سرویس سبک زندگی فردا: خداوند در آیه ۴ سوره قلم در توصیف پیامبر (ص) میفرماید: و انک لعلی خلق عظیم؛ توای پیامبر دارای اخلاق عظیم و بزرگی هستی. این توصیف الهی خود به تنهایی بیانگر مقام و منزلت پیامبر (ص) و نیز بیانگر معیار ارزش گذاری افراد در پیشگاه خداوند است. به این معنا که خداوند در میان همه صفات الهی پیامبر (ص) به اخلاق ایشان اشاره میکند؛ چرا که از نظر خداوند اخلاق چنان برجسته و اساسی است که میبایست آن را تنها معیار سنجش افراد قرار داد. از همین روست که پیامبرش را بر اساس این معیار سنجیده و ارزش و جایگاه و منزلت وی را تعیین میکند. به نقل از کیهان بخوانید.
البته آیات دیگر قرآنی نیز بیانگر این معناست که اخلاق تنها معیار سنجش و ارزیابی انسان هاست و اگر انسانی فاقد اخلاق یا دارای اخلاق پست و رذل باشد، از دایره انسانیت خارج بوده و به همان میزان فقدان، از قرب الهی دور خواهد شد و در دوزخ فراق قرار میگیرد. این خداوند در آیه ۱۳ سوره حجرات معیار تقوا را به عنوان معیار سنجش و ارزیابی کرامت انسانی معرفی میکند، در چارچوب همان معیار اصلی اخلاق قابل تحلیل و تبیین است؛ زیرا تقوا به معنای پرهیز از هرگونه پلیدی و زشتی و ناپسندی که عقل و وحی حکم بدان میکند، خود جلوهای از جلوههای اخلاق است. انسانی دارای تقوا خواهد بود که متخلق به صفات نیک بوده و در رفتار و کردار خویش اصول اخلاقی را مراعات کرده و از هرگونه پلیدی و زشتی و بدی دوری کند. خداوند در آیات قرآنی بر آن است تا بهترین الگوهای اخلاقی را معرفی کرده و نیکوترین خلق و خوی را به انسانها نشان دهد؛ چنان که هرگاه به امور ضد اخلاقی میپردازد میخواهد انسان را نسبت به آنها هوشیار و بیدار کرده و از آنان بخواهد تا از این امور اجتناب کنند؛ زیرا اینها موانع تخلق آدمی به اخلاق نیک و پسندیده است و اجازه نمیدهد تا انسان در
مسیر کمالی قرار گیرد و به صفات الهی تخلق یابد. پیامبر (ص) که خود دارای خلق عظیم است و همه جنبهها و ابعاد اخلاقی را در تمامیت اوج آن داراست، به عنوان اسوه حسنه [۱]و مقتدای مردم، در بیان فلسفه و هدف بعثت و رسالت خود میفرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشده ام. از همین رو میتوان گفت که آموزههای قرآنی بیانگر اتمام مکارم اخلاقی است؛ چرا که در این آیات، اوج هر فضیلت اخلاقی و کمال الهی بیان شده که انسان میتواند بدان متلبس و متخلق شود و جامه و لباس خلق الهی را برتن آدمیت خویش کند. در حقیقت، تمامیت مکارم اخلاقی در آیات قرآنی بیان شده و انسانها از این قابلیت و ظرفیت برخوردار هستند تا بدان تخلق پیدا کنند و در این حد و مرز خدایی و متاله شوند؛ چراکه خداوند به تعلیم اسمایی، همه صفات الهی را که انسان قابلیت تخلق به آن را دارد، به انسان آموخته است؛ [۲]و همین تخلق انسان به این صفات و فعلیت یابی آنها در صراط مستقیم عبودیت است که او را شایسته مقام خلافت کرده است. [۳]در این میان برخی از انسانها به عنوان انسانهای کامل معرفی شده اند؛ زیرا توانسته اند به فضل الهی در مقام تخلق
