این جا، جان تاریخ تمام شد
تاریخ اما بعد این چهل روز، مویش سپید شده، کمرش خم شده، انگار به آخرها رسیده باشد. انگار همه سختى بار جهان یک باره روى دوشش نشسته باشد، انگار رمقش را گرفته باشند، جان ماندن و دیدن آینده را ندارد.
تاریخ اما بعد این چهل روز، مویش سپید شده، کمرش خم شده، انگار به آخرها رسیده باشد. انگار همه سختى بار جهان یک باره روى دوشش نشسته باشد، انگار رمقش را گرفته باشند، جان ماندن و دیدن آینده را ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید