سرویس سبکزندگی فردا: من یک خانواده دارم یا میخواهم تشکیل خانواده بدهم. چرا؟ چون شنیدهام همه اتفاقات بزرگ عالم در قالب یک بیت اتفاق میافتد. همان بیت شریف اهلبیت نبوت و هرکسی هم میخواهد به آن بیت وصل شود باید خودش اهلبیت شود. پس من همین اهلبیت شدن و در قالب آن بیت نورانی قرار گرفتن را باید از همین خانواده کوچک خودم شروع کنم. من باید در خانواده خودم آدابی را رعایت کنم تا این خانواده زمینی من را تبدیل به یک بیت الهی و آسمانی کند که در این صورت به همه بهرهمندیهای عالم خواهم رسید.
برای رسیدن به این مهم آداب متعددی داریم. یکی از آداب مهم که در روایات و آیات فراوان بدان اشاره شده است؛ ادب، مدارا و ملاطفت است. رسیدن به یک بیت آسمانی نیازمند یک مؤلفه مهم است و آنهم اینکه بین آدمهایش مدارا و ملاطفت باشد. بعضی وقتها اتفاقاتی بین ما آدمها میافتد از جنس همان اتفاقات جاری زندگی، از دست کسی ناراحت میشویم، با کسی مسئله پیدا میکنیم. یکجا یک تزاحمی وجود دارد، یک تصمیمی میخواهیم بگیریم ولی فراموش میکنیم اصل و اساس شکلگیری این خانواده بر پایه موضوعی به نام مدارا و ملاطفت بوده است. به هم که میرسیم مدارا و ملاطفتمان را از دست میدهیم.
حالا آدمها ممکن است هریک بهنوعی دچار این مشکل باشند؛ بعضیها با همسرشان نمیتوانند مدارا کنند و بعضی با مادر و پدر همسرشان. بعضیها با همسایهشان دچار مشکل میشوند و بعضی هم با همشهریشان. حالا هم در عرف جامعه مثلاً در رانندگی نمیتوانیم با طرف مقابلمان مدارا و ملاطفت داشته باشیم. بالاخره هرکسی یکجایی سوزنش گیر میکند. نداشتن این مدارا و ملاطفت از آن اصول اساسی است که جریان خانوادگی زندگیها را زمین میزند و اجازه نمیدهد خانوادههای ما یک بیت الهی و آسمانی باشند.
امام صادق (علیهالسلام) روایتی را از رسول گرامی اسلام نقل میکنند که شنیدنی است. ایشان میفرمایند: «مدارا با مردم نصف ایمان است و رفق و مهربانی با آنها نصف عیش و زندگی.» یعنی اگر کسی میخواهد به ایمان برسد باید بداند نیمی از این ایمان در مدارا با مردم است و اگر هم کسی میخواهد به عیش واقعی و زندگی لذتبخش پر از نشاط و معنویت دست پیدا کند بداند نیمی از این عیش را در رفق با مردم قرار دادهاند.
مدارا و ملاطفت یا رفق - همان رفاقت در عرف- یکی از اساس زندگی است. جالب است آدمها با هرکسی رفاقت میکنند ولی در خانه با همسرشان رفاقت نمیکنند. با فرزندانشان رفاقت نمیکنند. آدمی که در خانه نمیتواند با همسر و بچههایش رفاقت کند، رفاقتش در محیط بیرون از منزل و با دیگران هم غیرواقعی است و بند چیزهای بیخودی است. بهعبارتدیگر با یک غوره سردیاش میکند و با یک مویز گرمی. پس تمرین مدارا و ملاطفت باید از خانههامان شروع و در ارتباط با پدر و مادر و همسر و فرزندانمان شروع شود. ما یکجملهای را شنیدیم که «حق گرفتنی است» بعد هم این جمله را برداشتیم و همهجا هم از آن استفاده میکنیم. حتی در زندگی خانوادگی هم از این جمله استفاده میکنیم که باید حقمان را بگیریم. من حرف حق میزنم و تو چرا حرف ناحق میزنی. درست است حق گرفتنی است ولی همین حق گفته آدم در زندگی خانوادگی باید مدارا داشته باشد. آدم باید بتواند باسلیقه و دوست داشتنهای دیگران و خلاصه با دغدغههای دیگران مدارا کند نه رفاقت. این یک اصل بسیار مهمی است و اگر میخواهیم خانوادههای ما یک بیت الهی بشود باید دغدغهمان این باشد که اصل مدارا و ملاطفت در زندگیها
جاری باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فىِ زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنهَّا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكاَدُ زَيْتهُا يُضىِءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلىَ نُورٍ يهَدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيمٌ (35)
فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَالِ (36) رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجِارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ يخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَرُ (37)
لِيَجْزِيهَمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَ يَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيرْ حِسَابٍ (38)» /سوره مبارکه نور
خدایا نمیدانم چرا یک وقتهایی در زندگی نمیتوانم آدمها را تحمل کنم، میخواهم مدارا کنم ولی نمیشود. یک وقتهایی نمیتوانم خانواده همسرم را تحمل کنم، بعضی وقتها خانواده خودم را هم نمیتوانم تحمل کنم، بعضی وقتها چشم دیدن کسی رو ندارم. مدارا که هیچ، رفاقت هم نمیتوانم بکنم. من از این حس خودم راضی نیستم، دلم نمیخواهد آدم تنگی باشم که فقط با یک عده خاص میتواند رابطه برقرار کند. من شنیدهام تو پاکانی را در عالم داشتی که چنان شرح صدری داشتند که همه در قلبشان جا میشدند، حتی قاتلانشان هم در دایره مدارا و ملاطفتشان جا میشدند. اینقدر که آدم نگران میشد نکند میخواهند آنها را هم شفاعت کنند.
من شنیدهام چنین مردان بزرگی در عالم داشتی با چنین وسعتی. من وقتی آنها را میبینم از تنگی خودم خجالت میکشم ولی میدانم دست توست که به حکم همین خوبان به من هم کمک کنی تلاش کنم در زندگی مدارا و ملاطفت و رفاقتی با آدمها داشته باشم که مرا در چشم امامانم عزیز و نزد آنها دوستداشتنی کند. خدایا این موهبت را به عطا کن. انشاءالله.
برگرفته از مجموعه سخنرانیهای آقای چیتچیان
دیدگاه تان را بنویسید