شجاعت کم نظیر و گم شدن شهید دوران در آسمان بغداد / به دنبال زندگی نامه رئالیستی نبودم
در بازنویسی قسمت دوم رمان اگر بخش بازگشت عباس دوران و مناقشه وی و همسرش نبود در حقیقت کارم ناقص می ماند. سکانس اول رمان سکانس برگشت شهید دوران است نه سکانس رفت. صحنه اول کتاب بازسازی گم شدن شهید دوران در آسمان بغداد است که در خیال همسر شهید عباس از عملیات برگشته است و این صحنه به نظرم جزو شاهکارهای این نوع کار جنگی است که بازی خیال و واقعیت را در کار ایجاد کنیم
سرویس فرهنگی فردا؛ زهرا علی رمضانی ؛ چند روزی از سی و سومین سالگرد شهادت شهید عباس دوران از خلبانان هشت سال دفاع مقدس می گذرد؛ مصطفی جمشیدی نویسنده کتاب «بال آتش بال خون» است که درباره این شهید خلبان ارتش جمهوری اسلامی و زندگی او نگاشته شده است. کتابی که با وجود قابلیت های نوشتاری و سوژه جذاب هنوز به خوبی مورد توجه قرار نگرفته است . در این خصوص گفتگوی ما با مصطفی جمشیدی را می خوانید که متن کامل آن به شرح زیر است:
فردا: نحوه آشنایی خودتان با شهید عباس دوران و شخصیت این شهید چطور صورت گرفت؟
جمشیدی: آشنایی من با شهید عباس دوران به علقه عاطفی با این شهید بر می گردد و چون خودم نیز در جبهه حضور داشتم به خوبی می دانم که صقل عملیاتی که شهید دوران در جنگ هشت ساله انجام داده بود را شاید یک صدم آن را در تاریخ جنگ های معاصر نداریم و باید بگویم که عملیات شهید دوران مرا درگیر خودش کرده بود. البته پیش از نوشتن کتاب «بال آتش بال خون» فیلمنامه کوتاهی درباره این شهید را در بنیاد سینمایی فارابی نوشتم که به سرانجام نرسید ولی آشنایی ام با شهید دوران به خاطر تهورش که بالاتر از شجاعت است و علقه عاطفی وی به همسرش باز می گردد.
بنده اوایل ازدواجم به مناطق جنگی رفتم و این علقه عاطفی و سبقه ای که عنوان کردم نسبت به شخصیت شهید دوران در من یک وابستگی ایجاد کرد که بتوانم این اثر را بنویسم و از زمانی که آقای کاشفی عنوان کرد که یکسری رمان هایی را درباره شخصیت های معاصر می خواهند، از این مسئله استقبال کردم و گفتم اگر ارگانی کتاب را چاپ می کند، آن را خواهم نوشت.
فردا: ارتش جمهوری اسلامی ایران و خانواده شهید دوران در خصوص نوشتن این کتاب و ارائه اطلاعات درباره این شهید با شما همکاری کردند؟
جمشیدی: چاپ کار با وسواس هایی از سوی انتشارات ارتش جمهوری اسلامی روبه رو شد و اصل اثر با آنچه منتشر شد 2 یا 3 صفحه ای تفاوت دارد و در حقیقت سانسور شده است. البته این انتشارات در برخی موارد مرا نسبت به برخی وجوه زندگی شهید دوران مانند دورانی که شهید دوران مورد بی مهری ارتش قرار گرفت، راهنمایی کرد و اطلاعاتی را درباره این شخصیت در اختیارم قرار داد ولی از لحاظ ویراستاری مشکلاتی داشتیم. به طور مثال انتشارات ارتش از واژه تیکاف ایراد می گرفت؛ در حالی که این اصطلاح یک خلبان است و در زبان داستان نویسی واژگان باید همانگونه آورده شوند که در یک شغل وجود دارد و اینگونه وسواس ها منجر شد که در یک مقطعی تصمیم بگیرم اصلا اثر را به آنها ندهم. متاسفانه اثری که از سوی انتشارات ارتش منتشر شده در برخی موارد از طبیعت اول اثر فاصله گرفته است.
فردا: کتاب «بال آتش بال خون» چه زمانی را در صف انتظار برای چاپ قرار داشت؟
جمشیدی: این اثر یک سال و یا شاید یک سال و نیم در انتظار چاپ قرار گرفت؛ البته انتشارات ارتش جمهوری اسلامی وسواس های بیش از حدی را برای چاپ اثر داشت و چون از طرفی قرارداد انتشارات با اقای کاشفی منتفی شده بود و خودم مستقیما با این انتشارات وارد مذاکره شدم.
فردا: شخصیت عباس دوران، شخصیتی متهورانه و ساختارگریز بوده اسا تا چه میزان به این مهم در اثرتان نزدیک شده اید؟
جمشیدی: اگر واقعا ساختارشکنی و تهوری که در شخصیت عباس دوران وبوده، وجود نداشت، هیچ انگیزه ای نمی توانست بنده را وادار به نوشتن این اثر کند؛ چرا که بنده در طول زندگی هنری ام تنها درباره دو شخصیت معاصر امام موسی صدر و شهید عباس دوران کتاب نوشته ام که هیچ کدام از آنها نیز بدون وابستگی عاطفی نبوده است.
