصلی شروع جریان رسانهای علیه ما پس از رحلت حضرت امام رحمهالله آغاز شد. در این برهه بود كه خیلی سریع تكلیف مملكت روشن شد و یك همگرایی وسیع در سطح تودههای مردم آشكار شد و بخش عظیمی از ویژگیهای كاریزماتیك حضرت امام رحمهالله به رهبری جدید انتقال یافت. البته قبل از این ماجرا و بر خلاف پیشبینیهای مخالفان و دشمنان، ما توانستیم جنگ را هم از سر بگذرانیم. از اینجا به بعد یك طراحی رسانهای گستردهای علیه ما آغاز شد كه من از آن به «مین رسانهای» تعبیر میكنم. آنها آرامآرام مینهای رسانهای خود را اطراف ما چیدند و این در حالی بود كه امكانات رسانهای ما در داخل كشور بسیار محدود بود. صداوسیمای ما تنها با چند شبكهی رادیویی و تلویزیونی محدود بود كه برخی از آنها فقط روزی ده ساعت برنامه پخش میكردند. از دههی 1980 میلادی به این طرف مخالفان ما كوشیدند كه از این شكاف موجود استفاده كنند. آنها این كار را با شبكههای رادیویی شروع كردند. همچنین كار خود را با روزنامهها و مجلات تخصصی و بهویژه با هدف تأثیرگذاری بر نخبگان ادامه دادند تا اینكه به بسط و رشد شبكههای ماهوارهای لسآنجلسی رسیدند. پس از مدتی هم توانستند ظرفیت عظیم اینترنت را نیز در راستای منافع خودشان فعال كنند. در واقع یك آرایش تهاجمی رسانهای را در اطراف ما پدید آوردند؛ رسانههایی كه هم تنوع در محصولات داشتند و هم تنوع در فناوری. در ضمن كاربران برای استفاده از شبكههای ماهوارهای در ایران بهای بسیار كمی در مقایسه با دیگر كشورها میپرداختند. در این وضعیت ما فقط با این مسئله مواجه نبودیم كه چقدر میتوانیم پیام خودمان را به مخاطب برسانیم، بلكه ممكن بود رسانههای دیگر پیامی را هم كه ما بهدشواری میرساندیم، بیاثر كنند. یعنی چهبسا كه پارازیتهای پیامی و فرهنگی آنها بر مخاطب ما تأثیر میگذاشت. رسانههایی كه واكسن جمهوری اسلامی شدند البته این تمام ماجرا نبود. پارازیتهای پیامی از ابتدا وجود داشت، اما در داخل كشور بیتأثیر یا كم تأثیر بود و بیشتر متوجه مخاطبان خارجی بود. آنها 30 سال است كه روی این محورها سرمایهگذاری كردهاند تا نظر ملت ایران را نسبت به نظام عوض كنند. بعضاً هم گمان میكنند كه موفق شدهاند، اما باز هم ملت ایران سر بزنگاهها آنها را غافلگیر میكند. حتی همین الان آنها میگویند كه ما هر كاری بكنیم، حدود 60 درصد ایرانیها حتماً در انتخابات شركت میكنند. این در حالی است كه میزان مشاركت در كشورهای خودشان حدود 40 درصد است. مسئله این است كه ایرانیها باطناً به این باور رسیدهاند كه هر اطلاعاتی را كه میشنوند، باور نكنند. یكی از كاركردهای شبكههای فارسیزبان لسآنجلسی برای ما این بود كه درست مانند واكسن عمل كردند. یعنی یك میكروب ضعیفشدهای را وارد جامعهی ما كردند و مردم ما دیدند كه این میكروب چه بازخوردی در جامعهی ما بر جای گذاشت، آن را تجزیه و تحلیل كردند و به سبب همین بازخورد و تلقی از آن رویگردان شدند. شما میبینید كه ما در زمان ریاستجمهوری جرج بوش در آمریكا حدود 40 شبكهی لسآنجلسی داشتیم كه از كمكهای دولت آمریكا استفاده میكردند، وقتی خانم رایس گزارشی از این كمكها را در سنا ارائه كرد و آنها متوجه شدند كه این شبكهها كاركرد خوبی ندارند، بودجهی آنها را قطع كردند. بعد از این اقدام، حدود 30 شبكه از این تلویزیونها تعطیل شدند. یعنی این شبكهها از هیچ پشتوانهی اجتماعی برخوردار نبودند. 