سرویس سیاسی فردا؛ دکتر سید مجید حسینی مشاور رسانهای شهردار تهران در شبکههای اجتماعی نوشت: «آقاي دكتر آشنا، مشاور رييس جمهور، در يك اظهار نظر غيررسمى از قول يك منبع موثق سخنان دكتر قاليباف شهردار تهران را تكذيب كردهاند. من همينطور از پيش خود و فضولتاً چند ايراد دارم به اين تكذيب:
اول؛ اظهار نظر شهردار تهران را كه تيتر اول چند روزنامه شده نمى توان با حرف درگوشى تكذيب كرد، وقتى درگوشى مىشود، يعنى تكذيب نيست، چون مردم تكذيب رسمي را قبول نميكنند چه رسد به در گوشي.
دوم؛ دكتر آشنا استاد ارتباطات هستند و طبيعتاً مىدانند كه كسى كه حرف از قولاش نقل شده بايد تكذيب كند نه كسى كه خطاب سخن است.
سوم؛ دكتر قاليباف نقدى كردهاند در مورد مساله اقتصادى و زندگى مردم، اگر هم بر فرض اين نقد را نكرده باشند، اين نقد عدهاي مطرح مي كنند، رييس جمهور محترم هم بارها تاكيد بر نقدپذيرى اين دولت بر خلاف دولت قبل كردهاند؛ بخصوص مساله تقصير گرايى اصلى ترين مساله، فرهنگ سياسى كشور است كه مورد نقد قرار گرفته، من دوستتر داشتم دكتر آشنا اين مطلب را توجه مىكردند كه آيا تقصيرگرايي در اين دولت هست يا نه؟ و آيا اگر دولت قبلي ديگران را متهم كرده، شيوه خوبيست كه ما هم ادامه دهيم؟ طبيعتا اين براي بهبود اوضاع مؤثرتر بود حتما اگر نقادى هم از سردلسوزى چيزى گفته بود؛ قانع مىشد و همه ما كمى هم به سمت بهبود مىرفتيم؛ به عنوان كسي كه رشته علمي ام فرهنگ سياسيت، فكر ميكنم تمام اشكال فرهنگ سياسي ما تقصيرگرايي ست و كاش ميشد طرح اين دغدغه با اين بحث شكل گرفته، مورد دغدغه سياسيون ما هم قرار ميگرفت، اوضاع حتما بهتر ميشد؛ من مطمئنم!»
پس از انتشار این یادداشت، مشاور رئیس جمهور در بخش نظرات اینطور پاسخ داد: «شورای اداری استان خراسان شمالی دکتر روحانی با بیان اینکه ادعا نمیکنیم که اشکال و ایرادی در کارها وجود ندارد، خاطر نشان کرد: همه باید دست در دست یکدیگر بدهیم و توانها را مضاعف کنیم تا بتوانیم شرایط بهتری ایجاد کنیم و به جای مخالفتهای صرف و اعلام آنها از راههای ناصحیح، مشکلات و ایرادها را رفع کنیم و به پیش برویم.»
