احیا عروسک «بی» که سنگ صبور نوعروسان بود/ عروسکهای دزفولی از فرانسه و امریکا خریدار دارند/ عروسکهای بومی نشانه هویت و فرهنگ ماست
این عروسک یک نوع عروسک آیینی است که ساخت آن در انحصار خانواده ما قرار دارد یعنی مادربزرگم و قبل از آن خاله مادربزرگم و قبلتر مادربزرگشان آن را درست میکردند و در جهیزیه عروس قرار میدادند. «بی» در لهجه دزفولی به معنی «عروس» است و دلیل قرار دادن عروسک در جهیزیه عروس این بوده که آن زمان به عروسک «سنگ صبیر» یا «سنگ صبور» هم میگفتند.
سرویس سبک زندگی فردا؛ محدثه انسینژاد: این روزها در صفحات زیادی از اینستاگرام شاهد انواع مختلف عروسکها و فروش آنها توسط بانوان ایرانی هستیم اما فقط تعداد کمی از خانمهای ایرانی هستند که عروسکهای سنتی شهر خودشان را میسازند. بهناز پویان نسب یکی از دخترهایی است که تصمیم به احیای میراث مادربزرگش گرفته است. او متولد سال ۱۳۶۸ است و علاقهاش به عروسکهای پارچهای به دوران کودکی بر میگردد. این دختر هنرمند بعد از دیدن یک برنامه تلویزیونی و با کسب اطلاعات بیشتر از عروسکهای بومی، عروسکی که در خانهشان از مادربزرگش به یادگار مانده بود را کشف کرد. عروسکی که جز خودش و خالهاش کسی به آن توجه خاصی نمیکرد. به این ترتیب او از مادربزرگش مراحل ساخت عروسک محلی دزفول «بی» را یاد گرفت. حالا با وجودی که مادربزرگش به رحمت خدا رفته ولی میراث او زنده است. پویان نسب که لیسانس صنایع شیمی دارد، به کارهای هنری علاقه خاصی دارد و به گفته خودش بدون هنر نمیتواند زندگی کند. در ادامه گفتگوی خواندنی فردا را با بهناز پویان نسب بخوانید. جوان دهه شصتی موفقی که به پارچه، نخ و پولک جان میدهد.
عروسک «بی» را در جهیزیه عروس دزفولی قرار میدادند
پویان نسب درباره پیشینه ساخت عروسک «بی» میگوید: «این عروسک یک نوع عروسک آیینی است و با یک بند آن را آویزان میکردند و همراه با چند وسیله دست ساز دیگر، آنها را به عنوان زینتی اتاق عروس و داماد قرار میدادند. این عروسک به شکل سفارشی ساخته میشده است. عروسک «بی» و عروسک «بیبی کگ» که مربوط به یزد است، تنها عروسکهایی هستند که در زمان رونق خودشان خرید و فروش میشدند. علاوه بر عروسک «بی»، دزفول یک عروسک بومی دیگر هم دارد ولی این عروسکی که من میسازم، حالت لوکستری دارد. عروسک دیگر دزفول ساختار بدنش به شکل «بی» بوده ولی چهره متفاوتی دارد. آن عروسک را بچهها یا مادران درست میکردند و صورت عامیانهتری داشت. اما عروسک «بی» در انحصار خانواده ما قرار دارد یعنی مادربزرگم و قبل از آن خالهٔ مادربزرگم و قبلتر مادربزرگشان درست میکردند و در جهیزیه عروس قرار میدادند. متاسفانه در حال حاضر عروسکهای فانتزی را در جهیزیه عروس قرار میدهند و استفاده از عروسکهای «بی» منسوخ شده است.»