18 تیر و 22 خرداد؛ دو روز مبادای جریان رسانهای حامیان جریان رسانهای خارج از ایران، همهی این كارها و تلاشها را میكردند تا اگر به یك روز مبادا برسند، نهایت بهره را از ظرفیتی كه ایجاد كرده بودند، ببرند. یك روز مبادای آنها 18 تیر سال 1378 بود كه خیلی به آن امیدوار بودند، اما با حضور عظیم مردم در 23 تیر نتوانستند به مقصود خودشان برسند. روز مبادای بعدی آنها با یك فاصلهی ده ساله، انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 و حوادث پس از آن بود. در آن برههی زمانی، تنها حدود 70 شبكهی تلویزیونی فارسیزبان علیه ما فعالیت میكرد. جریان رسانهای عظیمی كه آنها برای این برهه راه انداختند، آنقدر قوی بود كه میتوانست هر كشور بزرگ ریشهدار چند صد میلیونی را نابود كند. سی سال بود كه علیه ما كار میكردند، اما ناگهان همهی پتانسیلهای جهانی خود را همسو و هماهنگ كردند كه كار ما را یكسره كنند. در هر جامعهای دلبستگیهایی وجود دارد كه این دلبستگیها برای افراد آن جامعه اهمیت فوقالعادهای دارد. مثلاً اگر به شما ثابت كنند آن چیزی را كه به آن دل بستهاید، پوچ و دروغین است، چه اتفاقی برای شما میافتد؟ همه چیز از بین میرود. همهی تلاش آنها در این سالها این بود كه به مردم ایران اثبات كنند كه جمهوری اسلامی كه شما به آن دل بستهاید، یك دروغ بزرگ است. بنابراین از قبل انتخابات این سناریو را پی گرفتند. البته خود حضرت آقا و برخی مسئولین كشور از همان زمان نسبت به این مسئله هشدار دادند. آنها دنبال این بودند كه در ایران یك بحران ارتباطات ایجاد كنند. این بحران چه زمانی پدید میآید؟ وقتی دو نفر به هم اعتماد نداشته باشند، یك بحران ارتباطی بین آن دو پدید میآید. اعتماد كه از بین رفت، اصلاً ارتباط قطع میشود و در این وضعیت، بازگشت به وضعیت قبلی امری بسیار مشكل است؛ مانند آبرویی كه ریخته شده و شما بخواهید آن را برگردانید. بنابراین اصلاً نباید به حوادث سال 1388 نگاهی سطحی و عوامانه داشت. درست است كه عدهای از مردم درگیر فضای التهابی انتخابات شدند و عدهای هم میدانستند دارند چه میكنند كه البته هوشمند نبودند، اما یك گروه هوشمندی هم در این حوادث میدانستند كه چه كار میكنند. حتی این گروه برای كار رسانهای تیتر هم تعیین میكردند. طرح ادعای تقلب بنابراین به نظر من، پشت سر این حوادث، طراحان بزرگ بینالمللی حضور داشتند كه بهخوبی از جریانات اطلاع داشتند و در پی تخریب اعتماد مردم به نظام بودند. چگونه میخواستند این كار را پیش ببرند؟ اینگونه كه به مردم بقبولانند كه رأی شما را دزدیدهاند. وقتی شما به كسی اعتماد میكنی، كلید خانهات را هم به او میدهی. حالا اگر ببینی كه او دزد از آب درآمده است، چه احساسی پیدا میكنی؟ یكی از تلاشهای عمدهی دشمنان از قبل انتخابات این بود كه بگویند این نظام قابل اعتماد نیست. بنابراین طرح ادعای تقلب، اولین ضربهی آنها به اعتبار و حیثیت جمهوری اسلامی بود. مشاهده كردیم پس از آن كه فضا فراهم شد و از نمایندگان كاندیداها خواسته شد تا شكایتهای خود را از راههای قانونی پیگیری كنند، اما این اتفاق نیفتاد، زیرا آنان خوب میدانستند كه تقلبی در كار نبوده است. ضربهی دوم: ماجرای كشتهسازی در برههی پس از انتخابات 88 دشمنان ما علیرغم همهی تلاش رسانهای كه در بالا به آن اشاره كردیم، این تلاش را كافی نمیدیدند، زیرا هنوز به مقاصدشان نرسیده بودند. پس لازم بود كه به مردم بقولانند این نظام نهتنها امانتدار نیست، آدمكش هم هست. چگونه؟ با ماجرای كشتهسازیها. این ضربهی دوم آنها به نظام بود. جالب است كه همان روزها ما از قول سفیر ونزوئلا شنیدیم كه عین همین واقعه را آنها در دومین دورهی انتخابات چاوز هم اجرا كرده بودند. یعنی میخواستند از مدلهای رسانهای تجربهشدهای استفاده كنند. بنابراین هدف اساسی جریان رسانهای در حوادث انتخابات سال 88 این بود كه بین نظام و مردم بحران ارتباطات ایجاد كنند. یعنی اعتماد مردم به تمام اعضای رسمی نظام یا نهادهای آن را از دست بدهند؛ به دستگاه قضا، به صداوسیما، به شورای نگهبان و ... بحران ارتباطات، مادر همهی بحرانها است بحران ارتباطات، خطرناكترین بحران در هر جامعهای است. بحران اقتصادی با همهی مشكلاتی كه ایجاد میكند، با وجود اعتماد قابل حل است، اما با وجود بحران ارتباطات، فروپاشی در هر جامعهای قطعی است و هر مسئلهی كوچكی میتواند به یك بحران بزرگ تبدیل شود. در یك خانواده تا وقتی اعتماد وجود داشته باشد، مشكلات و مسائل، حلشدنی است، اما اگر اعتماد در خانواده وجود نداشته باشد، یكی مثلاً گمان میكند كه دیگری پولها را برای خودش برمیدارد یا هر مسئلهی كوچك دیگری در این خانواده به یك بحران بزرگ تبدیل میشود. از اینجا معلوم میشود كه حوادث سال 1388 چه اهمیت و حساسیتی داشت. مردم ما از سختترین گذرگاه تاریخ گذشتند و دشمن از تمام هستی خود. دشمن نه از تمام ظرفیتش، كه از همهی هستی خود خرج كرد تا نظام ما را دچار بحران بكند. مثلاً اگر یادتان باشد، آن زمان شبكهی اینترنتی سایت توییتر میخواست تعمیراتی انجام بدهد، اما وزارت امور خارجهی آمریكا از مدیران آن خواست كه این تعمیرات را عقب بیندازند. البته ما هم یك سری كارهای پدافندی انجام دادیم، اما حجم فعالیت در جبههی آنان بسیار وسیعتر بود. آنها خودشان بعداً اذعان كردند كه ما تلاش كردیم تا فیلترهای ایرانی را بشكنیم و سایتهایی راهاندازی كردیم كه بهسرعت مطالب را به فارسی و انگلیسی ترجمه كنند تا گردش اطلاعات سریعتر انجام شود. یعنی سرمایهگذاری وسیعی انجام دادند تا آبرو و اعتبار نظام را در داخل و بیرون ببرند. رسانهای به نام 9دی این هشت ماه برای مردم ایران خیلی سخت گذشت، اما مردم در 9دی آمدند و نهتنها یك رفتار صِرف شهروندی، كه یك رفتار خانوادگی از خود نشان دادند. البته مردم ما كه وفادار بودند و با رهبری هم بیعت داشتند، اما چطور در خانواده مثلاً افراد میگویند هر چه بزرگتر ما بگوید، نظر ما هم همان است و ما حرف او را قبول داریم، در 9دی