اختلافات در جبهه اصلاحطلبی بالا گرفت/ خاتمی محور است یا مشاور؟
این طور که به نظر میرسد اصلاح طلب بعد از دو راهی مشارکت و عدم مشارکت به یک دوراهی دیگر رسیدهاند و آن هم چیزی نیست غیر از نقش سیدمحمد خاتمی در تصمیمگیریهای این جریان.
گروه سیاست سایت فردا: هشت ماه تا انتخابات ریاست جمهوری مانده و اصلاحطلبان به تکاپو افتادهاند. تکاپو برای اینکه سرمایه اجتماعی از دست رفته را جمع و جور کنند. تکاپو برای اینکه سازوکار انتخاباتی خود را مشخص و تکلیف شورای عالی سیاست گذاری که بعد از انتخابات مجلس به حالت تعطیل درآمده را روشن کنند. تکاپو برای اینکه درباره حزبمحوری یا تبعیت از نظر بزرگان به اجتماع برسند. تکاپو برای اینکه الگوی مشارکت خود در این کارزار را پیدا کنند و همچنین تکاپو برای معرفی نامزدهای مناسب. از همین رو است که شاهدیم در روزهای اخیر در هر یک از محورهای پیشگفته به جر و بحث باهم میپردازند. مثلا علی صوفی، دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات میگوید «همه انسجامی که بین اصلاحطلبان وجود دارد حاصل محوریت رئیس دولت اصلاحات است. یعنی اگر این محوریت بین اصلاحطلبان وجود نداشت ما هم مانند اصولگرایان میشدیم». از سوی دیگر، اما مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردمسالاری، اما برای رئیس دولت اصلاحات نه نقش محوری که نقشی مشورتی قائل است و میگوید «ما هم احترام آقای موسویخوئینیها و هم رئیس دولت اصلاحات را داریم. ولی معتقدیم که نباید فردمحوری کرد و عقل جمعی باید حاکم باشد. به اعتقاد بنده باید یک جایگاه مشورتی برای رئیس دولت اصلاحات در نظر بگیریم، حزب برای خودش استقلال دارد و خودش باید تصمیم بگیرد.» بدون شک اصلاحطلبان قبل از حل و فصل این اختلاف نظر نمیتوانند وارد فاز بعدی یعنی تعیین سازوکار انتخاباتی و معرفی کاندیدا شوند. مدافعان محوریت سید محمد خاتمی مدعیاند که شکست در انتخابات مجلس یازدهم به خاطر عدم نقشآفرینی او بوده است. چنانچه روزنامه اصلاحطلب «آرمانی ملی» مینویسد: «تفاوت نگاه میان محوریت رئیس دولت اصلاحات و جایگاه مشاور برای وی را میتوان در دو انتخابات ۹۶ و ۹۸ دید. جایی که در سال ۹۶ با حمایت رئیس دولت روحانی به ریاستجمهوری و اصلاحطلبان به شورای شهر میرسند و در سال ۹۸ بدون حمایت وی احزاب اصلاحطلب حاضر در انتخابات آراشان حتی از ۱۰۰ هزار نیز عدول نمیکند. قدر مسلم خوب یا بد جریان اصلاحطلبی با رئیس دولت اصلاحات تعریف میشود و وی به قرائت بسیاری وی دال مرکزی این جریان محسوب میشود. حال اینکه چرا عدهای درون این جریان میخواهند این فاکتور مهم اجماع، انسجام و وحدتبخش خود را کنار گذارند نکتهای قابل تامل است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت». آنچه که این رسانه اصلاح طلب در نظر ندارد یا مایل است که نگوید، اما آثار و تبعات ریزش سرمایه اجتماعی است. آرمان ملی به نتیجه «تکرار» نکردن خاتمی اشاره میکند، اما نمیگوید که چرا رئیس دولت اصلاحات در انتخابا ۹۸ «تکرار» نکرد؟ بدون شک جناب خاتمی و مشاورانش خوب میدانستند که این بار «تکرار» و هر اهرم دیگری برای پای صندوق آوردن بدنه رای جریان اصلاحات کافی نیست لذا ترجیح داده که در همان گوشه عزلت خود نشسته و صرفا نظارهگر باشند. حال سوال اینجا است که وضعیت کشور و عملکرد اصلاح طلبان و دولت تحت حمایتشان که اصلیترین مسبب ریزش سرمایه اجتماعی این جریان بوده، از اسفند ۹۸ تا حالا چه تغییر مثبتی داشته که آقای خاتمی اکنون با اتکا به آن باور کند هزینه کرد از اعتبار خود، کارساز خواهد بود؟! علی صوفی حزب مردمسالاری را به خاطر آنکه برای خاتمی نقش محوری قائل نیست، متهم به فرد محوری و برخورد قبیلهای میکند و از آرزوی جریان رقیب برای داشتن لیدی همچون رئیس دولت اصلاحات میگوید، اما متوجه نیست که آن سبو بشکسته و آن پیمانه خیلی پیشاز اینها ریخته است.
دیدگاه تان را بنویسید