به تمامیت برسند و همه کمالات الهی را در خود به فعلیت رسانند و مظهر اسما و صفات الهی شوند. بر اساس آموزههای قرآنی هر چند که پیامبران الهی (ع) به ویژه پیامبران اولواالعزم (ع) در این مسیر گامهای بلندی برداشته و در فضیلت از دیگران سبقت گرفته اند، با این همه پیامبر گرامی (ص) و اوصیای ایشان هستند که در میان همگان در اوج و فراز قرار گرفته اند و آنان تنها اسوههای حسنه کاملی هستند که بی هیچ، اما و اگری میتوان از آنان پیروی کرد. خلق عظیم پیامبر (ص) در آیات دیگر قرآنی از جمله آیه ۱۵۹ سوره آل عمران و آیه ۵۳ سوره احزاب بیان شده و نشان میدهد که چگونه آن حضرت (ص) با خلق نیک و حسن خویش مردمان را مجذوب اخلاق الهی خود کرد بگونهای که حتی دشمنان را گستاخ و امیدوار میکرد. [۴]اینکه خداوند پیامبر (ص) را به عظمت اخلاقی میستاید از آن روست که ایشان در همه ابعاد و جهات در اوج تمامیت اخلاقی قرار داشت و این گونه نبود که مثلا نسبت به دوستان یا در حالت خوش و در هنگامه شادی و سرور و در زمان دارایی و ثروت و قدرت و مانند آنها، خلق نیک و خوش خو باشد، بلکه در همه احوال و در همه زمانها و مکانها این گونه بود و همین است که او را
عظیم ساخته است. عظمتی که فراتر از همه است و بزرگی است که در اوج نشسته است. البته اوصیای ایشان به حکم خلافت الهی میبایست این گونه باشند؛ وگرنه اگر خلیفه متخلق به اخلاق مستخلف عنه نباشد، سزاوار خلافت نیست. از همین روست که خداوند اوصیای پیامبر (ص) و خلفای به حق آن حضرت (ص) را به عنوان اسوههای نیکی معرفی میکند که همانند آن حضرت (ص) در اوج تمامیت اخلاقی هستند و همه محاسن و مکارم اخلاقی را در تمامیت اوج آن دارند. [۵]امام رضا (ع) یکی از اوصیا و خلفای به حق پیامبر (ص) نماد همان خلق عظیم نبوی (ص) بود به گونهای که هر کسی از دوست و دشمن به ایشان مینگریست ایشان را یادآور خلق و خوی پیامبر (ص) میدید. سنت قولی و سیره علمی آن حضرت (ع) گواه صادقی بر این خلق عظیمی است که ایشان را تجسم عینی قرآن و رسول الله (ص) قرار میدهد. از همین رو باید برای درک حقیقت اخلاق و جایگاه آن در معیار الهی سنجش افراد به سراغ این مجسمههای اخلاق الهی برویم و درسهای زندگی را از ایشان بیاموزیم. مکتب اخلاقی امام رضا (ع) که در سنت و سیره ایشان تجلی یافته است، همان مکتب قرآن و رسول الله (ص) است. از همین رو، خواندن و عمل به این آموزههای
اخلاقی، میتواند ما را به همان جایگاهی برساند که اهل بیت (ع) از ما انتظار دارند و میخواهند تاما خدایی شده و به محبت علمی و عملی بدانان نزدیک شده و بدن به خدا تقرب جوییم. آموزههایی از مکتب اخلاقی رضوی بی گمان بیان همه آموزههای اخلاقی مکتب رضوی (ع) در این مقاله شدنی نیست، ولی آب دریا اگر نتواند کشید هم به قدر تشنگی باید چشید. تذوق و چشیدن شهد شیرین از گلبرگهای کلام و سخنان حضرت امام رضا (ع) خود میتواند ما را در رسیدن به مکتب اخلاقی ایشان و تخلق به خلق رضوی (ع) یاری رساند. از همین رو، در این جا به گوشهای از شهد شیرین و انگبین شفابخش سخنان ایشان تمسک و توسل میجویم تا دردهای فراق را بدان شهد شیرین سخن ایشان درمان کنیم. ۱- دوستی اهل بیت (ع) در سایه عمل صالح: محبت در حقیقت ایجاد علقه و پیوند باعمل است. انسان اگر بخواهد محبت خوش را به دیگری بیان کند میبایست خود را همانند محبوب سازد و صفات او را تخلق نماید و از هر چه که او بیزار است دوری ورزد و هر صفت و کار خوب از منظر محبوب را به جا آورد. از همین روست که تخلق به اخلاقی الهی محبوبیت و تقرب به خدا را موجب میشود.
بنابراین، مدعی دروغین خواهد بود کسی که مدعی محبت محبوبی است و در عمل برخلاف رضا و خشنودی او رفتار میکند. اگر کسی واقعا مدعی محبت محبوبی است و در عمل برخلاف رضا و خشنودی او رفتار میکند. اگر کسی واقعا مدعی محبت اهل بیت (ع) است چگونه میتواند رفتار ضد اخلاقی خود را توجیه کند و آن چه را موجب ناخشنودی آنان است، به جا آورد؟ امام رضا (ع) در بیان حقیقت محبت به این نکته اشاره میکند و کسانی که مدعی محبت هستند، ولی خلاف محبوب عمل میکنند، نادرست و غلط میداند و میفرماید: لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العباده اتکالا علی حب آل محمد علیهم السلام و لا تدعو حب آل محمد علیهم السلام لامرهم اتکالا علی العباده فانه لا یقبل احدهما دون الاخر؛ مبادا اعمال نیک را به اتکای دوستی آل محمد علیهم السلام رها کنید و مبادا دوستی آل محمد علیهم السلام را به اتکای اعمال صالح از دست بدهید؛ زیرا هیچ کدام از این دو، به تنهایی پذیرفته نمیشود. [۶]۲- خیرجویی از خوش خلقی: چنان که گفته شد اخلاق معیار سنجش در دنیا و آخرت است. اگر کسی اخلاق نداشته باشد، چیزی ندارد. از همین رو امام رضا (ع) میفرماید: پنج صفت است که در هر کس نباشد امید چیزی
از دنیا و آخرت به او نداشته باشید: ۱-کسی که در نهادش اعتماد نبینی ۲-کسی که در سرشتش کرم نیابی ۳-کسی که در آفرینشش استواری نبینی ۴-کسی که در نفسش نجابت نیابی ۵-کسی که از خدایش ترسناک نباشد. [۷]آن حضرت (ع) در جایی دیگر میفرماید که انسان نمیتواند از برخی افراد به سبب موقعیت و مناسبتها یا خلق و خوی بدی که بدان تربیت شده، انتظار امر خیری داشته باشد. آن حضرت میفرماید: لیس لبخیل راحه- و لا لحسود لذه- ولا لملوک وفاء- ولا لکذوب مروه، بخیل را آسایشی نیست، و حسود را خوشی و لذتی نیست، و پادشاهان را وفایی نیست، و دروغگو را مروت و مردانگی نیست. [۸]پس از این دسته افراد نمیتوان انتظار خیر و خوبی داشت و بدانها امیدوار بود. این مساله گاه به سبب همان موقعیت شغلی، چون پادشاهی ایجاد میشود، زیرا ملوک نمیتوانند به وعدهای که میدهند وفادار باشند و در نهایت پیمان شکنی میکنند و برخلف وعده میکنند و وفایی از ایشان انتظار نمیرود و گاه دیگر به سبب همان عادت به خلق زشت است که چنان که از دروغگو نمیتوان انتظار مروت و مردانگی داشت، زیرا هرگز قول و فعلش هماهنگ نیست و بر صدق و صداقتی را نمیتوان از او انتظار داشت. ۳-
رفتار مناسب: امام رضا (ع) با توجه به موقعیت افراد و اشخاص و نیز جایگاه هر کسی خواهان رفتار مناسب با اوست. بنابراین، نباید در رفتارهای خودمان همیشه یک گونه عمل کنیم. در آموزههای قرآنی آمده است که نسبت به مومنان نرم و دشمنان سخت باشیم. [۹]بنابراین، بر اساس مناسبت حکم و موضوع باید عمل کرد و رفتار مناسبی را در شرایط متفاوت و نسبت به افراد مختلف باید در پیش گرفت. به عنوان نمونه تواضع در برابر متکبر موجب میشود تا او گستاخ شود، بلکه باید با او همانندش عمل کرد تا از تکبر دست بردارد. پس شناخت موقعیتها و درک آنها برای اتخاذ مواضع مناسب و رفتار مفید و سازنده بسیار اساسی است. اصولا حکیم و خردمند کسی است که موقعیت زمانی و مکانی را بشناسد و بر اساس آن رفتار مناسبی را در پیش گیرد. از همین روست که گفته اند: هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. امام رضا (ع) میفرماید: اصحاب السلطان بالحذر و الصدیق بالتواضع و العدو بالتحرز و العامه بالبشر، با سلطان و زمامدار با احتیاط همراهی کن، و با دوست با تواضع و فروتنی، و با دشمن در پناه حرز، و با مردم با روی خوش رفتار کن. [۱۰]۴-آمد و شد عامل محبت: انسان موجودی اجتماعی است.