هم مردم چنین رفتاری كردند. قبل از آن هم مردم همین احساس را داشتند، اما به دلیل فشار سنگین رسانهای قدرت بیان آن را نداشتند، حماسهی 9دی 88 با یك محرك رسانهای همراه شد و باعث شد كه خود آن تبدیل به یك رسانه شود و هزاران هزار پیام را به بیرون پخش كند و بحمدالله انقلاب و مملكت توانست از این بحران بهسلامت بگذرد. جریان رسانهای به دنبال نسلسازی است پس از حوادث سال 1388 دشمنان ما متوجه شدند كه دیگر فعالیت مستقیم تبلیغی علیه ما به دردشان نمیخورد و آنها را به اهدافشان نمیرساند. متوجه شدند كه اگر هم مردم به این فعالیتها گوش بدهند، اما معلوم نیست كه مطابق میل آنها عمل كنند؛ همانطور كه اگر كسی برای خوردن شام به رستورانی میرود، دلیل نمیشود كه برای همهی كارهایش با صاحب آن رستوران مشورت كند. بنابراین آنها باید كاری كنند كه مردم به آنها اعتماد كنند و در همهی امور زندگی از آنها مشورت بگیرند. به همین خاطر پس از برههی اتفاقات سال 1388، مخالفان ما تمركز فعالیتهای خود را از حوزهی سیاسی به حوزهی اجتماعی تغییر دادهاند و به دنبال تأثیرات بلندمدت هستند. آنان در این رویكرد جدید خود هدف كوتاهمدت ندارند، به دنبال تأثیر نسلی هستند تا نسل جدیدی را مطابق اهداف خودشان بسازند. به همین دلیل رویكرد خود را به سمت پخش فیلم و سریال و برنامههای سرگرمكننده تغییر دادهاند؛ فیلمهایی كه با آنها بتوانند قواعد اخلاقی را تضعیف كنند، زیرا هرگونه قاعدهی اخلاقی میتواند نقش كنترلكنندهای داشته باشد. وقتی قاعدهی رابطهی فرزند با پدر و مادر شكسته شود، در كنار آن قواعد اخلاقی دیگری هم از بین میرود. به همین دلیل فعالیت رسانهای ما امروز خیلی سختتر و پیچیدهتر شده است. دشمن كنار سفرهی ما مینشیند؟ آنها متوجه شدهاند تا وقتی كه فقط در حوزهی سیاسی باشند، كارهایشان دوام ندارد و اگر به حوزهی اجتماعی وارد شوند، احتمالاً میتوانند نفوذ كنند. یعنی اگر تا قبل از این در خیابان میتینگ میگذاشتند، امروز سعی میكنند كه كنار سفرهی شما باشند. در حال حاضر حدود 110 شبكهی تلویزیونی فارسیزبان فعالیت میكند كه جز تعداد انگشتشماری از آنها كه در حوزههای سیاسی فعالیت میكنند، مابقی وارد حوزههای اجتماعی شدهاند و دیگر حرف سیاسی نمیزنند. آنها با این رویكرد تازه میخواهند مخاطبان رسانههای ملی را شكار كنند و اعتماد آنها را جلب كنند و كاری كنند كه مخاطب دیگر حرف ما را نشنود یا كمتر بشنود. سپس بهتدریج و در یك دورهی طولانیمدت، پیامهایی كه آنها برای زندگی كردن به مردم ما میدهند، تبدیل میشود به یك سبك زندگی. برنامهی كنونی رسانهها برای آینده این است. تا زمانی كه دوباره به یك روز مبادا برسند، در آن زمان همهی این شبكهها دوباره كاركرد سیاسی پیدا میكنند. در واقع كاركرد اصلی این شبكهها این است كه زمینههای مطمئنی برای برقراری ارتباط پایدار بین خودشان و تودههای مردم فراهم كنند تا بتوانند از این زمینههای مطمئن در لحظات حساس و روزهای مبادا بهرهبرداری كنند. پینوشت: 1. هنری كیسنجر؛ از مقامات بلندپایه و از استراتژیستهای سیاست خارجی دولت آمریكا
دیدگاه تان را بنویسید