سرویس سبک زندگی فردا؛ غزاله صباغیان طوسی: اولین آشنایی من با کتاب «کودک، خانواده، انسان» چیزی شبیه تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون بود. برای درس خواندن به کتابخانه دانشگاه رفته بودم ولی بیشتر شبیه مادری بودم که برای چند ساعت هم که شده از همیشه با بچه بودن، فرار کرده است. پر از حسهای متناقض فداکاری و عذاب وجدان وارد کتابخانه شدم. یک سال از تولد دخترم میگذشت و از سختیهای تمام نشدنی بچه داری به ستوه آمده بودم. داشتم پیش خودم اعتراف میکردم که کم آوردم و همزمان از خودم بدم آمده بود. شاید همین فکرها سبب شد تا وقتی از جلوی قفسه کتابهای روانشناسی و تربیت فرزند میگذرم ناخودآگاه مکث کنم. اسامی روی جلد کتابها را میخواندم که چشمم به «کودک، خانواده، انسان» افتاد. نامش را قبلا شنیده بودم برای همین برش داشتم. بیهوا کتاب را از وسط باز کردم تا در چند ثانیه ورقی بزنم ولی گیرافتادم. بیست دقیقه بعد، همچنان در راهرو تنگ بین قفسههای کتاب ایستاده بودم و کتاب را با ولع میخواندم. پاسخ خیلی از سوالها و سردرگمیهایم در بچه داری را پیدا کرده بودم. بعد از آن حال بد و افکار مغشوش، کتاب برایم حکم معجزهای را داشت که دلم نمیآمد
زمین بگذارمش. کمی بعد رفتم روی صندلی نشستم و باز غرق خواندن شدم. تمام ساعتهای آن روز من در کتابخانه به جای درس خواندن برای امتحان چند روز آینده، صرف خواندن کتاب «کودک، خانواده، انسان» شد. با این حال وقتی برگشتم، ابدا پشیمان نبودم. حالا مادر شادتر و بهتری شده بودم.
کتاب «کودک، خانواده، انسان» مشروح تجربیات دو مادر، ادل فیبر و ایلین مزلیش، است که به مدت پنج سال در یک گروه تربیت کودک شرکت میکردند. این گروه تحت نظر دکتر هایم جینات، روانشناس مطرح کودکان که ایدهها و روشهای جدیدی در ارتباط کودکان با والدین ارائه کرده، اداره میشد. نویسندگان این کتاب با زبانی ساده ما را از شرح آن جلسات، نظرات دکتر جینات، تجربیات خودشان در استفاده از مباحث و خاطره های کوچک و بزرگ دیگر مادران حاضر در کارگاه آشنا میکنند و با زبانی ساده و داستانی راهکارهایی عملی و ساده درباره مشکلاتی که همواره مادران و پدران مختلف با آنها مواجه بودهاند، ارائه میکنند. «اگر هر کار میکردم درست بود، پس چرا هنوز این همه مشکل وجود داشت؟ شک نداشتم که اگر با بچهها با دلیل و منطق صحبت کنم، یعنی همه چیز را آرام و با دلیل توضیح دهم، آنها نیز واکنشی معقول خواهند داشت. پس چرا هربار که چیزی را برای پسرم دیوید توضیح میدادم او شروع به جر و بحث میکرد؟ اطمینان داشتم که اگر بگذارم بچهها، خود کارهایشان را انجام دهند، یاد میگیرند که متکی به خود باشند،. پس چه میشد که پسر کوچکم اندی مدام به من آویزان میشد و نق میزد؟
در همین زمینه بخوانید: یک کتاب شیرین و خواندنی برای کسانی که دغدغه تربیت فرزند دارند
دیگر همه اینها اعصابم را خرد میکرد. ولی رفتار خودم این اواخر بیشتر از همه نگران کننده بود. بامزه بود: من قصد داشتم مادر نمونه قرن بشوم و همواره خود را از آن مادران پر سر و صدایی که فرزندشان را در فروشگاهها با تغیر به دنبال خود میکشیدند، برتر میدانستم، من که مصمم بودم هرگز اشتباهات پدر و مادرم را در مورد فرزندانم تکرار نکنم، من که تصور میکردم چیزهای زیادی از قبیل محبت، صبر، شور زندگی و … را میتوانم به فرزندانم تقدیم کنم. بله، همین من، صبح وقتی وارد اتاق بچهها شدم با دیدن کمی رنگ که کف اتاق ریخته بود، چنان فریادی کشیدم که خریداران پر سر و صدای داخل فروشگاههای بزرگ در مقابلم مانند فرشتهای بودند.