البته نباید فراموش کرد که طبیعتا تولید یک اثر ادبی خاص نیاز به موسسه انتشاراتی دارد و نمی توان به لحاظ زندگی حرفه ای دو یا سه سال از زمان خود را صرف نوشتن یک اثر کردو از سوی دیگر نیز اگر این علقه های عاطفی نباشد اثری نوشته نخواهد شد.
فردا: دراباره ویژگی شخصیتی عباس دوران که شما را جذب خود کرده، صحبت کنید.
جمشیدی: شهید عباس دوران دو مسئله را در زندگی خود داشت که سخت مرا به خود جذب کرده است؛ یکی از آنها تصادف شدید شهید در زمان رژیم پهلوی بود که بر اثر تصادف تقریبا تمام بدن شهید عباس دوران پلاتین بوده است؛ البته درباره این مهم در کتابی صحبتی نکرده ام و مسئله دیگر شجاعت عباس دوران است. وی جزو خلبان های ممتاز تحصیلکرده در امریکا است که حتی امریکا مایل بود وی در این کشور بماند ولی شهید نماند و این شجاعت در هیچ هنجاری از خلبان های شکاری نمی گنجد و این مهم برای مخاطب امروز درس بزرگی است.
شهید دوران تهور و شجاعت را در خود یکی کرده بود که این مسئله از نظر انسانی بسیار عنصر داستانی سنگینی است؛ چرا که در دوران کودکی شخصیت هایی مانند پتروس، دهقان فداکار و ... را داشتیم که هر کدام برای خود شخصیت بزرگی هستند ولی واقعا نسل جوان در زمان جنگ نبودند و نمی دانند تهور و شجاعت رزمندگان ما تا چه اندازه بوده است. تصور می کنم که همه اینها می تواند فراهم کننده عنصری باشد که رمان به آن محتاج است؛ چرا که به گفته نویسنده غربی رمان نیاز به یک نامعمول سنگین دارد و درباره قهرمانی شهید دوران این نامعمول به شدت در زندگی اش وجود داشت.
البته ما به هیچ وجه نمی خواستیم زندگی نامه شهید دوران را بنویسیم و ما به دنبال زندگی نامه رئالیستی نبودیم و بیشتر می خواستیم روح شخصیت و تفاوت آن با زندگی های عادی و حس اولویت بخشی به بازنمایی شخصیت های موثر در تاریخ معاصر را نشان دهیم و شهید دوران در جنگ تحمیلی یک نقطه درخشنده ای است و باعث می شد ما به این سمت برویم.
فردا: چرا به دنبال نوشتن زندگی نامه نبودید؟
جمشیدی: رئالیسم دامنه تخیل و خیال و آفرینش هنری را محدود می کند و بعضا در برخی موارد نیز دست و پای خلق و درخشش را می بند و از اول نیز قرار نبود زندگی نامه بنویسم و به نظرم نوشتن زندگی نامه های متداول می تواند مخاطره ای برای درخشش هنر ناب و سزاوار این شخصیت ها باشد و باعث شود که این گوهرها نه تنها درخشان نباشند بلکه باعث کمتر دیده شدن آنها شود. در حقیقت معتقدم نباید به خورشید نگاه کنیم بلکه باید از نور خورشید بهره مند شویم و می خواستین نسل جوان با این گوهرهای ناب آشنا شوند.
فردا: کتاب «بال آتش و بال خون» تقریبا دو قسمت است، کار بر روی کدام قسمت از اثر برای شما سخت تر بود؟
جمشیدی: بیشتر کار روی قسمت دوم اثر برایم سخت بود؛ چرا که در رمان عنصر زمان بسیار موثر است و هر چه زمان جلوتر می رود مولفه عنصر زیباشنایی موثر واقع می شود و در بازنویسی قسمت دوم رمان اگر بخش بازگشت عباس دوران و مناقشه وی و همسرش نبود در حقیقت کارم ناقص می ماند. سکانس اول رمان سکانس برگشت شهید دوران است نه سکانس رفت. صحنه اول کتاب بازسازی گم شدن شهید دوران در آسمان بغداد است که در خیال همسر شهید عباس از عملیات برگشته است و این صحنه به نظرم جزو شاهکارهای این نوع کار جنگی است که بازی خیال و واقعیت را در کار ایجاد کنیم
فردا: تا به حال بازخورد خاصی و دلگرمکننده از کتاب داشتهاید یا نه؟
جمشیدی: متاسفانه هنوز تعداد سهمیه هایی که ناشر برای نویسنده می فرستد را نگرفته ام و هنوز نمی دانم کتاب «بال آتش بال خون» چرا تا این اندازه مهجور واقع شده است. البته یکی و دوبار خانواده شهید عباس دوران با من تماس گرفتند و چون صداقتم را در این اثر دیدند، خیلی بنده را مورد لطف قرار دادند و حتی مرا به شیراز نیز دعوت کردند؛ با این حال هیچ بازخوردی از موسسات و ارگان ها ندیدم و به نظرم ناشر این اثر کم لطفی کرده است. نمی دانم چرا کتاب نباید به چاپ دوم برسد و باعث شد دست و دلم درباره شخصیت های معاصر بلرزد و حتی گاهی ذهنم مرا در خصوص نوشتن اثری درباره شهید چمران قلقلک می دهد با این حال باید بگویم که کار درباره شخصیت های معاصر بسیار سخت است.
دیدگاه تان را بنویسید