یادداشت تهران امروز درباره علوم انسانی
یادداشت تهران امروز با عنوان" علوم انساني و لزوم طرح ايدههاي نو" به قلم دكترمصطفي ملكوتيان: اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامي به لزوم اهتمام محققان علوم انساني و اجتماعي به ارائه ايدههاي نو، نكتهاي بسيار شايسته و درخور توجه است. آشكار است كه از نظر موضوع، ماهيت و پيچيدگي تفاوتهاي آشكاري ميان علوم انساني و اجتماعي و علومي كه اصطلاحا علوم دقيقه يا علوم محض خوانده ميشوند مانند فيزيك، شيمي و علوم تجربي وجود دارد و در حالي كه موضوع علوم محض، جهان طبيعت و ماده بيجان يا جنبههاي جسمي جانداران است، موضوع علوم انساني و اجتماعي، عامل انسان و رفتارهاي بشري است و به همين دليل به نتيجه رسيدن تحقيق در علوم انساني و اجتماعي بسيار مشكلتر از علوم دقيقه است. شايد مهمترين دلايل وجود نظريههاي متعارف و زياد در موضوعات علوم انساني و اجتماعي به اين واقعيتها برميگردد كه: 1 - در علوم انساني و اجتماعي ادغام موضوعي بسيار گستردهاي وجود دارد و براي تحقيق در يك مسئله گاهي بايد وارد حيطه علوم مختلف از جمله جامعهشناسي، روانشناسي، اقتصاد، سياست و... گرديد. 2 - برخلاف علوم دقيقه، در علوم اجتماعي و انساني آزمايشگاه دراختيار نداريم و نميتوانيم بلافاصله درستي و نادرستي يافتههاي خود را به بوته آزمايش بگذاريم و بدين ترتيب فرضيهها و نظريهها روي هم انبار ميشوند. 3 - با توجه به اينكه موضوع علوم انساني - اجتماعي عامل انسان و رفتارهاي اوست و انسان داراي جنبههاي غيرمادي مانند اراده، انديشه، اختيار، حافظه، احساسات، خيالات و... است، برخلاف موضوع علوم محض كه طبيعت بيجان است، امر پژوهش و تحقيق در اين علوم مشكلتر جلوه ميكند. حال بهرغم لزوم توجه به اين واقعيت يعني سختي پژوهش و تحقيق در علوم انساني - اجتماعي و رفتاري در مقايسه با علوم دقيقه و محض، بايد به واقعيت تلخي اشاره كنيم كه كمتر مورد موشكافي و دقت قرار گرفته است؛ تحقيقات در علوم انساني و اجتماعي در كشور ما در سالهاي گذشته مسيري مستقل و پويا نداشته و نتوانسته آنچنان كه شايسته يك جامعه انقلابي - اسلامي و مستقل است رشد نمايد و در مقايسه با پيشرفتهاي علمي در علوم مقابل چندان پيشرفتي نداشته است. به عبارت ديگر مراكز علمي كشور و پژوهشگران علوم اجتماعي و انساني كمتر به اين واقعيت توجه كردهاند كه يافتههاي علمي در اين دسته از علوم به دليل پيوند با رفتارهاي بشري با موضوعي نسبتا سيال و تغييرپذير مواجهند و نميتوان مانند علوم تجربي يا علوم محض، يافتههاي مربوط به جوامع ديگر از جمله جوامع غربي را مستقيما به جوامع مشرق زمين و از جمله كشور ما منتقل نموده و تحليل واقعيات، پديدهها و تحولات اجتماعي اين سرزمينها مورد استفاده قرار داد. بهويژه اين فرضيهها و نظريهها در تحليل كشورهاي اسلامي و كشور ما آشكارا از خود عدم كارايي بروز ميدهند. در ساليان طولاني گذشته ترجمه آثار نويسندگان غربي در علوم اجتماعي بر نوشته و آثار اين دسته از علوم سيطره داشته و اين امر منشأ بسياري از سوءبرداشتها و اشتباهات در تحليل قضاياي اجتماعي و سياسي شده و انحرافات مشكلساز بسياري را در مسير حركت اجتماعي ايجاد كرده است. اين خود بازگوكننده يك سطحينگري تاسفبار در اين علوم است و جاي بسي نگراني است كه حاملان اين نظريهها توجهي جدي به نتايج زيانبار برداشتهاي خود نداشته و با مبنا قراردادن تعدادي از اين نظريههاي غربي منظومههاي فكري خود را بر اين ستونهاي نادرست علمي بنا نموده و راه را بر ابتكارات علمي صحيح و منطقي در حيطه اين علوم بستهاند.واقعيت ديگري كه فرضيهسازان و نظريهپردازان علوم اجتماعي و انساني بايد بدان توجه شايسته نشان دهند اين است كه ما گنجينه بسيار باارزشي از مواد خام لازم براي توسعه نظريههاي علمي در اين دسته از علوم را در اختيار داريم كه ميتواند زمينه پژوهشها و تحقيقات شايسته در علوم انساني و اجتماعي قرار گيرد. در اينجا، در مقابل غرب مادي، انسان غربي، تمدن مادي غرب و فرهنگ غرب كه زمينه توسعه علوم انساني و اجتماعي غرب بوده است انسانهاي معنوي و غيرمادي و فرهنگ و تمدن انساني و عدالتمحور قرار ميگيرد و هرگونه فرضيه و نظريه اجتماعي بايد با توجه به اين واقعيات جامعه خودي صورت گيرد. بدين صورت، ما بايد به فرضيهها و نظريههاي غربي در باب تحولات اجتماعي و سياسي به ديده ترديد بنگريم و با تلاشهاي جامع علمي بر مبناي واقعيتهاي فرهنگي و اجتماعي و سياسي جامعه خود زمينه رشد و توسعه واقعي علمي علوم اجتماعي و انساني را فراهم كنيم.
دیدگاه تان را بنویسید