از پیشنهاد نافرجام به سفیر ایران در لیبی تا روایت مجروحیت در تکریت
سطح عالی مستندسازی بحران جایی است که مستندساز به دنبال ریشه های به وجود آمدن بحران برود و باید مستند ما با گزارش خبری متفاوت باشد/در زمان مجروحیت ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود و اصلا متوجه نمیشدم که چه اتفاقی افتاده، گویی یک نفر با بیل توی سرم زده بود/پیش قراولان سیاست مداران غربی در کشورهای مختلف شبکه های خبری و مستندسازان آنها هستند که فضا را رصد می کنند
سرویس فرهنگی فردا - حامد فراهانی ، محمد مهدی شیخ صراف - مستندساز بحران می تواند با واکاوی جریانات رخ داده در منطقه بحران زده و به تصویر کشیدن آنها، لحظاتی که شاید دیگر تکرار نشود و باید به گوش جهانیان و نسل های دیگر برسد را ثبت و ضبط کند از این رو میطلبد تا حمایت جدی از ساخت این گونه تولیدات صورت بگیرد.
محسن اسلام زاده مستندساز بحرانی است که پیش از آزادی تکریت در جریان آزاد سازی یکی از سکوهای نفتی عراق در حال فیلم برداری و مستندنگاری این اتفاقات بود در اثر اصابت ترکش خمپاره دچار مجروحیت شد.
اسلام زاده که از سال 1383 وارد عرصه مستندسازی شده تجربه ساخت مستند در کشورهایی نظیر افغانستان، پاکستان، ونزوئلا، سوریه، عراق و لیبی را دارد و در سفرهای خود توانسته آثار ارزشمندی از جمله " سفر به دیار پشتونها " ، " اسرار زندان ابوسلیم " ، " قیام صحرا " ، " رو در رو با قهرمان " ، " مادران انقلاب " ، " روز ناتمام من و فرمانده " ، " مدافعان آمرلی " ، " اهل سنت در ایران " و " به نام آزادی " را تولید کند. او در گفتگو با خبرنگار فردا به بررسی تجربیات خود در ساخت مستندهای بحران پرداخته است که در ادامه می خوانید.
فردا: شما چه تعریفی از مستندسازی بحران دارید؟
اسلام زاده: مستندسازی بحران همان طور که از اسم آن مشخص است به فیلم سازی درباره بحران هایی که وجود دارد می پردازد. در چند سال اخیر شاهد رشد این گونه از مستندها بودیم شاید تا 10 یا 15 سال گذشته برای ساخت یک مستند بحران خیلی دغدغه وجود داشت و شاید دلیل آن هم نبود زیرساخت هایی برای این کار بود ولی کم کم مستندسازان دل به دریا زدند و تعداد بیشتری ازمستندسازان استعدادشان شکوفا شد و وارد این عرصه شدند البته از زمان های گذشته هم این مستندسازان وجود داشتند مانند آثاری که توسط شهید آوینی و گروه روایت فتح از بعد از انقلاب اسلامی ساخته شد .
آن زمان بیشتر نگاهمان به داخل بود و فعالیت هایی که در مرزهایمان وجود داشت ولی کم کم یک نگاه جهانی پیدا کردیم و در این میان می توانیم جنگ بوسنی را به عنوان یک نقطه شروع و اوج مستندسازی بحران در ایران تلقی کنیم و مستندسازان با انگیزه بیشتری به آنجا رفتند و شروع به فعالیت کردند و بعد از آن نیز وارد بحران های دیگر از جمله چچن , افغانستان و پاکستان شدند. طی مدتی این موضوع فروکش پیدا کرد و بعد از آن یک موج دومی به راه افتاد که با پیگری پیشکوست ها و دغدغه برخی از مسئولان و فعالان فرهنگی در هفت و هشت سال اخیر شاهد رشد این گونه از مستندها بودیم ضمن اینکه شاید مستندسازان راه هایی که می توانند خودشان را زودتر به بحران برسانند پیدا کردند هرچند مشکل ویزا سخت تر شده است مثلا دریافت ویزا برای کشورهایی نظیر یمن, لیبی و تونس بسیار سخت و تقریبا غیر ممکن شده است به هر حال مستند سازان بحران به درجه ای رسیدند که با وجود تمام مشکلات موجود می توانند خودشان را به دل بحران برسانند و این جای امیدواری است علی رغم کوتاهی که از سوی مسئولین امر صورت می گیرد و همچنان اعتقاد کمی به رسانه دارند .
