سرویس سبک زندگی فردا: زبان، این جانور زندانیشده در قفس دهان، اگر رام شده باشد میتواند با یک کلمه، انسانی را به عرش ببرد و اگر رام نشده باشد با یک کلمه، انسانی را به خاک ذلت میکشاند. اگر این عضو عضلانی نیرومند، نسنجیده در دهان بچرخد و واژگان را به هم ببافد و نثار شنونده کند، چه خواهد شد؟ در ادامه این مطلب را به نقل از چطور بخوانید.
پائولو کوئیلو میگوید: «از میان تمام سلاحهایی که بشر ساخته است، وحشتناکترین و قدرتمندترین آنها «کلمات» بودهاند. خنجرها و نیزهها، ردّ خون به جای میگذارند، تیرِ کمانها را میتوان از فاصلهی دور دید، ردّ پای سموم را میتوان شناسایی کرد و آنها را زدود، اما این کلمات هستند که نابود میکنند و در ظاهر هیچ اثری به جای نمیگذارند.» برای همین در این مقاله میخواهیم به شرح جملات خطرناکی بپردازیم که افراد باهوش هرگز در محل کار استفاده نمیکنند. حرفهایی هست که شما هرگز نباید در محل کار، آنها را به زبان بیاورید. حرفهایی که میخواهیم دربارهشان صحبت کنیم، قدرت خاصی دارند. این توانایی خارقالعاده را دارند که شما را بد جلوه دهند، حتی وقتی حرفهای شما عین واقعیت است. بدتر از همه، وقتی آنها را به زبان بیاورید، دیگر نمیشود کاری کرد و به اصطلاح، آب رفته به جوی باز نمیگردد. من از لغزشهای زبانی تکاندهنده، شوخیهای مبتذل یا آبروریزیهای سیاسی صحبت نمیکنم. اینها تنها موقعیتهایی نیستند که شما را بد جلوه میدهند. اظهارنظرهای جزئی، اغلب بیشترین آسیب را به ما میزنند، اظهارنظرهایی که ما را در چشم دیگران، نالایق و
بدون اعتماد به نفس نشان میدهند.
فرقی نمیکند چقدر بااستعداد باشید و چه موفقیتهایی را کسب کرده باشید، جملات خاصی وجود دارند که اگر آنها را به زبان بیاورید، نگاه دیگران به شما فورا تغییر میکند و ممکن است برای همیشه به دید منفی به شما نگاه کنند. این جملات آنقدر بار منفی دارند که در کوتاه مدت روی کار افراد هم اثر منفی میگذارند.
روال کار همیشه همین بوده!
تغییرات فناوری آنقدر سریع رخ میدهند که حتی یک فرایند شش ماهه هم میتواند قدیمی به حساب بیاید. گفتن این جمله که «روال کار همیشه همین بوده» نه تنها باعث میشود شما تنبل و تغییرناپذیر به نظر برسید، بلکه باعث میشود رئیس شما به این فکر بیفتد که چرا شما از جانب خودتان به فکر بهبود روال کار نبودهاید. اگر واقعا کاری را طبق روال همیشگی آن انجام میدهید، پس قطعا راههای بهتری برای انجام آن کار وجود دارد، اما این شما هستید که در برابر تغییر مقاومت نشان میدهید.
تقصیر من نیست! هرگز ایدهی خوبی نیست که تقصیر را گردن دیگران بیندازید. شما باید مسئول باشید. اگر در هر کاری که درست پیش نرفته است، کوچکترین نقشی داشتهاید، مسئولیت آن را به عهده بگیرید. اگر هم نقشی نداشتهاید، توضیح «بیطرفانهای» از وقایع، ارائه کنید. به حقایق تکیه کنید و اجازه دهید رئیس و همکاران شما نتیجهگیریهای خودشان را دربارهی اینکه چه کسی مقصر است، داشته باشند. لحظهای که انگشت اتهام به سوی کسی دراز میکنید، لحظهای است که دیگران درمییابند شما فردی هستید که مسئولیت کارهایش را به عهده نمیگیرد. این رفتار شما، دیگران را عصبانی میکند. بعضی از افراد کلا از کار کردن با شما منصرف میشوند و دیگران، وقتی اشتباهی رخ داد، اول از همه، شما را مقصر خواهند دانست. نمیتونم!
میتوان گفت «نمیتوانم» مترادف عبارت «تقصیر من نیست» است. مردم دوست ندارند «من نمیتوانم» را بشنوند، چون از نظر آنها معادل «من انجام نخواهم داد» است. گفتن «نمیتوانم» حاکی از آن است که شما تمایل ندارید مسئولیتهایی را به عهده بگیرید که لازمهی به اتمام رساندن کاری است. اگر واقعا نمیتوانید کاری را انجام دهید بخاطر اینکه مهارتهای لازم برای انجام آن کار را ندارید، بهتر است لااقل یک راهحل جایگزین پیشنهاد کنید. به جای گفتن کاری که «نمیتوانید» انجام دهید، از کاری که «میتوانید» انجام دهید بگویید. برای نمونه، به جای «من امشب نمیتونم تا دیروقت بمونم»، بگویید: «فردا صبح زود میتونم بیام. خوبه؟»، به جای «من نمیتونم این محاسبات رو انجام بدم» بگویید: «من هنوز نمیدونم چجوری این نوع محاسبه رو انجام بدم. کسی هست به من یاد بده تا دفعهی بعد خودم بتونم انجامش بدم؟»
منصفانه نیست!
