مشاوره، اراده، رژیم و کاهش وزن
اگر جزو خوانندگان ستون «اعترافهای یک روزنامه نگار چاق» باشید حتما میدانید یک چالش لاغری چند ماهه را شروع کردهام و قرار است از وزن ۲۰۰/۷۹ گرم به وزن ایدهآل که ۶۰ تا ۶۳ کیلوگرم است برسم، چون استخوانبندی درشتی دارم و نیازی نیست بیشتر از این مقدار وزن کم کنم.
جام جم: از هفته پیش پس از مراجعه به کلینیک تغذیه، رژیم شروع شد؛ رژیمی شامل صبحانه، ناهار، شام و دو میانوعده. سختترین قسمت این بود که باید هر روز سراغ غذاهای مجاز میرفتم نه هر غذایی که دوست دارم یا هوس میکردم، مثلا همبرگر یا سیبزمینی تنوری یا فیله سوخاری و مخلفات با یک لیوان نوشابه و بهترین بخش رژیم منظمشدن ریتم غذاخوردنم بود و همچنان ادامه دارد، چون در هیچ وعدهای احساس گرسنگی شدید نمیکنم، بنابراین خبری هم از هول زدن و کالریخوریهای اضافه نیست. البته در طول این یک هفته، ناپرهیزیهایی هم داشتم و بلافاصله هم عذاب وجدان گرفتم، اما به گفته سولماز توکلی، مشاور تغذیه و رژیم درمانی و عضو انجمن تغذیه ایران، این موضوع طبیعی است و قرار نیست موفقیت به معنی عمل کردن صددرصدی به برنامه رژیم لاغریام باشد.
نکته بسیار مهم این که من معتقدم اصولا کاهش وزن کار بسیار سختی است و در کنار اراده و انگیزههای قوی یک راهنمای درست و حسابی میخواهد؛ درست مثل صعود به یک قله.
مثلا همه ما میدانیم برای لاغر شدن باید کمتر غذا بخوریم و تحرکمان را بیشتر کنیم، اما در عمل به مشکل برمی خوریم؛ چون راهکارهای اصولی را بلد نیستیم و کسی نیست کنترلمان کند. بله کنترل، چون تا وقتی اجبار و پیگیری در کار نباشد کمتر کسی میتواند از چاقی خـداحافظی کنــــد. در مورد من که همینطور است و اگر قرار باشد خودم رژیم بگیرم قطعا موقتی است، اما حالا که قرار است هر دو هفته یکبار در کلینیک تغذیه وزن شوم و رژیم جدید بگیرم مدام به غذا خوردنم دقت میکنم تا زیادتر از حد تعیین شده نباشد.
اهمیت این موضوع آنجا بیشتر میشود که مدام با مشاور تغذیه در ارتباط باشی. در پایان روز هفتم از مشاورم اجازه گرفتم خودم را وزن کنم آن هم با ترازوی دیجیتال که در خانه داشتیم. هر چند تا پیش از این از ترس اضافه شدن وزنم بندرت سراغش میرفتم. البته بهتر است وزنکشی با یک ترازو باشد، اما از آنجا که اولین بار است رژیم میگیرم حسابی ذوقزده بودم ببینم آیا در طول این یک هفته وزن کم کردهام؟
از طرفی، اولین روز هم عدد ترازوی مطب و ترازوی خانه یکی بود پس میتوانستم به عددی که میبینم اعتماد کنم. وقتی روی ترازو رفتم باورم نمیشد این کمخوریها نتیجه داده و وزنم دو کیلو کمتر شده است!
حتی با وجود نداشتن پیاده رویهایی که باید انجام میدادم، اما نشد. در واقع بیشترین نگرانیام هم درباره نداشتن پیاده روی بود که طبق برنامه باید هر روز حداقل ۴۵ دقیقه طول میکشید. روز اول و دوم و چهارم حدود ۵۰ دقیقهای در استخر راه رفتم، اما روز پنجم کمردرد ناشی از دیسک کمر اجازه نداد قدم از قدم بردارم و در همان ۱۵ دقیقه اول بدنم پایان ورزش را اعلام کرد.
احتمالا در مراجعه بعدی به کلینیک درباره لزوم فعالیت بدنی در کنار رژیم غذایی از مشاورم سوال میکنم. شاید مشکل خیلیها باشد! باید اعتراف کنم همچنان با صبحانه خوردن مشکل دارم و به این وعده نمیرسم، چون شبها تا دیروقت درگیر کار هستم و صبحها دیر بیدار میشوم. پس عملا این وعده حذف میشود. فعلا مهمترین هدفم اصلاح همین عادت اشتباه است و باید به مروز سعی کنم ساعتهای خوابم تنظیم شود.
دیدگاه تان را بنویسید