فردا: با توجه به تعریفی که از مستندسازی بحران داشتیم می توانیم مستندهای مربوط به مذاکرات هسته ای را بخشی از مستند بحران تلقی کنیم؟
اسلام زاده: فعلا نمی شود آن را جزء مستند بحران دانست چراکه هنوز به مرحله بحران نرسیده است و شاید بیشتر بتوان آن را مستند سیاسی تلقی کرد. درست است این موضوع، موضوعی مهم است اما فعلا موضوعی حیاتی تلقی نمی شود و در حال حاضر موضوعی سیاسی است .
البته یک سری از مباحث اقتصادی در کشور وجود دارد که اگر حل نشود شاید به یک بحران برسیم اما نتوانیم بگوییم مستندسازی درباره آن مستند بحران می شود و باید دقت کنیم که در تعریفمان اذهان عمومی را تشویش کنیم که این یک بحران است و هنوز به یک خط و مرز بحران نرسیده است .
اگر مسئولین ما موضوع مذاکرات هسته ای را آن قدر بزرگ نمی کردند و چشمشان را به یک سری مسائل دیگر هم می دوختند آنگاه مشاهده می کردیم شاید این موضوع هم مسئله مهمی برای کشور نبود و ما راه خودمان را می رفتیم مثلا می گفتیم که شاید بعدها برای مردم مشکلاتی یا بحرانی پیش بیاید حالا می رفتیم جلوتر تا ببنیم چه کاری می توانستیم انجام بدهیم. همین الان نیز باید مشکلات داخلی را باید در داخل کشور حل کنیم و نباید همه چیز را به مسائل تحریم گره بزنیم به هر حال هر تهدیدی یک فرصت برای ما به وجود می آورد.
ما مستندسازها تصویر تهیه میکنیم و زمانی که پای میز تدوین میرسیم میبینیم که یک سری از چیزها کم است و در آنجا یک اصطلاحی داریم که همیشه محدودیت خلاقیت می آورد و اگر با یک مدیریت جهادی به جلو برویم تمام این محدودیت ها برای ما خلاقیت می آورد و همچنین تمام تهدیدها نیز به فرصت تبدیل می شود چرا که اگر همیشه با وابستگی پیش برویم بالاخره در یک جایی به مشکل بر می خوریم و به دلیل اینکه منابع ما در داخل زیاد است و تنوع اقلیمی داریم می توانیم به سوی یک خودکفایی پیش برویم.
فردا: حاصل نخستین فعالیت شما در حوزه مستند بحران شامل کدام یک از آثار شما می شود؟
اسلام زاده: سال 1383 به سیستان و بلوچستان رفتم و در آن زمان 10 نفر از نظامیان نیروی انتظامی در درگیری با کاروان های بین المللی مواد مخدر به شهادت رسیده بودند و پس از مراجعه به مکان های مختلف و درخواست ساخت فیلم توانستم با نیروی انتظامی کاری مشترک انجام بدهم و پس از رفتن به آن منطقه یک فیلم درباره این 10 شهید با محوریت شهید علی نوری و تحت عنوان "دژبان شرق" ساختم که متاسفانه به دلیل برخی از ضعف ها به مرحله پخش نرسید .
