سرویس سبک زندگی فردا: آنچه از روایات معصومین علیهم السلام استفاده میشود، اگر کسی از اسم اعظم خداوند با خبر باشد، آثاری در او پدید خواهد آمد؛ هر دعایی کند مستجاب میشود و حتی با اسم اعظم میتواند درجهان طبیعت تصرف کند. البته باید توجه داشت که این اسم، از قبیل: الفاظ نیست بلکه برای آن، حقیقت و آثاری است که قابل درک برای همگان نمیباشد. در برخی از روایات اشاراتی شده است که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ به اسم اعظم نزدیکتر از سفیدی چشم به سیاهی آن است و نیز درآیة الکرسی و چند آیه اول سورهی آل عمران، حروف اسم اعظم پخش شده است و یا در میان حروف سوره حمد موجود است و وجود امام معصوم آن حروف را میشناسد و آنها را ترکیب میکند و دعای او مستجاب می شود. به نقل از پایگاه عرفان بخوانید. پیرامون اسم اعظم روایات گوناگونی وارد شده و از آنها استفاده میشود که هر کس از اسم اعظم با خبر باشد دعایش مستجاب میشود. با استفاده از آن میتواند به اذن خدا در جهان طبیعت تصرّف کرده و کارهای مهمّی را انجام دهد. در ذیل یکی ا. زاین روایات آمده که امام درباره شخصیتی فرمودند: «والذی نفسی
بیده لقد سأل الله باسمه الأعظم الذی إذا سئل به أعطاه و إذا دعی به أجاب؛ قسم به خدایی که جانم به دست او است او خدا را به اسم اعظمش خواند همان اسمی که اگر خدا را به آن بخوانند عطا میکند و اگر به آن دعا کنند اجابت مینماید.» در این که کدام یک از اسماء خداوند اسم اعظم است بحثهای زیادی بین علمای اسلام مطرح شده و روایات فراوانی در این زمینه از ناحیه معصومین (ع) وارد شده است که در آنها تعبیرات مختلفی از اسم اعظم دیده میشود و هر کدام اسم اعظم را در چیزی خلاصه میکند که به بعضی از آنها اشاره میشود: الف: «بسم الله» به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است. ب: گفتن صد مرتبه: «بسم الله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» بعد از نماز صبح. ج: در بعضی از روایات سوره «حمد»، «توحید»، «آیه الکرسی» و «انّا انزلناه» اسم اعظم شمرده شده ا. ست. د: شش آیه آخر سوره مبارکه حشر. ه: آیات بیست و شش و بیست و هفتم سوره مبارکه آل عمران «قل اللهم مالک الملک.» و: ذکر «یا حی یا قیوم». ز: ذکر «یاهو یا هو یا من لا یعلم ما هو الا هو». معمولا در مباحث به دنبال این بوده اند که از میان نامهای خداوند نامی را
پیدا کنند که این خاصیت عجیب و بزرگ را داشته باشد. اما آن چه مهم است و باید در جستجوی آن بود این است که نام و صفاتی را بیابیم که با پیاده کردن حقیقت آن در وجود خودمان به آن چنان تکامل روحی و نورانیتی دست پیدا کنیم که آن آثار بزرگ برآن مترتب گردد. مساله مهم تَخَلُّق به این صفات و واجد شدن این مفاهیم و متّصف شدن به این اوصاف بر اثر خودسازی و ایمان و تقوی است، بر زبان جاری کردن الفاظ به تنهایی کارساز نیست. اگر میشنویم بلعم باعورا دارای این اسم اعظم بود و آن را از دست داد مفهومش همین است که بر اثر خودسازی و ایمان و تقوی به چنان مرحلهای از تکامل معنوی رسیده بود که دعایش نزد خدا رد نمیشد ولی بر اثر لغزش و هوی پرستی و قرارگرفتن در خدمت فراعنه و طاغوتهای زمان و ایستادن در مقابل حضرت موسی آن روحیه را از دست داد و از آن مرحله سقوط کرد پس امام باقر (ع) در ذیل آیه شریفه ۱۷۵ سوره اعراف میفرمایند: «الاَصلُ فِی ذلِکَ بَلعَمٌ ثُمَ ضَرَبَهُ الله مَثلاً لِکُلِ مُؤَ ثَرِ هَوئهُ عَلی هُدَی الله مِن اَهلِ القِبلَهِ؛ اصل آیه در مورد بلعم است سپس خداوند آن را به عنوان یک مثال در باره کسانی که هواپرستی را بر خداپرستی و
هدایت الهی در این امت مقدم بشمرند بیان کرده است». علامه طباطبائی بعد از اشاره به اسم اعظم میفرماید: «نامهای خداوند عموماً و اسم اعظم او خصوصاً هر چند درعالم هستی و وسائط فیض و اسباب نزول فیض در این جهان مؤثّر است ولی تاثیر آن مربوط به حقایق این اسما است نه خود الفاظی که دلالت برآن میکند و نه به معنای متصوره در ذهن» آگاهی اهل بیت (ع) براسم اعظم نیز به همان معنایی که ذکر شد میباشد، یعنی آنها در اثر بندگی و اطاعت به چنان تکاملی از نظر اخلاق، تقوی و ایمان دست پیدا کرده اند که خود مظهری از آن اسم اعظم گشتند. تفاوتهایی که در روایات و سخنان بزرگان دین در مورد مصداق اسم اعظم دیده میشود ممکن است به خاطر تعدّد اسم اعظم یا تفاوت خواستهها باشد ولی در عین حال آن چه مهم است پاکی دل، خلوص نیّت، توجه به خدا، قطع امید از غیر او و تخلّق به این اوصاف است که روح اسم اعظم را تشکیل میدهد. به نظر برخی اسم اعظم داراى لفظى است که به حسب طبع دلالت بر آن مى کند نه به حسب وضع لغوى، چیزى که هست ترکیب حروف آن به حسب اختلاف حوایج و مطالب مختلف مى شود، و براى بدست آوردن آن، طرق مخصوصى است که نخست حروف آن، به آن طرق استخراج
شده و سپس آن را ترکیب نموده و با آن دعا مى کنند، و تفصیل آن محتاج به مراجعه به آن فن است.
