سرویس سبک زندگی فردا : بیماری آلزایمر بهطور طبیعی به سراغ کسانی میآید که سالهای پیری و سالخوردگی را میگذرانند؛ کسانی که انبوه خاطرات، حرفها و تجربهها را دارند، اما رفتهرفته باید کولهبار سنگین حاصل یک عمر خاطره زندگیشان را به فراموشی بسپارند. در ادامه این مطلب را به نقل از همشهری آنلاین بخوانید.
حالا تکلیف سالمندی که در یادآوری زندگیاش ناتوان است چیست؟ تکلیف کسی که انگار یکباره به او گفتهاند هر چه زندگی کردهای هیچ شده و اثری از آن نمانده است، چیست؟ چه چیزی جز حمایت عاطفی در این شرایط بهکار میآید و با چنین فردی چطور باید رفتار کرد؟ علاوه بر آن، قویتر از بیماری که حافظهاش هر روز رو به زوال میرود و هر صبح ممکن است با بیدارشدن از خواب بخش مهمی از گذشته را از یاد برده باشد، افرادی هستند که با او زندگی میکنند؛ افرادی که مسئولیت پرستاری از بیمار را بر عهده دارند و باید بدانند که این بیماری نیاز به مراقبتهای ویژه دارد. مثل یک مهمان در خانه کودکی، سالمندی، بیماری، سلامتی، ناتوانی و شور و انرژی، اینها همه صورتهای مختلف زندگی هستند که چه بخواهیم و چه نخواهیم برای همه مان بهطور مشترک اتفاق میافتد. وقتی در کودکی ناتوان از انجام امورمان هستیم و به مراقبت پدر و مادر نیاز داریم، بنابر حکمت خدا حافظهمان هم هنوز تکامل پیدا نکرده و سالهای نوزادی و نوپایی را به یاد نمیآوریم. به یاد نمیآوریم که اگر نگهداری و مراقبت پر از مهر مادر و پدر همراه ما نبود، احتمالا جان سالم به در نمیبردیم و اکنون امکان
حیات نداشتیم. سالمندان و بهخصوص آنهایی که بر اثر کهولتسن و از دست دادن توانایی به مراقبت بیشتری نیاز دارند هم همان وضعیت مشابه کودکان را دارند. حالا پدر و مادرهایی هستند که پس از سالها مراقبت از فرزندان، رسم روزگار برای آنها اینطور خواسته و اکنون نوبت فرزندان است که با جان و دل زحمتهای پدر و مادر را جبران کنند. بهطور طبیعی سالمندی با افسردگی همراه است، اما اگر بیماری هم همراه آن باشد این حالت روحی شدیدتر میشود. در عین حال اگر سالمند به آلزایمر مبتلا باشد به قول معروف همه دردها یکباره بر سر او آمده است. هیچکس نمیتواند خود را جای بیماری بگذارد که نمیداند چه چیزهایی را فراموش کرده و چه چیزهایی را به یاد دارد. نمیداند سؤالی که الان میپرسد را چند دقیقه قبل هم پرسیده بوده و نمیداند قیافهای که اکنون به یاد نمیآورد یکی از فرزندانش است. قطعا تحمل چنین شرایطی برای بیمار بسیار سخت است. به همین دلیل هم نخستین و مهمترین واکنش کسانی که با بیمار دچار آلزایمر زندگی میکنند باید پذیرفتن شرایط و صبوری باشد؛ صبوری به این معنا که آلزایمر را مثل یک مهمان در خانهشان بدانند و با مراقبتهایی که از بیمار به عمل
میآورند اجازه ندهند بیماری بر سالمندشان غلبه کند. کمک در انجام امور شخصی در موارد شدید آلزایمر، بیمار برای انجام امور شخصی توانایی خود را از دست میدهد و نیاز به کمک دیگران دارد. شاید فراموش کند که چند روز است استحمام نکرده و حتی برای خوردن غذا و دفع آن هم دچار فراموشی شود. در این موارد بهتر است تقویمی داشته باشید و روزهای استحمام را در آن علامت بزنید تا فاصله بین حمامرفتنها طولانی نشود. همینطور درباره غذا و دارو. ممکن است اگر بیمار را به حال خود رها کنید، به یاد نیاورد که کدامیک از داروهایش را خورده یا آخرین وعده غذایی اش کی بوده است. این موضوع باعث بینظمی در وعدههای دارویی میشود که بسیار خطرناک است و همینطور نخوردن غذا میتواند ضعف و بیحالی را بهدنبال داشته باشد که آن هم برای سالمندان خطرناک است. ضمن اینکه هر سالمندی بهدلیل برخی بیماریها، مثل قند، چربی، فشارخون، بیماریهای قلبی و... نیازمند مراقبتهای دارویی است و اگر نظارتی بر مصرف این داروها برای بیمار مبتلا به آلزایمر وجود نداشته باشد ممکن است عواقب بدی به همراه داشته باشد. گاهی به جای او فکر کنید برای درک بهتر شرایط بیمار و نیازهای او
گاهی لازم است که به جای او فکر کنید. خود را در شرایط او متصور شده و به این فکر کنید که اگر جای او بودید چه نیازهایی داشتید. مثلا اگر در اتاقش لازم است تجهیزات خاصی قرار بگیرد تا رفتوآمد آسانتری داشته باشد، این تجهیزات را بهکار گیرید. یا اگر لازم است که مواردی برای یادآوری بیشتر ثبت شود، این کار را انجام دهید. مثلا لازم است نام هر کدام از فرزندان یا اقوام به همراه شماره تلفن و آدرس آنها روی یک کاغذ نوشته شود و در اختیار او قرار داده شود تا بدون کمک خواستن از کسی بتواند تماسهای تلفنی را انجام دهد. نکته بسیار مهم، رعایت احترام و شأن سالمندان بهخصوص پدرها و مادرهاست. به همین دلیل لازم است که شما همیشه یکقدم جلوتر از آنها باشید و بهجای آنها فکر کنید تا نیازهایشان را قبل از به زبانآوردن رفع کنید. از طرفی بیماری آلزایمر با ضعف بیان و از دست دادن قدرت تکلم همراه است که این موضوع میتواند بیمار را از مطرحکردن نیازهایش دور کند. بنابراین چهکسی جز همراه و همخانه او که سالهای زیادی با او زندگی کرده و شناخت کافی نسبت به نیازها و سبک زندگیاش دارد میتواند در بهترشدن اوضاع به او کمک کند؟ اینجاست که باید
کمی از مشغولیتهای فکری خود کم کرده و بهجای شخص دیگری هم فکر کنید تا بتوانید در برآوردهکردن نیازهایش موفق عمل کنید. به سعی صبر و صبوری آلزایمر بهطور طبیعی تأثیرهای مختلفی بر مغز میگذارد و همین باعث میشود روند بیماری روزبهروز عجیبتر شود. این بیماری واکنشهایی در بیمار ایجاد میکند که بدون هشدار قبلی است و بنابراین ممکن است اتفاقی غیرقابل جبران را رقم بزند. برای مثال ممکن است یک روز صبح بیمار توانایی به یادآوردن آدرس خانه را از دست داده باشد و اگر آن روز از خانه بیرون رود دیگر نتواند راه بازگشت را پیدا کند. ممکن است یک روز اعضای خانواده را با هم اشتباه بگیرد و هر کدام را به نام دیگری صدا بزند. بدون شک برای فرزندان هم سخت است که پدر یا مادرشان را در چنین وضعی ببیند و شاهد این باشند که آنها را به یاد نمیآورند، در چنین شرایطی علاوه بر یاری خواستن از خداوند برای افزایش صبر و استقامت، لازم است که در برخورد با بیمار متانت و خوشرفتاری نشان دهید. باید صبور باشید و حتی اگر لازم باشد سؤالی را نه یکبار و نه چندبار، بلکه چندصد بار پاسخ دهید. هر بار هم با گفتاری متفاوت و بیانی خوش. هرگز از جملاتی مثل: این را
که همین الان پرسیدی، چندبار بگویم، برای بار هزارم میگویم و سایر جملات منفی استفاده نکنید. مراقبتهای ویژه از آلزایمریها مانند تمام بیماریهای ذهنی و روانی است که بیمار خودش از وضع خودش خبر ندارد و به همین دلیل هم همکاری کمتری در روند پرستاری دارد. اما قرار نیست خانهای که یک بیمار مبتلا به آلزایمر در آن زندگی میکند تبدیل به فراموشخانه شود. قرار نیست اعضای خانواده هم دچار افسردگی و توهم فراموشی شوند و بین به یادآوردن و از یادبردن دچار تردید. آنها نهتنها باید با فراموشی مبارزه کنند بلکه با روحیه و انگیزه بالای خود باید به بیمارشان هم در یادآوری جزئیات کمکرسانی کنند. به کسانی که از یک بیمار دچار آلزایمر نگهداری میکنند باید تلاش کنند تا همزیستی آسانتری با آنها داشته باشند و بتوانند در کنار هم لحظات بیماری را بهسادگی پشت سر بگذارند.
دیدگاه تان را بنویسید