فردا: در ساخت نخستین مستندهایی که تولید کردید عموما سوژه ها را روی چه محوریتی انتخاب میکردید؟
اسلام زاده: اوایل عملیات های ریگی در سال 1386 به سیستان و بلوچستان رفتیم و و در اواخر سال 1385 هم ماجرای تاسوکی اتفاق افتاده بود و شرایط خیلی پیچ در پیج بود و منطقه دارای گره های کوری بود و در آن زمان که سید محسن اصغرزاده نیز حضور داشت تصمیم گرفتیم که به بیانات رهبر معظم انقلاب مراجعه کنیم تا ببینیم که رهبری در سفرشان به آنجا چه نکاتی را در مورد این منطقه ارائه کرده بودند رهبری فرموده بودند امنیت این منطقه نه تنها توسط نیروهای انتظامی و نظامی و اطلاعاتی برقرار می شود بلکه نیروهای مردمی نیز باید به آنها کمک کنند و این موضوع به یک استراتژی و برنامه برای ما تبدیل شد که بدانیم باید از نیروهای نظامی انتظامی, امنیتی و مردمی فیلم بسازیم که اواخر سال 87 مسئولین امر و نظام هم به این نتیجه رسیدند و فردی به نام شهید شوشتری را به این منطقه اعزام کردند چراکه ما در آن زمان و طبق تحقیقات مستندمان به این نتیجه رسیده بودیم که سوژه یابی مان بر این اساس بود بنابراین فیلم مستندساز بحران می تواند تعیین کننده حکم باشد و می توانیم آن فیلم را به مسئولین ارائه داد و به آنها گفت که ما در تحقیقاتمان در کشورهای دیگر به این نتایج رسیدیم و مسئولین نیز در راهبردها و استراتژی نظام این موضوع را مدنظر قرار بدهند و این نقطه کوری است که رابطه مسئولین با مستندساز به خوبی برقرار نشده است که قابلیت این موضوع را هم دارد مثلا در برخی از کشورها که درگیری می شود تعداد بسیار زیادی خبرنگار در یک شهر کوچکی که حتی گنجایش این تعداد خبرنگار را ندارد و در سخت ترین شرایط حاضر می شوند چراکه همیشه پیش قراولان سیاست مداران غربی در مکان های مختلف همین شبکه های خبری و مستندسازان آنها هستند که فضا را رصد می کنند و گزارش هایی که برای آنها ارسال می کنند از اهمیت بالایی برخوردار است ولی ما به راحتی این مسائل را نادیده می گیریم مثلا در ماجرای لیبی پیشنهادهای مهمی را به سفارت ایران دادم که بعد از آن متوجه شدم که اصلا آنها به دنبال این مسائل نیستند که بعد از آن برخی از کشورها توطئه هایی را انجام دادند و برخی کوتاهی ها هم از جانب خود ما صورت گرفت که نتیجه آن قطع شدن پای ما از لیبی بود و با توجه به تجربیاتی که از گذشته داشتیم باید این موضوع را مدنظر قرار می دادیم که باید در فرصت اندکی که داریم به نحو احسن از آن فرصت استفاده کنیم و ما باید کار و رسالت خود را انجام می دادیم و شبکه های خودمان را به آنها معرفی می کردیم در آن زمان حدود 700 شبکه ماهواره ای وجود داشت حالا چه کسی از مردم لیبی می دانست که شبکه ای مثل "آی فیلم" وجود دارد ما به راحتی می توانستیم برخی از فیلم های ایرانی را در شبکه های لیبی که عموما هیچ برنامه ای نداشتند پخش کنیم و در انتها فقط اسم شبکه "آی فیلم" را بکار ببریم تا کم کم برای مردم جا بیافتد که شبکه ای به این نام وجود دارد که فیلم های عربی خانوادگی پخش می کند و حتی از انجام همین اقدام کوچک و راحت هم دریغ کردند.
فردا: چرا به این صورت است؟
اسلام زاده: واقعیت این است که به این مسائل اعتقادی ندارند و شاید آنها فکر می کنند که مسائل دیگری هم وجود دارد که مهمتر است و انجام این کارها را در درجه و اولویتی نمی بینند و می گویند این فیلم یک فیلم است و پخش هم شود حالا چه تاثیری می تواند داشته باشد و بنده تعجب کردم که وقتی این پیشنهاد را به سفیر وقت ایران در لیبی دادم انتظار داشتم استقبال خوبی از آن صورت بگیرد حتی یک رونمایی خوبی نیز برای آن در یکی از هتل های طرابلس برگزار شود اما خب هیچ عکس العمل و رغبتی از سوی آنها صورت نگرفت. حتی بعدها فیلم "اسرار زندان ابوسلیم" که در آن زندان به دستور قذافی طی مدت کمتر از چهار ساعت 1270 زندانی قتل عام شدند که پایه انقلاب در لیبی به شمار می رفت را به مرکز گسترش سینمای تجربی ارائه دادم اما هیچ استقبالی از آن صورت نگرفت با توجه به اینکه استانداردهای لازم هم در آن رعایت شده و در جشنواره الجزیره نیز راه پیدا کرده بود و همچنین لیبی یکی از کشورهایی بود که بیداری اسلامی در آنجا اتفاق افتاده بود.