عروسک «بی» از قدیم سنگ صبور نوعروسان دزفولی بوده است
او درباره فلسفه نام این عروسک و دلیل قرار دادن آن در جهیزیه عروس میگوید: «بی» در لهجه دزفولی به معنی «عروس» است و این عروسک یک لباس عروس هم پوشیده؛ یعنی همین لباسی که من برایش دوختهام. این لباس شامل: شلیته، دامن کوتاه و شلوار است که برای مهمانی رفتن میپوشیدهاند. آرایش موها هم به شکلی است که چهره عروسک را زینت داده است. دلیل قرار دادن عروسک در جهیزیه عروس این بوده که آن زمان به عروسک «سنگ صبیر» یا «سنگ صبور» هم میگفتند. یکی از کارشناسان میراث فرهنگی دزفول به من در این باره اطلاعات دادند. چون معمولا دختران در سن کمی ازدواج میکردند؛ مثلا یکی از مادربزرگهای من در سن ۱۳ سالگی و دیگری در سن ۱۶ سالگی ازدواج کردند. این عروسکها به نوعی همراه آنها بودند.»
عروسکهای محلی درفول از فرانسه و امریکا هم خریدار دارند
این دختر هنرمند درباره استقبال از این عروسکهای بومی میگوید: «از عروسکهای سنتی معمولا کمتر استقبال میکنند. مثلا دوست، آشنا و فامیل وقتی عروسک را میبینند با خوشحالی میگویند ما در کودکی با این عروسک بازی میکردیم ولی از خرید آن استقبال نمیکنند. معمولا پیشینه این عروسک برایشان یک مسئله عادی است ولی میتوان گفت در خارج از استان استقبال از این عروسکها بیشتر شده است. به دلیل اینکه چند موسسه و «گالری ماه گنج» در داخل باغ فردوس نیز برای آن تبلیغ کردند. میتوان گفت که خارج از استان این عروسک را بیشتر دوست دارند. علاوه بر این من تا به حال دو بار عروسکهایم را به واسطه یک دوست به فرانسه فرستادم و در حال حاضر هم یک سفارش از امریکا دارم.»
عروسک نوزاد با چشم زخم «لسبک» را به شکل نوزادهای دزفولی ساختم
پویان نسب درباره ایده ساخت عروسکهای نوزاد میگوید: «خانم احسانی که در موسسه احیای عروسکهای بومی مشغول به فعالیت هستند، تعدادی عکس قدیمی از عروسکهای بومی دزفول برایم فرستادند و آدرس منبع هم به من دادند. داخل آن تصویر یک دختربچه، پسربچه، چهارپا، عروسک «بی» و یک عروسک نوزاد بود. این عروسک چشم و ابرو و دهن نداشت و در کل نوزادهای دزفولی یک پیشانی بند مشکی دارند که روی آن چند چشم زخم قرار میدهند. من برای چشم زخم از «لسبک» استفاده کردم که برای نوزادهای دزفولی آن را استفاده میکنند. به این ترتیب یک عروسک نوزاد کاملا دزفولی ساختم.»
به جای چشم زخمهای وارداتی ترکی از خرمهرههای شش هزار ساله ایرانی استفاده کنیم
این دختر هنرمند دزفولی در ادامه درباره چشم زخمهای سنتی دزفول میگوید: «ما به این چشم زخمها در لهجه دزفولی «لسبک» میگوییم. من برای اولین بار عروسکهای نوزاد را با چشمزخمهای آبی که یک نقطه سیاه و دایره سفید دور آن است، درست کردم که خانم کفاشزاده به من گفتند که چشم زخمهای استفاده شده، ترکی هستند و ده سال است که وارد ایران شدهاند. ایشان که کارشناس میراث فرهنگی دزفول هستند از من خواستند که از این چشمزخمها استفاده نکنم و از «خرمهره» استفاده کنم. با توجه به تحقیقاتی که من در این باره کردم، متوجه شدم که این چشمزخمها حدود شش هزار سال پیش در ایران ساخته میشده و در حال حاضر فقط دو کارگاه در ایران آنها را میسازند. یعنی صنعت ساخت این چشمزخمها متعلق به ایران است. در گذشته خانوادههای دزفولی معمولا دور این چشم زخمها را طلا میگرفتند و به عنوان گردنبد از آن استفاده میکردند یا به نوزادشان آویزان میکردند. اما در حال حاضر استقبال از این چشم زخمها به رونق گذشته نیست.»