پس آن همه صبر و حوصله کجا رفته بود؟ کجا رفت آن همه شوق که میخواستم با خود به خانه بیاورم؟ چطور این همه از رویاهای خود دور شده بودم؟»
سبک داستانی کتاب سبب میشود مطالعه آن بسیار آسانتر و شیرینتر از سایر کتابهای روانشناسی و تربیت فرزند باشد، از طرف دیگر مباحث مطرح شده در فصلهای آن آنقدر همه گیر و کاربردی است که کمتر مادر و پدری هستند که شرایطی مشابه آن را تجربه نکرده باشند: وقتی برنامههای ما برای تربیت فرزند درست از آب در نمیآید، وقتی بچهها غیرقابل تحمل میشوند، احساس عذاب وجدان از مادر خوبی نبودن یا خشمهای غیرقابل کنترل یک والد… اینجاست که نویسندگان کتاب در قالب روایت کارگاههای تربیت فرزندی که در آن شرکت داشتند، ما را با نظریات دکتر جینات آشنا میکنند، راهکارهایی ساده، دم دستی و نتیجه بخش برای بحرانهای مهمی که در پروسه تربیت فرزندان با آنها روبه رو شده یا خواهیم شد.
در همین زمینه بخوانید: یک کتاب تاثرگذار و خواندنی از مبارزات مادری تنها
در نگاه کلیتر، اصول مطرح شده در این کتاب نقش موثری در بهبود روابط ما با همه انسانهای اطرافمان خواهد داشت. زبان همسرمان را بهتر میفهمیم، رابطه کم تنش تری با خانواده همسرمان پیدا میکنیم و با همسایهها تعامل بهتری برقرار میکنیم. و در نهایت، جدا از والد خوبی شدن، انسان شادتر و راضیتری خواهیم بود. «وقتی روزالین خود را در آشپزخانه تنها و بدون کمک یافت و غرولندش به جایی نرسید، اعلامیه زیر را تهیه کرد و به در انبار آشپزخانه چسباند: اطلاعیه بحران در آشپزخانه
آخرین باری که آشپز رستوران دیویز دیده شد، زمانی بود که دور آشپزخانه با عصبانیت قدم میزد و تهدید به استعفا مینمود.
یک منبع موثق شاهد است که او پوره سیب زمینی را به شدت میکوبید و با خود میگفت: «این کار برای یک نفر زیاد است! من که نمیتوانم یک رستوران را به تنهایی اداره کنم!»
به خاطر این وضعیت اضطراری از مشتریان همیشگی میخواهیم که داوطلبانه کمکهای خود را ارايه دهند.
برای کارهای زیر کارگر لازم است: - جمع کردن میز غذا - شستن ظرفها - خشک کردن ظرفها - جارو کردن زمین لطفا جلوی هر کاری که مایلید انجام دهید، علامت بگذارید. بعدالتحریر: برای کارهای بالا تجربه ضروری نیست. شاگردی کردن مجانی است»
کتاب «کودک، خانواده، انسان» با ترجمه گیتی ناصحی برای اولین بار در سال ۱۳۶۸ منتشر شد و تا امروز بارها تجدید چاپ شده است. چهاردهمین چاپ این کتاب را در ۱۳۹۵ نشر نی در ۲۳۶ صفحه منتشر کرده. از همین نویسندگان کتابهای «به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن» یک و دو، با ترجمههای مختلفی در ایران چاپ شده است که به نوعی ادامه مباحث این کتاب محسوب میشوند.
*عکسها از غزاله صباغیان طوسی
دیدگاه تان را بنویسید