فردا: هر زمانی که اسم بحران شنیده می شود در ذهن ما یک فضای پر تنش و ملتهب تجلی می کند آیا همیشه در مستندسازی بحران باید فضای ما فضایی کاملا ملتهب و پر تنش باشد؟
اسلام زاده: راحت ترین چیزی که از بحران به ذهن آدم می رسد یک فضای پر تنش است.شاید مستدسازی بحران در فضاهای کاملا نظامی انجام شود اما مستندساز بحران کسی است و سطح عالی مستندسازی بحران جایی است که مستندساز به دنبال ریشه های به وجود آمدن بحران برود و باید کمی عمیق تر به ماجرا نگاه کنیم تا مستند ما با گزارش خبری متفاوت باشد و در بحران ها به دنبال ریشه های بحران باشیم و نقاط کوری که کمتر در گزارش های خبری و رسانه به آن پرداخت می شود مثلا در بحران به وجود آمده در عراق خیلی از رسانه های عربی و غربی سعی دارند که ماجرای شیعه و سنی و حشد شعبی را یک شبه نظامی شیعه جلوه بدهند که عموما در بی بی سی این الفاظ بکار برده می شود اما مستندساز بحران رسالت خودش می داند که از اهل سنتی که با داعش می جنگند و در حشد شعبی و بدر حضور پررنگ دارند از آن فیلم می سازد و یا ریشه هایی که منجر به این اتفاق شد و اینکه چه اتفاقی افتاد که داعش آمد و چطور برخی از قبایل از آنها استقبال کردند و چطور برخی از مکان ها خیلی زود سقوط کرد و چطور زمانی که به آمرلی رسید مردم در یک ناحیه کوچک با کمترین امکانات 84 روز در مقابل داعش ایستادگی کردند و همه این سوال ها می تواند سوالات مهمی باشد که مستندساز بحران به دنبال آنها برود صرف یک فضای نظامی که هیجان بالایی دارد.
فردا: حاصل سفر شما به لیبی ساخت چهار مستند بود موانع و مشکلات شما در ساخت این مستندها چه بود؟
اسلام زاده: سال 89 با محسن اصغرزاده پاکستان بودیم و هر شب که میخوابیدیم و صبح بیدار میشدیم می گفتند یک کشور انقلاب و شلوغ شده است. از زمانی که از پاکستان برگشتیم تصمیم گرفتم تا به یکی از این کشورها برویم و در این میان لیبی را برای کار انتخاب کردم و از اردیبهشت و خرداد سال 1390 تا اواخر مهر ماه پیگیری کردیم که پس از آن موفق شدیم به لیبی برویم و تقریبا تمام راه های ممکن را در این مدت رفتیم که حتی منشی سفارت لیبی از دست ما شاکی شده بود و شب و روز زنگ میزدیم و با کاردار آنها جلسه برگزار میکردیم و راههای مختلفی را رفته بودیم همچنین از وزارت خارجه خودمان هم پیگیری شده بود اما خود سفارت لیبی ویزا داده نمی شد تا جایی که در این میان 12 گروه متقاضی رفتن به لیبی بودند و ما نیز نمونه کارهای خودمان را به آنجا بردیم و پس از پیگیری های بسیار و به واسطه کار و رابطه با مجموعه روایت فتح و پس از نشان دادن کارت خبرنگاری بین المللی بالاخره توانستیم ویزای این کشور را دریافت کنیم و ما اولین و آخرین گروه فیلم ساز ایرانی بودیم که در آن بحران به لیبی رفتیم و آنجا هم با حداقل آشنایی و هفت روز پس از کشته شدن قذافی به لیبی رسیدیم و شروع به کار کردیم و با صحبتی که با تهیه کننده داشتیم بودجه لازم به ما تعلق گرفت و در این میان توانستیم 42 روز را در لیبی اقامت داشته باشیم.
فردا: چطور توانستید خودتان را به لیبی برسانید؟
اسلام زاده: توسط یک هواپیما که ماموریت آن انتقال مجروحین از لیبی به ایران بود توانستیم خودمان را به بن قاضی برسانیم که در این میان برخی از مسئولین سفارت هم حضور داشتند و پس از جدا شدن از آنها باید یک مسیر هزار کیلومتری از بن قاضی به طرابلس را طی می کردیم که در میانه راه به شهری به نام سرت رفتیم این شهر هنوز در شرایط جنگی قرار داشت و چهار روز را در آن مکان بدون هیچ وسیله ارتباطی سپری کردیم و تنها از طریق تلفن ماهواره ای عشایر آن منطقه می توانستیم با تهران تماس برقرار کنیم و پس از آن به طرابلس رفتیم و شروع به ارتباط گیری کردیم که حاصل آن 50 ساعت مصاحبه خوب شد.
