چرا ایران قطعنامه ۵۹۸ را در تابستان ۶۶ نپذیرفت؟
قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه سال ۶۶ از سوی شورای امنیت سازمان ملل صادر شد، اما ایران در آن سال حاضر پذیرش آن قطعنامه نشد و دقیقاً یک سال بعد آن را پذیرفت.
خبرگزاری تسنیم: 27 تیر ماه سال 66 قطعنامه 598 توسط شورای امنیت سازمان ملل در رابطه با جنگ ایران و عراق به تصویب رسید. این قطعنامه که چند ماه پس از اجرای پیروز عملیات کربلای 5 توسط رزمندگان ایرانی، تدوین و تصویب شد، هشتمین قطعنامه در دوران جنگ تحمیلی بود؛ اما این قطعنامه یک تفاوت اساسی با قطعنامههای پیشین داشت و آن این بود که در این قطعنامه وضعیت حقوقی "جنگ" بین دو کشور ایران و عراق را به رسمیت شناخته بود.
در نتیجه قطعنامه 598 در مقایسه با دیگر قطعنامهها جزئیتر نگاشته شده بود و مختصر نبود. قطعنامههای پیشین صرفاً دو طرف را دعوت به آرامش میکرد، اما در این قطعنامه به موضوع تعیین متجاوز و پرداخت غرامت پرداخته شده بود.
قطعنامه 598 زمانی به تصویب رسید که ایران نسبت به عراق وضعیت بهتری داشت؛ در واقع ایران در موضع قدرت و عراق در موضع ضعف بود. البته این موضوع، اتفاق تازهای نبود؛ چراکه سازمان ملل پس از هر حمله موفق نظامی ایران و زمانی که فشار ایران بر صدام و حامیان او افزایش پیدا میکرد، قطعنامهای با موضوع دعوت به آرامش و بازگشت به مرزها را به صورت تلویحی و یا تصریحی صادر میکرد. پس قطعنامههای سازمان ملل زمانی به تصویب میرسید که ایران در موضع قدرت و عراق در موضع ضعف بود. قطعنامه 598 نیز مستثنی از این موضوع نبود.
ایران در زمان تصویب قطعنامه 598 در موضوع قدرت بود؛ چرا که به تازگی عملیات پیروز کربلای 5 را اجرا کرده بود و شبه جزیره فاو، جزایر مجنون جنوبی و شمالی و بخش عمدهای از شلمچه را در دست داشت. ایران این مناطق را در عملیاتهای خیبر، والفجر هشت و کربلای 5 طی سالهای 62 تا 65 به تصرف خود درآورده بود. ضمن اینکه ایران در مناطق مرزی، آرایش نظامی مناسبی داشت و توانسته بود در آن مناطقی که خطوط مرزی علیه ایران بود، با تصرف ارتفاعات و مناطق استراتژیک وضعیت مطلوبی را ایجاد کند.
بند اول قطعنامه 598 به موضوع بازگشت به مرزهای بینالمللی اختصاص داشت. در این بند آمده بود: «ایران و عراق یک آتشبس فوری را رعایت کرده، به تمام عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمام نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناختهشده بینالمللی بازگردانند.» عراق مناطق مهم و استراتژیک چندانی از ایران در دست نداشت، اما در مقابل ایران بخشهای بزرگی از خاک عراق را در تصرف خود داشت. بنابراین این بند به ضرر ایران و به نفع عراق بود. عراق به راحتی و بدون اجرای عملیات و پرداخت هزینهای، مناطق تصرف شده را پس میگرفت. در واقع بند اول قطعنامه آنچه را که ایران به خاطر آن جنگ را ادامه داده بود، از دست او خارج میکرد. ایران جنگ را پس از فتح خرمشهر ادامه داد تا چیزی به دست بیاورد و در مذاکرات از آن بهرهبرداری و استفاده کند.
اجرای بندهای قطعنامه ترتیبی بود؛ یعنی ابتدا باید دو کشور به مرزهای بینالمللی بازمیگشتند، سپس در مورد موضوعات دیگر مانند تعیین متجاوز و دریافت غرامت اقدام میشد. درخواست ایران، تغییر در ترتیب بندهای قطعنامه بود و تقاضا داشت که موضوع تعیین متجاوز بند اول قطعنامه باشد.
لازم است اینجا در پرانتز گفته شود که در قطعنامه 598 درخواستهای ایران لحاظ نشد بلکه شنیده شد. این سخن اشتباه است که گفته میشود در قطعنامه 598 نظرات و خواستههای ایران در نظر گرفته شد. قطعنامه 598 و بندهای آن نتیجه پذیرفتن وجود وضعیت جنگی بین ایران و عراق توسط شورای امنیت سازمان ملل بود. پذیرفتن وضعیت جنگی یعنی اینکه لوازم آن را هم باید لحاظ کرد. به همین دلیل به موضوع تعیین متجاوز و دریافت غرامت در قطعنامه 598 پرداخته شد. به عبارت دیگر وقتی وضع حقوقی جنگ پذیرفته میشود، متعاقب آن وضع حقوقی آتشبس، تعیین متجاوز و پرداخت غرامت نیز باید پذیرفته شود.
بنابراین ایران علیرغم اینکه درخواستهایش در نظر گرفته نشده بود، اما از قطعنامه 598 استقبال کرد. تنها درخواستش هم این بود که بندهای قطعنامه جابجا شود که این درخواست نیز مورد قبول شورای امنیت سازمان ملل قرار نگرفت. دلیل اصرار ایران بر تغییر بندها این بود که اجرای بندها ترتیبی بود و مهمتر از همه اینکه اجرای بندها ضمانتی نداشت؛ یعنی معلوم نبود که پس از بازگشت ایران به مرزهای بینالمللی، آیا سازمان ملل حاضر خواهد شد که صدام را به عنوان متجاوز معرفی کند یا اینکه او را مجبور به پرداخت غرامت سازد و اساساً آیا سازمان ملل توانایی وادار کردن عراق به پرداخت غرامت را دارد یا اینکه صرفاً توصیه خواهد کرد؟
به هر حال ایران حاضر بود تمام آن مناطقی را که در عملیاتهای بزرگ و طی چند سال به دست آورده بود را به صدام بدهد، اما در قبالش سازمان ملل، صدام را به عنوان آغازگر جنگ معرفی کند که سازمان ملل و شورای امنیت این کار را هم نکردند. در نتیجه ایران که در موضع برتری قرار داشت، قطعنامه 598 را در سال 66 نپذیرفت.
برخی عنوان میکنند که ایران باید قطعنامه 598 را در سال 66 میپذیرفت و به سازمان ملل و شورای امنیت اعتماد میکرد. این خوش خیالی است که ایران با پذیرش قطعنامه 598 و بازگشت به مرزهای بینالمللی میتوانست، عراق را به عنوان متجاوز معرفی کند و به سایر حقوقش نیز دست یابد؛ چرا که بعدها و زمانی که ایران مجبور شد قطعنامه را بپذیرد، این خوش خیالی به اثبات رسید.
البته در آن زمان برای مسئولان و مردم ایران به خوبی روشن بود که سازمان ملل و شورای امنیت هیچ اقدام عملی برای تعیین متجاوز و دریافت غرامت انجام نخواهند داد. ضمن اینکه در آن زمان مردم و مسئولان پیشبینی میکردند که اگر قطعنامه 598 را بپذیریم و به مرزهای بینالمللی بازگردیم، صدام مجدد به مرزهای ایران حمله خواهد کرد تا برای اجرای بندهای بعدی به نفع خود در موضع برتر قرار بگیرد. همانطور که پس از پذیرش قطعنامه 598 در سال 67 این موضوع اتفاق افتاد.
