سرویس سبک زندگی فردا: ایمان، حالتى است روانى كه از دانش و گرایش، مایه مىگیرد و لازمهاش این است كه شخص با ایمان، تصمیم اجمالى بر عمل كردن به لوازم چیزى كه به آن ایمان دارد بگیرد. در ادامه این مطلب را به نقل از تبیان بخوانید.
هنوز ایمان نیاورده است
كسى كه آگاه به حقیقتى است ولى تصمیم دارد كه هیچ گاه به هیچ یك از لوازم آن، عمل نكند ایمان به آن نخواهد داشت و حتى اگر تردید داشته باشد كه به آنها عمل كند یا نكند باز هم هنوز ایمان نیاورده است. قرآن كریم مىفرماید:«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُوْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِكُمْ» (سوره حجرات، آیه ۱۴)
(گروهى از) اعراب (بیابانى به پیامبر اكرم) گفتند: ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان ندارید ولى بگویید اسلام آوردیم، و هنوز ایمان در دلهایتان وارد نشده است.
در قرآن همواره ایمان در كنار عمل صالح آمده است: «آمنوا و عملوا الصّالحات» ایمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطى كارآیى دارند كه به هم متّصل باشند. با جدایى آنها از هم، چیزى دوخته نمىشود.
اطاعت، لوازمی از محبت و ایمان است قرآن مىفرماید: اگر خدا را دوست دارید، از پیامبر اطاعت كنید: «اِن كنتُم تُحبّون اللّه فاتّبعونى» (سوره آل عمران، آیه ۳۱)
بسیارند كسانى كه مىگویند: ایمان داریم ولى عمل نمىكنند، مىگویند: خدا را دوست داریم ولى با او حرف نمىزنند و نماز نمىخوانند، مىگویند: ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) را به دل داریم، امّا در عمل هیچ شباهتى به آن حضرت ندارند، مىگویند: به امام زمان (علیه السلام) ایمان داریم، ولى سهم امام را كه بر آنان واجب است نمىپردازند، اگر به دنبال این ادّعاها عمل و حركتى نباشد، باید در صداقت خود شك كنیم.
حرکت و اقدام؛ نشانهی صداقت و حقیقت است
در روزگار قدیم كسانى را كه در جنگها اسیر مىشدند به نام برده در بازار مىفروختند. شخصى به بازار برده فروشان آمد تا بردهاى خریدارى كند. هر برده كه هنرى داشت گرانتر بود. به سراغ بردهاى رفت و دید قیمت آن بسیار گران است. سبب را پرسید، گفتند: او تشنه شناس است و مىفهمد چه كسى تشنه است.
خریدار علاقمند شد، او را خرید و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذایى تهیّه كرد ولى سر سفره آب نگذاشت. مهمانان چند لقمهاى كه خوردند، یكى پس از دیگرى تقاضاى آب نمودند. برده تشنه شناس نگاهى به او مىكرد و مى گفت: دروغ مىگوید، او تشنه نیست. كم كم به تعداد تشنهها اضافه شد و هركدام فریاد آب سردادند. امّا برده مىگفت: همه دروغ مىگویند. تا اینكه یك نفر از میان آنان برخاست تا آبى تهیّه كند. برده گفت: این شخص راست مىگوید، زیرا از جایش بلند شد و فقط داد و فریاد نكرد.
آرى، كسى در ادّعاى خود صادق است كه حركت و اقدامى كند. كسانى كه اهل عمل نیستند، در واقع مومن نیستند و تنها ادّعاى ایمان دارند.