فردا: آیا سوژه های خودتان را در حین سفر پیدا می کردید یا از قبل برای آن برنامه ریزی شده بود؟
اسلام زاده: پیش از آغاز سفر علی رغم کمبود منابع فارسی تحقیقاتنیمه مفصلی رابا توجه به بسته بودن کشور لیبی انجام داده بودیم و تحقیقات ما شامل شناسایی افراد و سیاستمداران و همچنین پیگیری جریاناتی که در آن کشور در حال رخ دادن بود می شد و آنجا که رفتیم یک برنامه هشت قسمتی به نام "قیام صحرا" را تولید کردیم که در برگیرنده تمام اتفاقات و جریانات موجود در لیبی اعم از چگونگی ورود اسلام به این کشور, بحث های تاریخی, چگونگی شروع انقلاب در این کشور و آسیب های بعد از انقلاب می شود.
فردا: با توجه به اینکه شما تنها گروه اعزامی از ایران به لیبی بودید آثار دیگری هم از این کشور تولید کردید؟
اسلام زاده: "اسرار زندان ابوسلیم" مستندی نیمه بلند,"رودر رو با قهرمان" مستندی کوتاه از دیگر مستندهای ساخته شده در زمان اقامت ما در لیبی بود همچنین تولید دیگر مامستند "مادران انقلاب" درباره نقش زن در لیبی بود که با رویکردی خاص به نقش بانوان در انقلاب لیبی و بعد از آن با توجه به نگاه متفاوتی که قذافی در سال های متمادی به زنان داشت تولید شد.
فردا: سخت گیری های زیادی برای دادن ویزا به منظور رفتن شما به لیبی صورت گرفت آیا در مورد گروه های دیگر کشورهای مختلف هم این سخت گیری ها وجود داشت؟
اسلام زاده: اتفاقا خیلی نسبت به ما حساسیت وجود داشت چراکه وقتی غربی ها در منطقه ای وارد می شوند از اولین شروط آنها وارد نشدن ایرانی ها به آن منطقه است. نمونه بارز آن را می توان در تکریت مشاهده کرد و اینکه چرا آخرین مرحله ازادسازی تکریت تا این حد به مشکل برخورد دلیل آن این بئود مکه آمریکایی سعی داشتند در آخرین مرحله خودشان را به منطقه برسانند و به نوعی خودی نشان بدهند از طرفی آمدند و شروطی را وضع کردند که ایران نباید حضور داشته باشد که ایران هم در آن زمینه عقب نشینی کرد و اعلام کرد هر وقت عراق به ما نیاز دارد به ما اطلاع بدهند و ما حضور پیدا کنیم که پس از آن الرمادی سقوط کرد که تمام دلیل آن هم کوتاهی آمریکایی ها بود و اینها هر جا که می روند می خواهند ایران را محدود کنند.
فردا: وجود تشکیلاتی بین المللی تا چه میزان می تواند در پیشبرد اهداف و سهولت مشکلات تاثیر داشته باشد؟
اسلام زاده: تجربه نشان داده که تشکیلات حکومتی و دولتی خیلی راغب به تشکیل چنین مجموعه هایی نیستند چون به دنبال دردسر نیستند مثلا اگر یک مستندساز بحران به یک منطقه بحرانی برود و مشکلی برایش پیش بیاید و تصاویر ضبط شده وی از بین برود متحمل هزینه زیادی می شود و اندک حمایت های دولتی و حکومتی هم که تا به حال دیده شده به دلیل دغدغه شخصی خود برخی از مسئولین بوده که درک می کردند قضیه از چه قرار است و نظر شخصی بنده این است که خیلی راغب به تشکیل چنین نهاد یا ستادی نیستم چون این موضوع هم پابندی می شود اضافه بر پابندهای دیگرو ما بهتر است بیشتر به دنبال رفع موانع باشیم و این نیاز به نگاهی دارد که باید بین مسئولین ما شکل بگیرد که این راه هزینه دارد.
فردا: در آن زمانی که شما در لیبی حضور داشتید فضا, فضای ملتهب و پر تنشی بود آیا جایی هم بوده که به طور جدی جان شما به خطر بیافتد یا دستگیر شوید؟
اسلام زاده: یک سری از این قبیل مشکلات برای ما پیش آمد ولی کم کم موفق به دریافت مجوز رسمی از آنجا شدیم از طرفی هم مردم لیبی احترام زیادی برای ایرانی ها قائل بودند و این فضای تبلیغات ضد ایرانی هنوز به این شکل انجام نشده بود.