البته در سال 67 و زمانی که قطعنامه 598 را پذیرفتیم، دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتیم و در نتیجه مجبور شدیم قطعنامه را بپذیریم. در سال پایانی جنگ قدرت نظامی عراق با کمک کشورهای غربی، عربی و شوروی به شدت افزایش پیدا کرد و نیروهای مسلح ایران نیز در تامین نیروی انسانی و هزینه جنگ در تنگنا بودند، در نتیجه مناطق تصرف شده یکی پس از دیگری سقوط کردند و صدام موفق به بازپسگیری آنها شد. بنابراین در تیر ماه سال 67 به نقطهای رسیدیم که در سال 66 با پذیرش قطعنامه به آن نقطه میرسیدیم.
پس از پذیرش قطعنامه 598، مجدد صدام به ایران حمله کرد و پیشبینی مردم و مسئولان وقت درست از آب درآمد. اما برخلاف اینکه گفته میشود هدف صدام از حمله مجدد به ایران، پیشروی تا تهران بود، صدام در حملات پس از قبول قطعنامه، به دنبال تصرف مناطقی از ایران و به دست آوردن اسرای ایرانی بود تا هم در مذاکرات قطعنامه دست برتری داشته باشد و هم اینکه بتواند رقم تعداد اسرای ایرانی را با تعداد اسرای عراقی در ایران برابر کند. متاسفانه صدام در حملات پس از قبول قطعنامه، موفق به گرفتن اسرای زیادی از ایران شد. در خصوص مناطق اشغالی نیز با حضور سلحشورانه مردم و رزمندگان در مناطق عملیاتی، آنان مانع از تکرار اتفاقات ناگوار سال نخست جنگ شدند و اجازه ندادند، سرزمینی از ایران در دست دشمن باقی بماند.
بند اول قطعنامه 598 به طوری ناخواسته اجرا شد و دو کشور تقریباً در مرزهای بینالمللی مستقر شدند. برای اجرای دیگر بندها همچون تعیین متجاوز و دریافت غرامت نیز مذاکرات متعددی در ژنو برگزار شد، اما آن جلسات هیچ خروجی برای ایران نداشت، به گونهای که ولایتی وزیر امور خارجه ایران که یک بار عازم ژنو بود، پای پلکان هواپیما به سردار رشید گفت ای کاش یک بخش از خاک دشمن در دست ما بود!
پس از پذیرش قطعنامه 598، پای میز مذاکره هیچ چیز نتوانستیم بگیریم. دعاوی و درخواستهای ما پس از تصمیم صدام برای حمله به کویت، پاسخ داده شد. از این رو عراق به معاهده 1975 الجزایر بازگشت و ادعای حاکمیت بر اروند را کنار گذاشت و اقدام به تبادل اسرا کرد. این دو کار نیز با دو هدف انجام گرفت. نخست اینکه خیال خود را از همسایه شرقیاش یعنی ایران آسوده سازد و دوم اینکه با دریافت اسرا، بخشی از نیازمندیهای نیروی انسانی نظامی و نیروی کار ادارات و کارگاههای خود را تامین کند. صدام در نامهنگاریهای خود با هاشمی رئیس جمهور وقت ایران، صحبتی از پرداخت غرامت به میان نیاورد.
پس از حمله عراق به کویت، شورای امنیت قطعنامه صریحی علیه عراق صادر کرد که مقایسه آن با قطعنامه 598 حائز نکات قابل توجهی است. آمریکا طبق بندهای این قطعنامه عراق را از کویت اخراج، صدام را به عنوان متجاوز معرفی و او را مجبور به پرداخت غرامت کرد که پرداخت غرامت از همان روزها آغاز شد و تا چند سال پیش که دولت صدام سرنگون شده بود و دولتهای دیگری روی کار آمدهاند که آمریکا نیز در قدرت گرفتن آنها نقش داشت، عراق مشغول پرداخت قسطهای غرامت جنگی به کویت بود.
موضوع تعیین متجاوز در جنگ ایران و عراق نیز با باجخواهی سازمان ملل انجام گرفت و این سازمان قبول کرد در قبال کمک ایران به آزادسازی گروگانهای فرانسوی در لبنان، عراق را به عنوان آغازگر و متجاوز جنگ معرفی کند.
دیدگاه تان را بنویسید