برای ساخت عروسک از بچهها نظر میخواهم چون آنها خیلی صادقانه و ساده نظر میدهند
پویان نسب درباره کودکانی که از آنها برای ساخت عروسک نظر میخواهد، میگوید: «بچهها خیلی صادقانه نظر میدهند و دیدشان به یک موضوع خیلی سادهتر و عامیانهتر است. وقتی سری اول عروسکها را درست میکردم، سه نفر از بچههای فامیل؛ یکی هفت ساله و دو تا هشت ساله که دوقلو هستند، بعد از دیدن عروسکها گفتند که آنها خیلی زشت و خشن هستند. بچهها این نظرات را میدادند ولی نمیتوانستند بگویند که چطور این عروسکها را اصلاح کنم و چه کار کنم که ظاهرشان بهتر شود. در این مورد خانم احسانی که سابقه فعالیت در زمینه ساخت عروسکهای بومی را دارند، مثل همیشه به کمکم آمدند و راهنماییهایی در این مورد کردند. مثلا گفتند که داخل لب عروسک را پر کنم یا چشمانش را کمی ملایمترم بکشم تا حالت خمار پیدا کند. این شد که چهره عروسکهایم کمی مهربانتر و خندانتر شد. یکی از اقوام هم بودند که وقتی عروسک را دیدند، گفتند این عروسک ابروهای کمانی هم داشته و بعضی از آنها یک زلف هم داشتهاند که من دو نمونه عروسک بر اساس گفتههای ایشان ساختم. چون ایشان در زمان حیات مادربزرگم شاهد ساخت عروسک بودند و به این ترتیب عروسکهایم تنوع بیشتری پیدا کرد.»
قیمت کارها یک پنجم زحمتی است که برایشان میکشم
این دختر دهه شصتی درباره درآمدش از ساخت عروسک میگوید: «به عنوان یک شغل جانبی، این کار میتواند گزینه خوبی باشد. البته من در حال حاضر نمیتوانم به این سوال دقیق جواب بدهم، چون تازه کارم رونق گرفته و عروسک هنوز جایگاهی که باید را به دست نیاورده است. معمولا قیمت کارها نسبت به زحمتی که برایشان میکشم، یک پنجم است. شاید در آینده اگر به همین شکل کارم رونق داشته باشد، بتوانم به عنوان یک منبع درآمد اصلی به آن نگاه کنم. من معمولا روی یک کار، دو الی سه روز زمان میگذارم و شاید قیمت آن ۳۰ هزار تومان باشد. از این نظر، ساخت عروسک نمیتواند من را از نظر مالی حمایت کند ولی میتواند آینده خوبی داشته باشد.»
احیای «دولاق» لباس بومی دزفول نیز در برنامهام قرار دارد
او درباره اینکه در آینده میخواهد کدام یک از هنرهای دستی مادربزرگش را احیا کند، میگوید: «یادم هست که مادربزرگم چیزهایی درست میکردند، شبیه منگوله که به آنها بند بالش میگفتند. من نمونهاش را در خانه دارم ولی هنوز فرصت نکردم آن را درست کنم. برنامه بعدی من ساخت این منگولهها و به نوعی احیای آنهاست. چون نمونه آنها اصلا در جای دیگری وجود ندارد. علاوه بر این بادبزنهایی هستند که با ابریشم رنگی ساخته شدهاند که آن ابریشمها هم خود مادربزگم رنگ میکردند. یک غلاف نقرهای هم داشتند که من توانستم نمونهاش را در طلافروشیهای دزفول پیدا کنم. اما بادبزنهای جدید خیلی نگین دارند و اصلا شبیه بادبزنهای قدیمی مادربزرگم نیستند. احیای لباس بومی دزفول به اسم «دولاق» را هم در برنامهام دارم که در قدیم به آن «چاقچور» هم میگفتند و از لحاظ ظاهری شباهت بسیاری به لباس قجری دارد. خیلی دوست دارم که این لباس هم به مردم دزفول دوباره شناسانده شود.»