فردا: فضای تبلیغات ضد ایرانی به چه صورت و دقیقا چه اتفاقی افتاده بود؟
اسلام زاده: این افراد می خواهند ایران را به عنوان یک کشور شیعی که به دنبال تغییر مذهب اهل تسنن در کل فضای کشورهای عربی و سنی است و به دنبال یک امپراطوری اسلامی ایرانی است جلوه بدهند و فضا را به سمتی می برند که این ایران همان صفوی است که مقابل عثمانی بود و در کل به دنبال این هستند که یک فضای دو قطبی ایجاد کنند فضای دو قطبی که شیعه - سنی, فارس - عرب, صفوی - عثمانی را در مقابل هم قرار می دهد و اگر نگاه عمیقی به ماجرا داشته باشیم به وضوح مشاهده می کنیم که در این زمینه توطئه هایی وجود دارد چراکه کشورهای دیگر در این زمینه بر علیه ما فعالیت می کنند و فیلم های خودشان را توسط رسانه هایی که در اختیار دارند در کشورهایی که هزاران کیلومتر با ما فاصله دارند پخش می کنند و ما نیز در حصر رسانه ای هستیم و باید از همان حداقل منافذی هم که وجود دارد استفاده و بهره کافی را ببریم.
فردا: شما اخیرا دچار مصدومیت شدید از تجربیات خودتان بگید زمانی که در منطقه ای به خطر می افتید چطور خودتان را از مهلکه نجات می دهید؟
اسلام زاده: اولین سفر کاری و خارجی ما به پاکستان بود و در آنجا به دلیل اینکه سیستم اطلاعاتی پاکستان ( ISI ) خیلی سخت اجازه کار و فعالیت میداد کار کردن در چنین شرایطی را برای ما مشکل میکرد.
همچنین سفرهایی را به افغانستان در میان پشتونها داشتم و در این سفرها افغانستانیها میگفتند مکانیهایی را که شما رفتید ما خودمان هم به آنجا نمیرویم و ما در این زمان فرمولی برای خودمان داریم که در آن سعی میکنیم با آدم های همان منطقه به آنجا میرویم و وقتی با خودشان برویم و جزئی از خودشان بشویم خیلی از کارها راحت تر پیش میرود یعنی باید یک جلب اعتماد انجام بدهیم و بنده هم در تمام سفرهایم سعی کردم به این شکل عمل کنم.
فردا: این افراد را از کجا پیدا میکردید؟
اسلام زاده: بالاخره باید از یک جایی شروع و جلب اعتماد کنیم. ما یک پشتوانهای داریم با عنوان ایرانی بودن که به ما خیلی بهتر اعتماد می کنن د ایران در دنیا معروف است که در هر جایی که ایرانی وجود دارد با یک اخلاص وارد عمل می شود مثلا یکی از کاراکتر های خوب ما در ساخت مستند " اسرار زندان ابوسلیم " بود که در آن الجزیره برای مصاحبه رفته بود که هیچ کسی به آنها اجازه مصاحبه نداده بود، اما وقتی ما برای مصاحبه رفتیم به راحتی موفق به انجام مصاحبه شدیم و آن فرد به ما گفت چون شما ایرانی هستید این مصاحبه را انجام دادیم و سخت ترین مسائل برای ما در سفرمان زمانی است که کارهای ما پیش نرود مثلا در سفر به دیار پشتون ها آن کسی که قول داده بود کارها را برای ما هماهنگ کند این کار را انجام نداده بود و بعد از طی بسیاری از مشکلات توانستیم در سفر به دیار پشتون ها یک فیلم بسازیم و مهمترین مشکل برای ما در سفرمان زمانی است که کار در نیاید مثلا اگر به سوریه برویم و ما را محدودمان کنند و اجازه ندهند فیلم برداری کنیم و چند روزی ما را در اتاقمان زندانی کنند و بگویند کار نکنید خلاصه سخت ترین چیزها در مناطق بحرانی برای ما همین مسئله است و در بقیه کارها باید با برنامه ریزی و توکل به خدا به جلو برویم.
فردا: شما مشکل زبان و مترجم را چطور حل میکردید؟
اسلام زاده: در برخی از مناطق با مترجم میرویم و در برخی از مکان ها هم با زبان اشاره کارمان را پیش میبردیم و در برخی از مناطق هم کار را دست و پا شکسته پیش میبریم و وقتی که به ایران باز میگشتیم ترجمههای دقیق روی آن انجام میدادیم.
فردا: آیا تا به حال شده تصویری را از دست بدهید و سراغ کاری بروید و کار در نیاید؟
اسلام زاده: در بیشتر سفرها توانستیم یک فیلم را از آن تولید کنیم مثلا وقتی به سوریه رفتیم خیلی محدودیت داشتیم و زمانی که به حمص رسیدیم روز اول توانستم از یک عملیات تصاویری بگیرم که برخی از مستندسازها میگفتند دو سال است که ما تلاش میکنیم و نتوانستیم چنین تصویری بگیریم و زمانی که وارد عملیات شدم کاراکتر خودم را انتخاب کردم و زمانی که می خواستم وارد زندگی فرد بشوم به من اجازه ندادند حتی چند روز هم برای این منظور صبر کردم و وقتی که دیدم فایدهای ندارد به لاذقیه رفتم و در انتها توانستم یک کار از آن بسازم که حاصل آن مستندی به نام " پیمان های پنهان " شد و تا به حال نشده که به سفری برویم و نتوانیم هیچ فیلمی بسازیم.
فردا: آیا شده تا به حال فیلم ضبط شده شما را توقیف کنند؟
اسلام زاده: خیر؛ اما شده که فیلمی را بسازم و آن را شش ماه بایکوت کنند مثلا فیلم " اهل سنت ایران " را ساختیم و قاعدتا باید افراد زیادی روی آن نظر می دادند که یک نفر از آنها بدون دلیل جلوی کار را گرفت با توجه به برهه ای که نیاز بود این کار دیده شود شش ماه بایکوت شد و ما هم صبر کردیم و در انتها آن فیلم خبری و در شبکه های ایرانی و خارجی پخش شد و نسخه انگلیسی آن در یوتیوب از مرز 250 هزار و نسخه عربی فارسی آن از مرز 60 هزار بازدید گذشته است و همچنان این کار در حال دیده شدن در مساجد و دانشگاه ها است و تا به حال سعی کردم فیلم هایی بسازم که تاریخ مصرف نداشته باشد و در هر زمانی بتوان از آنها استفاده کرد.
فردا: عموما گروههای شما برای سفر چند نفره بودند؟
اسلام زاده: سعی میکنیم گروهها دو نفره باشد و اگر قرار است کسی هم به ما اضافه شود در آن مکان و مقصدمان این کار صورت بگیرد البته اتفاق افتاده که چهار نفره هم به سفر برویم اما ایده آل آن دو نفره است حتی برخی از سفرهایم را به تنهایی انجام دادم مثلا در سفر عراق به دلیل اینکه سفرمان طولانی شد کسی که همراهم بود مجبور به بازگشت شد و من به تنهایی به سفرم ادامه دادم تا جایی که روز مجروحیت نیز تنها بودم.
فردا: وقتی شما مجروح شدید برخورد با شما چطور بود و زمانی که در ایران از مجروحیت شما مطلع شدند پیگیریها از طرف ایرانی به چه صورت انجام شد؟
اسلام زاده: در زمان مجروحیت ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود و لحظه اصابت اصلا متوجه نمیشدم که چه اتفاقی افتاده، گویی یک نفر با بیل توی سرم زده بود و یک حالت گیجی به من دست داده بود چون موج انفجار سنگین بود و در ابتدا فکر میکردم که آر.پی.جی در کنار ما منفجر شده اما بعدا متوجه شدم که خمپاره بوده و از شدت انفجار حتی میکروفن دوربین هم کنده شد و در سر، شکم و پای چپم درد شدیدی احساس میکردم همچنین در ناحیه پشتم خیسی احساس میکردم که بعدا متوجه شدم ترکش خوردم ولی بعد از مدتی دیدم میتوانم راه بروم و پس از 20 دقیقه پیاده روی به سمت عقب برگشتیم و همچنان که داعشی ها به سمت ما تیراندازی میکردند به ماشین رسیدیم و زمانی که به یک مرکز درمانی رسیدم کمی خیالم راحت تر شد و روی زخمهایم را بستند و پس از آن 50 کیلومتر عقب تر آمدیم و به شهر " علم " رسیدیم و آنجا هم پس از معاینه گفتند که این کار ما نیست و باید به سامرا بروید از علم تا سامرا هم 50 کیلومتر فاصله بود که تمام این مسیر را در پشت یک وانت به سر بردم. به محض اینکه به سامرا رسیدیم آنتن موبایلم آمد و با سلیم غفوری تماس گرفتم، خبر مجروحیتم را دادم و پس از آن خبرنگار شبکه الغدیر با من تماس گرفت و به سرعت تیمهای فیلمسازی و خبرنگارهای خودشان را که در سامرا مستقر بودند به من رساندند و آنها هم من را به بیمارستانی مجهزتر که برای حشد شعبی بود منتقل کردند و از زمانی که مجروح شدم خیلی مراقب وسایل، دروبین و تصاویر بکرم بودم تا از بین نرود و همه لوازم و لباسهایم را در یک ساک ریختم و در کنار خودم نگهداری میکردم تا اینکه یک شبی را در سامرا بودم و دو شب هم در کاظمین به سر بردم و در آنجا مسئولین فرهنگی، رسانهها، سفارت و از تهران جویای حالم شدند و بعد از آن به ایران منتقل شدم و توسط آمبولانسی که در باند فرودگاه حاضر بود به بیمارستان بقیة الله منتقل شدم.