این یادداشت بار دیگر پاسخ مشاور شهردار تهران را در پی داشت که در ادامه می خوانید: « من كه سالهاست مساله ام گفتمان سياسي ايرانيان است ؛در چارچوب دغدغه هاي فرهنگ سياسي خودم چند نكته كوچك دارم دارم :
اول/ اشاره كرده ايد به نقد مخالفان از راههاي ناصحيح؛ من عرض مي كنم : هميشه مساله اصلي براي بهتر شدن امور نقد خوب نيست؛ بلكه مساله اينست كه چه كسي نقد صحيح را از غير صحيح جدا مي كند؛ مشكل در مورد دولت قبل و دكتر احمدي نژادهم همين بود كه فقط خودشان مي گفتند كدام نقد صحيح است وكدام نقد غلط ؛ طبيعتا مساله اصلي جايگاه اقتدار تعيين كننده صحيح و غلط است كه بايد بالاتر از ناقد و منقود باشد! در غيراينصورت نقد با سخن پشتيبانانه فرقش چيست؟
دوم/ تمام انتقادي كه از منظر اخلاقي از آقاي احمدي نژاد و حاميانش مي شد اين بود كه همه چيز را تقصير ديگران مي اندازند، گردن مخالفان؛ اتفاقا يادم هست كه اصلاح طلبان در دوره اصلاحات هم عدم تحقق شعارهايشان براي طبقات متوسط را تقصير اقتدار گرايان مي دانستند؛ من مي گويم : تقصير گرايي مشكل اصلي فرهنگ سياسي ماست، آيا در اين زمينه تحولي حداقل در مضامين تقصيرات ايجاد شده يا باز در اخر دوره پاسخ مخالفان دولت قبل كه به اميدي رأي دادند ، همان تقصير مخالفان بود، خواهد بود؟
سوم/ من مي گويم هر دولتي هر شعاري داده كه مردم به آنآن رأي دادند آن شعار يك آرمان محترم است، ممكن است شعار به گفتمان راست نزديك باشد يا به چپ ؛ اما محترم است چون آرمان مردم شده؛ آيا روزي مي شود ببينيم دولتي نتوانست اين آرمانهاي مردم را متحقق كند ، بيايد بگويد من مسوولم ؛ تباني عليه من نشده؟ يا اگر هم شده من از اول بايد مي دانستم و بعد قول مي دادم براي آرمانها؛ من مسوولم، ومن جبران مي كنم؛ آيا ممكن است؟
چهارم/ من برآنم كه مساله اصلي فرهنگ سياسي ما تعارف است؛ تعارف مي كنيم كه بگوييم مردم بايد كمي بيشتر صبر پيدا كنند، اوضاع به سادگي بهتر نمي شود؛ من مي گويم اگر دولت قبل ، پيشرفت كشور را سالها عقب انداخت، چرا ما تعارف مي كنيم و مي گوييم زود خوب اش مي كنيم؛ اميد زيادي مي دهيم تا بعد نااميدي هاي بزرگ توليد كنيم، تعارف مي كنيم كه ناقد را مخالف مي دانيم؛ و به همين دليل نقد نمي شنويم ، و به همين دليل آرمانها متحقق نمي شود و باز به همين دليل نا اميدي ايجاد مي كنيم؛ مگر دولت قبل طبقات جنوب را نااميد نكرد؟ انهايي را كه با بسيج بزرگ به ميدان كشيده بود ، با ذهن افسرده به خانه بر نگرداند؟ حالا نوبت اينا دولت است كه طبقات متوسط را نااميد كند؟ من مي گويم : تعارف اميد زياد توليد مي كند و اميد بزرگ حتما نااميدي بزرگ مي سازد! آيا طبقه متوسط ايراني تحمل يك نااميدي ديگر را دارد؟
پنجم/ ؛ دولت ها، هم باشنيدن نقد هويت مي يابند هم با سركوب نقد فرو مي پاشند؛ هميشه نقد يك وضع دو گانه دارد؛ بلايي كه بر سر گفتمان احمدي نژاد امد وجه دوم بود: سركوبي نقد، مي شود آيا اين بلانمي شود بر سر گفتمان مخالف احمدي نژاد هم بيايد؟ به نظرم مساله روشيست تا محتوايي و روش ها من مي گويم فروپاشاننده اند؛
ششم/ كاش مي شد خارج از سلسله مراتب گفتمان ، نقد فرهنگ سياسي را انجام داد؛ آن وقت من راحت تر بودم و بي غرض تر؛ همه ما بايد فكر نزديكي به بي غرضي باشيم؛ من ادعايش را ندارم، ولي دغدغه اش را دارم ، كاش همه داشتيم.»
دیدگاه تان را بنویسید