از خاطرات شیرین من دیدن هیجان و خوشحالی افراد مختلف بعد از دیدن عروسک «بی» است
این دختر دهه شصتی درباره خاطرات شیرینش از یک سال ساخت عروسک محلی میگوید: «یک خاطره جالب از افتتاحیه گالری ماه گنج دارم. برای افتتاحیه این گالری که در تهران برگزار شد به صورت مجازی برای شرکتکنندگان دعوت نامه فرستاده شده بود. من به خاطر ترافیک با تاخیر به مراسم رسیدم. وقتی که رسیدم و خودم را معرفی کردم، خانم قوی دل که مسئول برگزاری مراسم بودند از دیدن من خیلی شگفت زده شدند و گفتند: «تو سازنده عروسکهای بی هستی!» من خیلی از این برخورد تعجب کردم، چون اصلا انتظارش را نداشتم. ایشان خیلی هیجان زده شده بودند و دست من را گرفتند و به چند نفر دیگر هم معرفی کردند. این خاطره خیلی در ذهن من ماندگار شد. یک مشتری هم دارم به اسم ریحانه که من به ایشان میگویم «خانم ریحانه رنگی» چرا که خیلی عاشق رنگها هستند. ایشان اولین مشتری من بودند که خارج از موسسه به من سفارش خرید عروسک دادند. من نمیدانستم که ایشان ساکن فرانسه هستند. ریحانه بعد از دیدن عروسکها خیلی هیجان زده میشود و این باعث خوشحالی و افتخار من است. البته این را هم بگویم که وقتی عروسکسازان دیگر به من سفارش ساخت عروسک میدهند، من خیلی خوشحال میشوم. چون میدانم آنها چقدر عروسکها را دوست دارند و برای همین به قیمت پایینتری عروسک را به آنها میفروشم.»
«دریز» وسیلهای قدیمی و کاربردی که با آن به نوزادان مایعات میدادند
پویان نسب درباره «دریز» یکی دیگر از میراثهای مادربزرگش میگوید: «دریزها برای یکی دیگر از مادربزگهایم بود. پدربزگم چون کار ریختگی انجام میداد، به او سفارش ساخت «دریز» میدادند. برای اینکه مایعات را داخل آن بریزند و به نوزاد بدهند. در حال حاضر اگر بخواهند به کودک عرقیجات خاصی بدهند از قاشق استفاده میکنند که قاشق حجم کمی میگیرد اما دریز حجم بیشتری میگیرد و دهانه باریکش باعث میشود که راحتتر وارد دهان بچه شود. این را فقط به عنوان نمونه در صفحهام گذاشتم و چون ریختهگری کار من نیست، نمیتوانم آن را انجام دهم. ولی اگر کسی این کار را بلد باشد، میتواند از روی آن قالب بزند و بسازد.»
شاید در آیندهای نزدیک برای عروسکهایم قصه هم بسازم
این دختر هنرمند درباره اینکه تصمیم به ساخت قصه برای عروسکها دارد یا نه، میگوید: «راستش چون من در ساخت عروسک خیلی دست تنها هستم و خالهام تازه چند هفته است که به کمکم آمده، فعلا تصمیم به این کار ندارم. چون ساخت قصه برای عروسکها خیلی وقتگیر است. البته تصمیم دارم که در آیندهای نزدیک این کار را انجام بدهم. فقط چون نمیخواهم کاری را به صورت ناقص انجام دهم، منتظر فرصتی هستم که فضایی برای این کار ایجاد شود.»