فردا: سرگرد ریسان هم همراه شما بود؟
اسلام زاده: به اولین بیمارستانی که در سامرا رسیدیم از هم جدا شدیم و بعد از آن سرگرد ریسان را به تهران دعوت کردیم و حتی برایش برنامه رونمایی هم برگزار کردیم.
فردا: آیا به غیر از سفر اخیرتان به عراق سفر دیگری هم بوده که جان شما به خطر بیافتد و کمتر رسانه ای شده باشد؟
اسلام زاده: در سفر قبلی هم برای ساخت مستند مدافعان آمرلی به جلولا رفتم در روز آزاد سازی روی ماشینی در حال فیلم برداری بودم و زمانی در جای خودم ثابت نشده بودم راننده به سرعت حرکت کرد و از روی وانت به کف جاده افتادم و سرم با زمین برخورد کرد و حدود 20 دقیقه ای را به آن دنیا رفتم و برگشتم.
فردا: شما بیمه هم هستید و هزینه درمان حادثه اخیر شما به چه صورت برای شما تمام شده است؟
اسلام زاده: بیمه هنرمندان هستم ولی در مورد حادثه اخیر که به بیمارستان بقیة الله منتقل شدم هزینه ای برای آن ندادم البته در حادثه اخیر که مجروح شدم باید به کمیسیونی معرفی میشدم اما علی رغم پیگیری هایی که میشود هنوز هیچ خبری نشده است از طرفی هم چون مستندساز آزاد بودم گره زیادی در کار وجود دارد.
فردا: در کار مستندسازی بیشتر از چه کارهایی تاثیر گرفتید و بیشتر چه کارهایی را تماشا میکنید؟
اسلام زاده: از زمانی که کار مستندسازی را شروع کردم به مدل مستندسازی سید ابراهیم اصغرزاده علاقه داشتم. مدل فیلم سازی شهید آوینی بیشتر مبتنی بر متن است و آن متن هم با یک پشتوانه چندساله شهید آوینی بوده برای ما این مدل کار کردن خیلی سخت است اما از مدل مستندسازی سید ابراهیم اصغرزاده یک مستند قصه گو و روایت محور است. بعد از سالها کار کردن به این نتیجه رسیدم که بهتر است با یک برش از زندگیها فیلم بسازیم مثلا در سفر اخیرم به عراق در طول 15 روز هیچ مصاحبهای نداشتم و بیشتر خواستم دوربینم به آن سوژهای که میخواهم نزدیک شود و از آن فیلم بسازم؛ از زندگی که آن فرد دارد همچنین مرحله انتخاب آن فرد نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است که آیا دغدغه های آن فرد تا چه حد با دغدغه های ما همخوانی دارد و در زندگی اش تا چه حد هیجان وجود داشته باشد تا بتوانیم از زندگی آن فرد یک داستان بسازیم در کل سعی میکنیم که دوربین ما در زندگی شخص حاضر شود و کم کم وجود دوربین در زندگی شخص احساس نشود تا بتوانیم یک کار خوب بسازیم.
فردا: در مستند مدافعان آمرلی هم از این شگرد الگو گرفتید؟
اسلام زاده: در مستند مدافعان آمرلی برای موضوعاتی که میگذرد سختی وجود دارد چون باید در آن تعریف کند و بعد مستندنگاری آن سخت میشود به همین دلیل چون در آمرلی میخواستیم همه جانبهنگر باشد و نشان بدهیم که فقط نیروی مردمی، پلیس، بدر و حزب الله نبود در آنجا شهر را شخصیت خودمان کردیم و وقتی شهر شخصیت ما شود آدمهایی که در شهر مقاو.مت کردند در داستان ما میگنجند .
فردا: نقطه نظری برای پایان مصاحبه دارید؟
اسلام زاده: نیاز به حضور فرهنگی و پررنگتری در بحران ها داریم حضوری که قطعا هزینه هم خواهد داشت و باید پای هزینه آن هم بیاستیم.
دیدگاه تان را بنویسید