سرویس سبک زندگی فردا: در این مقاله به نقل از پرسمان به این سوال پاسخ داده میشود که اگر خداوند جهان و انسان را نمیآفرید، چه میشد.
در ابتدا تذكر اين نكته را به عنوان مقدمه خاطر نشان میسازيم كه: «آفرينش» نعمتى است كه از الطاف الهى سرچشمه گرفته و اگر چيزى كه امكان و شايستگى آفرينش و به وجود آمدن داشت اما آفريده نمىشد آن وقت جاى انتقاد بود. زيرا با نگاه عقل و فطرت به خوبى آشكار میشود؛ كه هميشه «بودن» و «داشتن» بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است. اينك هر يك از سه وجه مورد سؤال را جداگانه و به اختصار مورد بررسى قرار میدهيم:
يكم. آفرينش جهان، لازمه كمال و فياضيت مطلق الهى است و خوددارى از آفرينش، بخل و منع فيض است و چنين چيزى از ساحت قدس ربوبى به دور است.
دوم. كمال فياضيت الهى، اقتضا مىكند هر آنچه شايسته آفريده شدن است، بيافريند. از اين رو خداوند در كنار آفرينش جمادات، نباتات، حيوانات و ملائكه - كه هر يك به تناسب مرتبه وجودى خود داراى كمالاتى محدود و تا حدودى غيراختياریاند موجودى با كمالات نامحدود و با دو گرايش زمينى و آسمانى به نام انسان آفريد. اين موجود میتواند با اختيار خود، از همه مخلوقات عالم بالاتر رود و با تكامل اختيارى خود، بزرگترين جلوه جمال الهى شود. آفرينش چنين موجودى، نه تنها مقتضاى كمال فياضيت خداوند، بلكه شايستهترين موجود براى آفريده شدن است. از اين رو خداوند، آفرينش همه چيز را براى او معرفى میكند براى نمونه مطالعه كنيد: بقره (۲)، آيه۲۹ و به آفرينش او تحسين میگويد؛ مؤمنون (۲۳)، آيه ۱۴..
سوم. اين پرسش را از دو زاويه بررسى میكنيم:
اولاً، چنان كه گذشت كمال فياضيت الهى اقتضا میكند كه هر آنچه امكان و قابليت وجود يافتن دارد، بيافريند و از افاضه وجود به آن دريغ و بخل نورزد. پس هر يك از ما به لحاظ امكان ذاتى، قابليت دريافت فيض الهى را داشتهايم و او نيز به اقتضاى فياضيت خود ما را آفريد؛ چرا كه دريغ از آفرينش ما، منع فيض و مغاير كمالات مطلقه الهى است.
ثانياً، جهان هستى، نظاممند و بر اساس قانون عليت است. همان گونه كه كل جهان آفرينش، معلول خداوند است، در درون جهان آفرينش نيز هر پديدهاى معلول علت خويش است.
ثالثاً، با وجود هر علت، معلول آن نيز ضرورتاً پديد میآيد و تخلف معلول از علت تامهاش محال است.
پديدههاى هستى به دليل همين «اصل عليت»، از يك نظم و ارتباط خاصى برخور دارند؛ به گونهاى وجود يك پديده، متوقف بر وجود صدها پديده ديگر و مؤثر در صدها پديده ديگر است. اكنون اگر فرض شود شما با وجود علت تامه پيدايشتان، به دنيا نياييد؛ اين، تخلف از اصل عليت و محال است. بنابراين اگر قرار باشد شما به دنيا نياييد، بايد علت وجود شما محقق نشود. عدم تحقق علت وجود شما نيز تنها در صورتى ممكن است كه علت آن نباشد و همينطور به ترتيب بايد هزارها، بلكه ميليونها يا ميلياردها پديده ديگر محقق نشود و لازمه آن تغيير اساسى در كل نظام آفرينش بلكه اساساً تعطيل آفرينش، است. پس اين فرض كه خداوند همه چيز را بيافريند؛ ولى مرا نيافريند، فرض باطل و تصورى خام و عاميانه است. براساس ژرف كاویهاى فلسفى میتوان گفت: «حذف يك چيز از جهان مساوى با حذف همه است» جهت آگاهى بيشتر بنگريد: شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج ۱، صص ۱۲۱ - ۱۳۴، تهران: صدرا، ۱۳۶۸.
دیدگاه تان را بنویسید