چرا کودکان امروز بی ادب و متوقع هستند؟
این روزها کودکان امروز با کودکان هم نسل ما در دهه 50 و 60 بسیار متفاوتندو احترام به بزرگتر ها در خانه و مدرسه می رود به حلقه گم شده رفتاری کودکان تبدیل شود.با این تفاسیر به نظر می رسد دوره مادرسالاری و ...
این روزها کودکان امروز با کودکان هم نسل ما در دهه 50 و 60 بسیار متفاوتندو احترام به بزرگتر ها در خانه و مدرسه می رود به حلقه گم شده رفتاری کودکان تبدیل شود.با این تفاسیر به نظر می رسد دوره مادرسالاری و پدر سالاری گذشته و حالا دوره دوره فرزند سالاری است.فرزند سالاری که از فرزندان، انسان هایی تند خو و خودخواه می سازد که اصل انسان دوستی و احترام به دیگران را فراموش کرده اند و تنها به خود و خواسته های خود می اندیشند. در واقع می توان گفت این پدیده نوظهور، به بلوغ اجتماعي فرزندان صدمه ميزند و باعث ميشود تا فرزندان به افرادي زيادهخواه تبديل شوند و چون در خانواده ناكامي را تجربه نميكنند، بنابراين انتظار دارند در جامعه نيز به تمام خواستههاي آنان پاسخ داده شود. علت ايجاد اين پديده پاسخگویی نامناسب به نياز فرزند و برآورده ساختن افراطي خواستههاي اوست. مشغله زياد والدين و نداشتن وقت كافي براي رسيدگي به امور تربيتي فرزندان، بيعلاقگي والدين به فرزندان، اختلالات افسردگي شديد والدين، بيتوجهي والدين به خودشان به عنوان مدير خانه، بالاتر بودن سطح تحصيلي فرزندان از والدين و ائتلاف والدين با فرزندان از جمله دلايل فرزندسالاري است. در اين شرايط ناخودآگاه والدين مدیریت خانه را از دست ميدهند و فرزندان بر آنها پيشي ميگيرند. همچنين خانوادههايي كه پدر و مادر هر دو شاغل هستند و نميتوانند به امور تربيتي فرزندان بهطور كامل رسيدگي كنند و وقت محدودتري دارند، براي اينكه عذاب وجدان نداشتن حضور خود در خانه را كم كنند يا براي اينكه فرزند آنها كمتر احساس ناراحتي كند اقدام به دادن خدمات بيش از حد به آنها ميكنند.خدماتی که برای کودک این تصور را ایجاد می کند که با هر خواستن، خواسته اش بود می شود و این روند باید درتمام طول زندگی تکرار شود. از سوی دیگر، بارها دیده شده که بسیاری از والدین می خواهند ناکامی های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می شوند که اصلاً لزومی ندارد. فرزندان هم که می بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شودیعنی می توان گفت به نوعی ، ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می کند. بی تردید وقتی در ذهن کودکان، مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می بندد، در این صورت توقع به وجود می آورد و فرزند هر چه بزرگتر می شود سطح توقعش بالاتر می رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.این امر و نهی کردن در سطوح بالا تر زندگی اجتماعی نیز تکرار می شود و نتیجه آن چیزی جز ناسازگاری در زندگی مشترک و طلاق و از سوی دیگر ناسازگاری در محیط کار نیست. نکته مهم اینجاست که اگر والدين با آگاهي و به موقع با فرزندانشان رفتار كنند و برای انها وقت بگذارند، بيشك هيچ نيازیبه ساكت كردن كودک و پرداخت امتيازهای مختلف به او نيست و پدیده فرزند سالاری در واقع ساخت دست خانواده ها است و کودکان کمترین تقصیر را در بروز آن دارند.
دیدگاه تان را بنویسید