رابطه عمل با ایمان عمل اختیارى یا شایسته و همسوى با ایمان است و یا ناشایسته و مخالف با جهت آن در صورت اوّل، ایمان را تقویت و دل را نورانىتر مىسازد. و در صورت دوم، موجب ضعف ایمان و ظلمانى شدن قلب مىگردد. بنابراین، اعمال صالحهاى كه از شخص مومن، صادر مىشود در عین حال كه از ایمانش مایه مىگیرد به نوبه خود بر قوّت و ثَبات ایمان مىافزاید و زمینه كارهاى نیك دیگرى را فراهم مىسازد و مىتوان تأثیر عمل نیك در تكامل ایمان را از این آیه شریفه استظهار كرد: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُه» (سوره فاطر، آیه ۱۰)
از سوى دیگر، در صورتى كه انگیزههایى مخالف با مقتضاى ایمان، پدید آمد و موجب انجام كارهاى ناشایستهاى گردید و قوّت ایمان شخص به حدى نبود كه مانع از بروز و صدور آنها شود ایمان وى روبه ضعف مىنهد و زمینه براى تكرار گناه، آماده مىشود و اگر این روند هم چنان ادامه یابد، به ارتكاب گناهان بزرگتر و تكرار آنها مىانجامد و سرانجام اصل ایمان را تهدید به زوال مىكند و (العیاذباللّه) آن را تبدیل به كفر و نفاق مىسازد.
قرآن كریم درباره كسانى كه كارشان به نفاق كشیده شده مىفرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونَ» (توبه/ ۷۷)
به دنبال اینكه با خدا خلف وعده كردند و دروغ مىگفتند نفاقى را در دلهایشان پدید آورد تا روزى كه او را ملاقات كنند.
و نیز مىفرماید: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساوُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِ آیاتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهْزِوُنَ» (روم/ ۱۰)
آنگاه عاقبت كسانى كه بدترین گناهان را مرتكب شدند این بود كه آیات الهى را تكذیب كرده آنها را مورد استهزاء قرار مىدادند.
سعادت آدمی در گرو این دو عامل است
با توجه به روابط متقابل ایمان و عمل و نقش آنها در سعادت انسان مىتوان حیات سعادتمندانه را به درختى تشبیه كرد (ر. ك: ابراهیم / ۲۴-۲۷) كه ایمان به خداى یگانه و به فرستادگان و پیامهاى او و به روز پاداش و كیفر الهى، ریشههاى آن را تشكیل مىدهد، و تنهاش همان تصمیم اجمالى و بسیط بر عمل كردن به لوازم ایمان است كه بدون واسطه، از آن مىروید، و شاخ و برگهاى آن عبارت است از اعمال شایستهاى كه از ریشه ایمان، مایه مىگیرند. و میوه آن، سعادت ابدى خواهد بود. و اگر ریشه نباشد تنه و شاخ و برگى پدید نمىآید و میوهاى هم به بار نخواهد آورد.
ولى چنان نیست كه وجود ریشه همیشه ملازم با شاخ و برگ مناسب و دادن میوه مطلوب باشد بلكه گاهى در اثر نامساعد بودن شرایط محیط و بروز آفات گوناگون، شاخ و برگ لازم نمىروید و نه تنها میوه مطلوب را به بار نمىآورد كه گاهى به خشكیدن درخت نیز منجر مىشود.
همچنین ممكن است در اثر پیوندهایى كه به شاخه و تنها و حتى به ریشه درخت، زده مىشود آثار دیگرى از آن، ظاهر گردد و احیاناً به تبدیل آن به درخت دیگرى منتهى شود، و این همان تبدیل ایمان به كفر (ارتداد) است.
کلام آخر ایمان به امور یاد شده، عامل اصلى سعادت انسان است ولى تأثیر كامل این عامل، مشروط به جذب موادّ غذایى لازم از راه اعمال صالحه، و دفع آفات و موادّ زیان بار به وسیله اجتناب از گناهان است. و ترك واجبات و ارتكاب محرّمات، ریشه ایمان را ضعیف مىكند و گاهى به خشكیدن آن، منتهى مىشود، چنانكه پیوند عقاید نادرست، موجب دگرگونى ماهیّت آن مىگردد.
دیدگاه تان را بنویسید