سرویس سبک زندگی: راستی چرا در میان نوجوانان و جوانان، برخی آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمیدهند و یا اینکه چرا بعضی از آنان ارتباط چندانی با نماز ندارند و یا عده ای از نوجوانان و جوانان در حالی که از خانواده مذهبی و مسلمان هستند نماز نمیخوانند؟ در ادامه این مطلب را به نقل از سایت تبیان میخوانیم.
محیط خانواده و بی توجهی والدین
بیتوجه بودن یا کم توجهی پدر و مادر نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحینگری آنان در ابتدای نوجوانی فرزندان و یا احیانا بیمبالاتی اعضای خانواده نسبت به مسائل دینی خصوصا فریضه نماز، تاثیر بسیاری در تربیت فرزندان به جای میگذارد. به عنوان مثال، فرزند اگر در خانهای رشد نماید که در آن خانه کسی به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینی، خود را مسئول ندانند و یا خود، اهل نماز باشند ولی فرزند خانواده را تشویق به نماز ننمایند قطعا فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد. البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روی آورد که این احتمال ضعیفی است. نوجوانی میگفت چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالی که در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگری بیان می کرد که توقع نماز خواندن از کسی که هیچ یک از اعضای خانواده اش اهل نماز نباشند، توقع بیجایی است.
اینگونه خانوادهها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانی به مسائل عبادی از خود نشان نمیدهند بر دو قسمند؛ یک گروه خانوادههایی هستند که والدین آنان به نماز اهمیت نمیدهند و طبعا فرزندانشان از آنان تقلید میکنند. این دسته از خانوادهها اگر چه محدودند ولی وجودشان قابل انکار نیست. فردی نقل میکرد ما چند نفر برای مهمانی به منزل کسی رفتیم، بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم، سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم. در جواب به ما گفت یک مهر در خانه داریم که گاهی من با آن نماز میخوانم و گاهی خانمم!
دسته دیگر خانوادههایی میباشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعی نمینهند. نماز خود را میخوانند و روزهشان را میگیرند اما اینکه فرزندان به مسائل دینی پای بند باشند یا نه، برای آنها یکسان است. هرگز از فرزندان به عنوان پدر و مادر نمیخواهند که نمازش را بخوانند و یا روزهشان را بگیرند. هیچ مسئولیتی را در قبال آنان احساس نمیکنند. گویا او همه چیز را می فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتی بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه میکنند. بسیار روشن و مسلم است که چنین فرزندی بزودی به عبادت تن در نخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل در این زمینه محسوب میشود چون کانونی که جوان در آن رشد یافته، کانون بی تفاوتی بوده است و هرگز کسی از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید، او را به امور عبادی و ادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگی، فردی سر به زیر و تسلیم و با شخصیتی از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تاکید داشته اما در امور دینی اصراری به خرج ندادهاند و
اگر در بعد دینی توجه داشتند قطعا خللی در او مشاهده نمیکردند.
دیدگاه تان را بنویسید