این گرایش به اجتماع چه به قصد تسخیر باشد یا هر عامل دیگری، امری ذاتی انسان است. انسان بدون جفت و زوج نمیتواند زندگی کند و در نهایت انسانی ناتمام خواهد بود، زیرا این جفت است که انسان را به تمامیت میرساند و از نقص میرهاند. انسانها از نظر روحی و روانی و نیزجنبههای دیگر مادی و جسمی نیازمند ارتباط با دیگری هستند، پس نمیتواند بدون اجتماع زندگی کند و به آسایش و آرامش و خوشبختی دست یابد. خلق انسانی نیک آن است که این ارتباط را در محدوده انسانی در چارچوب قوانین الهی و عقلانی سامان دهد و با دیگران اظهار دوستی نماید و محبت ایشان را گدایی کند؛ زیرا گدایی محبت برخلاف هر گدایی دیگر پسندیده است و انسان را به سوی کمال میبرد. البته چنان که گفته شد ارتباط و آمد و شدها میبایست در چارچوب عقل و شرع باشد تا از مشکلات غیراخلاقی جلوگیری کند. امام رضا (ع) آدابی را برای ارتباط بیان میکند که برخی از آنها در این سخن ایشان تجلی یافته است. ایشان میفرماید: تزاوروا تحابوا و تصافحوا و لاتحاشموا؛ به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید. [۱۱]از نظر امام رضا (ع) یکی از
نشانههای خوشی در زندگی دنیایی این است که انسان دارای دوستان و محبان بسیاری باشد و این جز با رفت وآمد خوب و مناسب شدنی نیست: سئل الامام الرضا علیه السلام عن عیش الدنیا؟ فقال: سعه المنزل و کثره المحبین؛ درباره خوشی در دنیا سؤال شد، فرمود: وسعت منزل و زیادی دوستان [۱۲]البته دید و بازدید از بستگان و خویشان در اولویت است؛ زیرا آنان بیشتر از دیگران نیاز و انتظار دارند که به دیدار آنان بروید. امام (ع) در این باره میفرماید: صل رحمک و لو بشربه من ماء و افضل ما توصل به الرحم کف الادی عنها؛ پیوند خویشاوندی را برقرار کنید گرچه با جرعه آبی باشد؛ و بهترین پیوند خویشاوندی، خودداری از آزار خویشاوندان است. [۱۳]آن حضرت (ع) در جایی دیگر بدترین مردم را کسی میداند که از ارتباطات با مردم خودداری میکند و حتی با دیگران غذا نمیخورد و به تنها خوری عادت دارد و اجازه نمیدهد تا خیری به دیگران برسد. چنین افرادی در حقیقت به سبب عدم ارتباطات اجتماعی از اخلاق انسانی به دور هستند؛ زیرا خلق و خوی انسانی بر اجتماع و ارتباطات بلکه کمک به دیگران در قالب مظهریت در خلافت ربوبیت الهی است. آن حضرت (ع) میفرماید: ان شرالناس من منع رفده و
اکل وحده و جلد عبده؛ به راستی که بدترین مردم کسی است که یاری اش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و افراد تحت امرش را بزند. [۱۴]۵-ادخال سرور: مؤمن باید اهل سرور و شادی باطنی باشد و هرگز تبسم و لبخند از لبانش محو نشود. این که شخص عبوس باشد و با گشاده رویی با مردم برخورد نکند، از رذایل اخلاقی است. مسلمان نه تنها باید شاد باشد بلکه این شادی و سرور خود را به دیگران نیز منتقل کند به طوری که هر کسی با او دیدار میکند از دیدارش مسرور و شادان شود و غم و اندوه از دلش برود. البته نباید در ایجاد سرور راههای باطلی رفت و نیازی هم نیست که با ابزارهای باطل بخواهیم کاری مفید انجام دهیم؛ زیرا وقتی ابزار آلوده باشد، سرور نیز دروغین و واهی خواهد بود. از همین روست که پس از سرورهایی که از ابزارهای باطل پدید میآید، غمی سنگین بر جان مستولی میشود و شخص را به افسردگی دو چندان میکشاند. باید از ابزارهای سرور مباح و جایز بهره برد و زمینه و بستر زیارت را به شادی مباح رنگین کرد. این گونه اعمال پس از عبادت محض، چون نماز و روزه از مهمترین اعمال عبادی بشر است. از این روست که امام رضا (ع) در تشویق مردم به این عمل میفرماید: لیس
شیء من الاعمال عندالله عزوجل بعدالفرائض افضل من ادخال السرور علی المومن؛ بعد از انجام واجبات، کاری بهتر از ایجادخوشحالی برای مومن، نزد خداوند بزرگ نیست. [۱۵]چرا که با ایجاد سرور در محیط ارتباطی، خوش خویی خود را دو چندان به نمایش گذاشته است و افزون بر این که زیارت کنندگان از ایشان بهره معنوی و مادی میبرند از نظر روحی و روانی نیز تقویت میشوند و آثار آن در ارتباطات دیگر ایشان نیز نمایان میشود. ۶-رفع مشکلات مردم: انسان تا میتواند میبایست در کمک به خلق خدا بکوشد. کمک به انسانها به طور اولویت باید در دستور قرار گیرد و اگر کسی این گونه عمل نکرد باید او را از دایره انسانیت به دور دانست؛ چه رسد که اورا انسانی اخلاقی دانست. خلق الهی انسان اقتضاء میکند که در مقام خلافت الهی در رفع مشکلات دیگران بکوشد. اگر انسان بتواند در حد مقدورش از دیگران مشکلی را حل کند به همان میزان ارزش و اعتبار خود را افزوده است. البته آثار این گونه اعمال تنها محصور به دنیا نیست بلکه همان گونه که در دنیا موجبات رضایت خاطر خود را فراهم میآورد و انسانیت خود را بروز میدهد، زمینه اندوه زدایی اخروی خود را نیز فراهم
میآورد؛ یعنی زمانی که همه در قیامت از هول و هراس آن در اندوه هستند خداوند گشایشی در گرههای قیامتی او میگشاید و دلش را شاد میگرداند. امام رضا (ع) میفرماید: من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه یوم القیمه؛ هر کس اندوه و مشکلی را از مومنی برطرف نماید خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد. [۱۶]۷-مدارا با مردم: مودت با مومنان و مدارا با مردم از خصلتهای نیک اسلامی انسانی است. انسانها در موقعیتهای گوناگون شاید رفتارهای نادرستی داشته باشند و اشتباهاتی بکنند. از این رو میبایست با مردم کنار آمد و سخت گیری نکرد. این که بخواهیم نسبت به مردم سخت گیری کنیم ومته روی خشخاش بگذاریم و گیر بدهیم کاری ضد اخلاقی انجام داده ایم. سنت و سیره عملی پیامبر (ص) این گونه بود که حتی نسبت به منافقان و دشمنان و مخالفان خود کوتاه میآمد وبا آنان مدارا میکرد که گویی چیزی از آن نمیداند و حرفهای نادرست ایشان را گوش میداد و گاه با آن که میدانست دروغ میگویند، ولی به همان ظاهر کلام ایشان بسنده میکرد به طوری که ایشان را به تحقیر و استهزاء وتمسخر «اذن» میگفتند. [۱۷]انسان مومن باید این خصلت و سیره نبوی را اتخاذ کند و با
مردم مدارا کند و سختی نورزد. امام رضا (ع) میفرماید: لایکون المومن مومنا حتی تکون فیه ثلاث خصال؛ سنه من ربه و سنته من نبیه و سنه من ولیه فاما السنه من ربه فکتمان سره؛ و، اما السنه من نبیه فمداراه الناس؛ و، اما السنه من ولیه فالصبر فی الباساء و الضراء؛ مومن، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش و سنتی از امامش؛ اما سنت پروردگارش، پوشاندن راز خود است؛ واما سنت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتاری با مردم است؛ و، اما سنت امامش، پس صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است. [۱۸]پی نوشت: [۱]احزاب، آیه ۲۱ [۲]بقره، آیه ۳۱ [۳]بقره، آیات ۳۰ و ۳۱ [۴]توبه، آیه ۶۱ و آیات دیگر [۵]نگاه کنید: سوره انسان و نیز آیه ۶۱ سوره آل عمران و آیات دیگری که در وصف امیرمومنان و اهل بیت (ع) وارد شده است. [۶]بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۴۸ [۷]تحف العقول، ص. ۴۴۶ و بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۳۹ [۸]تحف العقول، ص. ۴۵۰ [۹]فتح، آیه ۲۹ [۱۰]بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۵۶ [۱۱]بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۴۷ [۱۲]بحارالانوار، ج. ۷۶، ص. ۱۵۲ [۱۳]تحف العقول، ص. ۴۴۵ [۱۴]تحف العقول، ص. ۴۴۸ [۱۵]بحارالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۴۷ [۱۶]اصول
کافی، ج. ۳، ص. ۲۶۸ [۱۷]توبه، آیه ۶۱ [۱۸]اصول کافی، ج. ۳، ص. ۳۳۹ و تحف العقول، ص. ۴۴۲
دیدگاه تان را بنویسید