علیخان شیرازی درکتاب «کلم طیّب» نقل نوشته اند: که اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او اللَّه و اختتام او هُوَ است و حروفش نقطه ندارد ودراعراب تغییری ندارد. این در قرآن مجید در۵ آیه مبارکه از ۵ سوره است: بقره و آل عمران و نساء و طه و تغابن. شیخ مغربی گفته «هر که این ۵ آیه مبارکه را وِرد خود قرار دهد و هر روز ۱۱ بار بخواند هر آینه آسان شود برای او هر مهمّی از کُلّی و جُزئی بزودی ان شاءاللَّه تعالی» و آن ۵ آیه در سوره های: ۱- بقره ۲- آل عمران ۳- نساء ۴- طه ۵- تَغابُن) این است: ۱- اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ الْحَیُّ القَیُّومُ… تا آخر آیت الکرسی (بقره آیات ۲۵۵ تا ۲۵۷) ۲-اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ، واَنْزَلَ التَّوْریةَ وَالْإِنْجیلَ مِنْ قَبْلُ هُدیً لِلنَّاسِ، وَاَنْزَلَ الْفُرْقانَ (آل عمران آیه ۲و۳) ۳-اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ لارَیْبَ فیهِ، وَمَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثاً (نساء آیه ۸۷) ۴- اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ، لَهُ الْأَسْمآءُالْحُسْنی (سوره طه آیه ۸)
۵-اَللَّهُ لا اِلهَ إلاَّ هُوَ، وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. (تَغابُن آیه ۱۳) وبعضی آیه «اَللهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ رَبُّ العَرشِ العظیم» در سورهٔ نمل آیه ۲۶) را هم جزء اسم اعظم دانسته اند. علامه حسن زاده آملی استاد فن در این باره میفرماید: «أعظمیت اسماء را مرتبت دیگر نیز هست که اختصاص به تعریف دارد اسمی که در تعریف حق سبحانه اتم از دیگری باشد أعظم از آنست این راجع به همان سرّ و حصه است که اسم أعظم اختصاص به انسان کامل مییابد. در حدیثی پیامبر فرمودند: «من رآنی فقد رأی الله» پس وجود خاتم أ. عظم أسماء الله است و نیز دیگر کلمات تامّه واسمای حسنی الهی. در حدیثی امام معصوم نقل شده است که فرمودند:: «نحن والله الاسماء الحسنی التی لایقبل الله من العباد عملا ً. إلا ّ. بمعرفتنا» پس انسان کامل اسم اعظم است. اسم أعظم خاتم نصیب کسی نمیشود. آری بدان قدر که به حضرتش تقرب جستی به اسم أعظم حق نزدیک شدی و قرآن که صورت کتبی اوست اسم أعظم است؛ و درحدیثی از پیامبر اکرم از اسم أعظم سوال شدحضرت فرمودند:: «هر اسمی از اسماء الله أعظم است پس تو قلبت را از هر چه غیر اوست خالی کن ودر این حال او را با هر اسمی از
اسماء که خواستی بخوان و در حقیقت نیست برای خداوند اسم خاصّی بلکه او خداوند واحد وقهار است». منبع: مآثر آثار ج. ۱ ص. ۵۳ بنابراین اسم اعظم صرف یک لفظ نیست که هر کسی آن را گفت: اثرکند بلکه حقیقت با ارزشی است که در اثر خود سازی، تهذیب نفس، عبادت و توفیقات الهی در وجود چنین افرادی پیدا میشود و در پرتو این حالت خداوند قدرت و مقام والایى به آنها داده است. دراین زمینه افرادی هستند که علم کشف وشهود حقایق وباطن را دارند، اما اظهار نمیکنند. دراین زمینه به آثار عرفانی استاد علامه حسن زاد آملی مراجعه نمایید.
دیدگاه تان را بنویسید