برای استقبال بیشتر از عروسکهای ایرانی نباید به فکر درآمدزایی از آنها باشیم
او درباره اینکه باید چه کار کنیم تا استقبال از عروسکهای ایرانی بیشتر شود، میگوید: «مسیری که موسسه آوای طبیعت پایدار طی کرده و تجربه یک سال و اندی من میگوید؛ وقتی کسی با پیشینه عروسک آشنایی ندارد، آن عروسک فقط برایش یک عروسک پارچهای ساده است. اما زمانی که درباره پیشینهاش اطلاعات کسب میکند و عروسک را به عنوان یک شخصیت میشناسد، بیشتر با آن ارتباط برقرار میکند. من این تجربه را با بچههای فامیل داشتم. آنها قبل از دانستن پیشینه عروسکها، اصلا جذب عروسک نمیشدند. ولی به مرور و با شناخت عروسک به آن علاقهمند شدند و حالا دوست دارند، خودشان هم آن را بسازند. من در آیندهای نزدیک حتما ساخت این عروسک را به آنها آموزش میدهم. به نظرم برای استقبال بیشتر از عروسکهای ایرانی نباید کار را وارد مسیرهای اقتصادی کنیم و فقط بخواهیم از آن کسب درآمد کنیم. بلکه اول باید سعی کنیم؛ دیگران را با این عروسک آشنا کنیم و بعد از آن کسب درآمد کنیم. چون وقتی هدفمان کسب درآمد باشد، عروسک آسیب میبیند و هیچ وقت جایگاهی که باید را کسب نمیکند؛ یعنی بعد فرهنگی آن مهمتر از بخش مادی است. من الان نمونهاش را در دزفول و درباره سبدهایی که باحصیر ساخته میشود، میبینم. نمونه قدیمی این سبدها که به آن «کپو» میگویند؛ خیلی باکیفیتتر و حتی نخی که برای تزئین آن استفاده میشد، خوشرنگتر بود. من نمونه آن را در جهیزیه مادرم دیده بودم ولی در حال حاضر سبدهای موجود در بازار بافت درشتی دارد. البته اگر کسی نمونه قدیمیاش را ندیده باشد، همین کارها هم برایش خیلی قشنگ است ولی برای من که نمونه اصلی آن را دیدهام؛ جای تاسف دارد که چرا کیفیت فدای کار اقتصادی شده است. اگر کار باکیفیت بیشتری ساخته شود، صد البته ارزش بیشتری به آن داده میشود. البته به نوعی هم حق دارند، کسی که محل درآمدش از این صنعت باشد و از طرف جایی حمایت نشود، مجبور به انجام کاری میشود که درآمدش بالاتر برود.»
آرزو دارم به عروسکهای بومی به عنوان یک تکه پارچه نگاه نشود
خانم پویان نسب درباره آرزویش برای عروسکهای بومی میگوید: «دوست دارم همه عروسکهای بومی آن جایگاهی که باید را به دست بیاورند و به عروسکها به عنوان یک تکه پارچهای که سرهم شده، نگاه نشود و عروسکها با آن هویتی که داشتند، شناخته شوند. البته این را نه فقط برای عروسکهای خودم، بلکه برای تمام عروسکهای سنتی ایرانی میخواهم. آرزو دارم همه ایرانیها واقعا از هنر دست هنرمندان ایرانی حمایت کنند. برای قیمت پایین خیلی اصرار نکنند. چون واقعا کسی که عروسک میسازد، به پارچه و نخ و پولک جان میدهد و از آن شخصیت سازی میکند. امیدوارم فرهنگ سازی درباره این اشیای باارزش بیشتر شود. اینکه دیگران بتوانند بعد معنوی کار را درک کند و هر کسی که عروسک را میخرد، بخواهد که آن را به عنوان یک کالای فرهنگ داشته باشد.»
دیدگاه تان را بنویسید