همه میدانند زندگی منصفانه نیست. گفتنِ «منصفانه نیست» یعنی شما فکر میکنید زندگی قرار است منصفانه باشد و نیست و این گفته، شما را خام و بیتجربه جلوه میدهد. اگر نمیخواهید تصویر بدی از شما در ذهن دیگران شکل بگیرد، به حقایق اتکا کنید، فرد مفیدی باشید و پای تعبیر و تفسیرهای خودتان را وسط نکشید. برای نمونه، میتوانید بگویید: «من متوجه شدم که شما اون پروژهی بزرگ رو به (فلان همکار) محول کردین که من دوست داشتم انجامش بدم. میشه دلیل این انتخاب شما رو بدونم؟ دوست دارم بدونم از نظر شما، چرا من مناسب نبودم اون پروژه رو انجام بدم تا فرصتی برای بهتر کردن مهارتهام داشته باشم.»
این در شرح وظایف کاری من نیست!
این سخن طعنهآمیز باعث میشود شما به گونهای جلوه کنید که انگار فقط برای دریافت چک حقوق ماهانهتان، وظایفتان را انجام میدهید، نه بیشتر و نه کمتر. اگر امنیت شغلی برایتان مهم باشد، این طرز تفکر اصلا خوب نیست. اگر رئیستان از شما میخواهد کاری را انجام دهید که احساس میکنید مناسب موقعیت شما نیست (در صورتیکه با اخلاقیات مغایرت نداشته باشد)، بهترین واکنش این است که ابتدا وظیفهی محولشده را با اشتیاق انجام دهید، اما پس از اتمام کار، با رئیس خود دربارهی نقشتان در شرکت و اینکه آیا وظایف کاری شما نسبت به گذشته، تغییر کرده یا نه، صحبت کنید. این حرکت تضمین میکند که شما خردهپا و بیاهمیت در نظر گرفته نمیشوید. همچنین این امکان را به شما و رئیستان میدهد که شرح بایدها و نبایدهای وظایف کاریتان را بهروز کنید و در این مورد به درک متقابل برسید.
شاید این ایده احمقانه باشه/ میخوام یک سؤال احمقانه بپرسم
این جملات خالی از اراده، فورا اعتبار شما را از بین میبرند. حتی اگر بعد از گفتن این عبارات، یک ایدهی عالی را مطرح کنید، باز هم نشان دادهاید که اعتماد به نفس ندارید و این باعث میشود شنونده هم اعتمادش را به شما از دست بدهد. سعی نکنید بدترین منتقد خود باشید. اگر به گفتههای خودتان اعتماد نداشته باشید، پس دیگران هم به شما اعتماد نخواهند کرد. اگر واقعا از موضوعی اطلاعی ندارید، بگویید: «من الان اطلاعات لازم رو ندارم، اما اجازه بدید این اطلاعات رو بهدست بیارم و بعد با شما صحبت کنم.»
سعی میکنم!
«سعی کردن» هم درست مانند «فکر کردن»، آزمایشی به نظر میرسد و حاکی از آن است که شما به تواناییتان برای انجام کاری، اعتماد ندارید. مالکیت کامل تواناییهایتان را در دست بگیرید. اگر از شما خواستهاند کاری را انجام بدهید، یا متعهد به انجام آن کار بشوید یا چارهای پیشنهاد کنید، اما نگویید سعی میکنم انجامش بدهم، چون با گفتن این حرف، اینطور به نظر میرسد که انگار خیلی هم تلاش نخواهید کرد.
فقط یک دقیقه طول میکشه!
گفتن این حرف که انجام کاری فقط یک دقیقه طول میکشد، مهارتهای شما را تخریب میکند و اینطور به نظر میرسد که شما با عجله و شتاب، کارهایتان را پیش میبرید. اگر واقعا احساس میکنید که میتوانید کاری را ظرف ۶۰ ثانیه تمام کنید، پس راحت باشید و بگویید که انجامش زمان زیادی نمیبرد، اما جوری نگویید که به نظر برسد آن کار میتواند زودتر از زمان مورد انتظار انجام شود.
از این کار متنفرم!
آخرین چیزی که انتظار میرود در محل کار از کسی شنیده شود این است که بگوید چقدر از کارش متنفر است. با این کار، برچسب یک آدم منفی را به شما میزنند و شما باعث میشوید روحیهی جمعی پایین بیاید. چشمان تیزبین رؤسا همیشه مراقب این آدمهای منفیبافی است که روحیهی دیگران را خراب میکنند. ناگفته نماند این رؤسا به خوبی میدانند که همیشه جایگزینهای مشتاق و قدردانی هستند که جای این افراد را بگیرند.
اون تنبله/ نالایقه/ احمقه!
اظهارنظرهای توهینآمیز دربارهی همکاران هیچ جنبهی مثبتی ندارد. اگر نظر شما درست باشد، پس دیگران هم مثل شما این را میدانند و نیاز نیست شما آن را به زبان بیاورید. اگر نظر شما نادرست باشد، این خود شما هستید که در آخر، احمق به نظر میرسید. این مسلم است که همیشه در محل کار چنین آدمهای نالایق یا تنبلی باشند و این احتمال وجود دارد که همه، این افراد را بشناسند. اگر شما قدرت اصلاح یا اخراج این افراد را ندارید، پس با پچپچ کردن دربارهی بدیهای آنها چیزی عاید شما نمیشود. صحبت کردن از بیعرضگی همکارانتان نشاندهندهی تلاش مفتضحانهی شما برای خوب جلوه دادن خودتان است. این رفتار شما، در نهایت گریبان خودتان را خواهد گرفت. چگونه؟ دیگران هم از نالایقی شما در گوش هم میگویند.
جمعبندی
پیامد بهکار بردن این جملات، شما را غافلگیر خواهد کرد، پس همیشه حواستان به گفتههایتان باشد.
دیدگاه تان را بنویسید