سرویس بین الملل فردا: چهار روز از حمله وحشیانه داعش به یرموک می گذرد. یرموک، محله ای در جنوب دمشق که ابتدا صرفا اردوگاه آوارگان فلسطینی بود، اما با گسترش حجم آوارگان و اقامت 60 ساله آنان در این منطقه، روز به روز به محله بزرگ تری تبدیل شد و همزمان با گسترش پایتخت، به همسایگی آنان رسید.
از ابتدای وقوع اعتراضات در سوریه، اردوگاه یرموک به جهت موقعیت استراتژیک آن (حضور گروه های مسلح فلسطینی و حضور کمرنگ ارتش دولتی سوریه، بافت یکدست مذهبی سنی یا غلبه گرایشات مذهبی رادیکال و بالاخره موقعیت سوق الجیشی آن در جنوب پایتخت و مسیر دسترسی به فرودگاه بین المللی دمشق) مورد طمع جدی مخالفان بشار اسد قرار داشت. به همین علت همزمان با سه شهر اصلی پایگاه اخوان المسلمین سوریه، این اردوگاه نیز شاهد شورش سلفی ها علیه بشار اسد بود که در نتیجه آن، عملاً یرموک به دو بخش تبدیل شده بود؛ بخشی متعلق به مخالفان بشار و بخش دیگر که تحت اداره جنبش آزادیبخش فلسطین (ساف) بود و حامیان بشار در ان ساکن شدند. در نتیجه این وضعیت، طی یک آتش بس نانوشته مرزبندی و محاصره نسبت به بخش دیگر اعمال شد.
نمونه ای از آوارگی ها و تخریب های ناشی از حمله وحشیانه داعش به یرموک
این وضعیت تا چهار روز قبل ادامه داشت؛ تا این که دو گروه تروریستی «النصره» و «داعش» با کنار گذاشتن موقت اختلافات میان خود به صورت هماهنگ به این اردوگاه حمله بردند تا بتوانند کل منطقه یرموک را تحت اشغال خود در بیاورند. داعش و النصره در این عملیات، از ادوات نظامی پیشرفته خود استفاده کردند و به سرعت توانستند نزدیک به 90 درصد یرموک را اشغال کنند. از نکات جالب در این درگیری شدید، «ائتلاف النصره و داعش» علیه «حماس و شاخه نظامی آن در سوریه (اکناف بیت المقدس)» است که درس های زیادی برای حماس خواهد داشت.
در نتیجه این عملیات، حدود 20هزار فلسطینی آواره، بار دیگر آواره شده اند و اکنون در نقاط شمالی این محله و در اطراف مسجد «عبدالقادر حسینی» در انتظار اجازه برای خروج از منطقه هستند. در چنین شرایطی دوربین های یک مستندساز، به میان آوارگان رفته تا واقعیت این روزهای زندگی خود را نقل کنند.
احمد می گوید با پیانویاش بر فراز آوارگیها میخواند و به این ترتیب روح زندگی را در میان آوارگان زنده میکند.
احمد، یکی از هنرمندان عرصه موسیقی در یرموک است که با دوربین سخن می گوید: «من تنها 27 سال سن دارم. پدربزرگ من می گوید ما را از سرزمین آباء و اجدادی خود اخراج کردند و مجبور شدیم به این منطقه "پناه" بیاوریم. در خلال جنگ داخلی سوریه، ما گروه موسیقی تشکیل دادیم تا در درجه اول به هم وطنان خودمان - به ویژه فلسطینی های حاضر در سوریه - ، در درجه بعد به ملت سوریه و بالاخره به امت عربی یادآور شویم که بهتر است اسلحه های خود را به سمت آزادی اراضی خود برگردانیم؛ اراضی اشغال شده از سوی دشمن صهیونیستی. اما خود ما هم قربانیان این جنگ هستیم.»
او در مورد هزینه هایی که بابت جنگ پرداخته می گوید: «نزدیک به دو سال است که حق خروج از منطقه را نداریم. نزدیک به 200 روزه که آب ما در خانه قطع شده بود. مساعدت های انسانی آن قدر ناچیز است که عمده سکان منطقه، تنها روزی یک وعده غذایی می توانستند بخورند؛ اما همین مساعدت ها هم از ابتدای ماه مارس (چهارشنبه هفته قبل) به صورت کامل قطع شده است. ما الآن همگی خانه دوم خود در یرموک را هم ترک کرده ایم و در این اردوگاه در شرایطی اقامت داریم که نه تنها هیچ گونه مساعدت غذایی یا پزشکی ندارد، بلکه حتی یک مغازه برای خرید مایحتاج وجود ندارد!»
قطعه موسیقی «جوعانیه» (گرسنگی ما) از شهرت جهانی برخوردار شد.
از او می پرسیم در این وضعیت، روز خود را چگونه می گذارند؟ «من اسلحه ام را به دست گرفته ام! برخی از دوستان و هم سن و سال های من اسلحه نظامی به دست گرفتند و به گروه اکناف بیت المقدس پیوستند تا مانع آوارگی دوباره نس ما بشوند؛ اما من و تعدادی از دوستانمان دوباره اسلحه خودمان را به دست گرفتیم: "موسیقی" ! من پیانو می زنم و دوستان دیگر نیز از ابزارهای دیگر استفاده می کنند. هدف ما این است که حتی برای چند لحظه که شده لبخند را بر لبان پیرمردها و خردسالان بنشانیم. ما می خواهیم به خودمان و هم محله ای هایمان یادآوری کنیم که "زندگی در هر شرایطی ادامه دارد." ما برای زندگی، مبارزه می کنیم؛ اما این راه مبارزاتی ما در نابودی کس دیگری نیست.»
از احمد می پرسم چند تن از دوستانش با وی در این راه همراه هستند: «استقبال خوبی در میان آوارگان، از ما می شود. یکی از دوستان تعریف می کرد پیرمردی که هنوز آوارگی های فلسطین را به یاد دارد، از اجرای موسیقی اشک ریخته و گفته: "نسل ما فرصت زندگی نداشت؛ اما شما واقعا برای زندگی مبارزه می کنید." یکی دیگر از دوستانم می گفت: "ما با موسیقی با دنیا می توانیم صحبت کنیم. من نه در امور سیاسی تخصص دارم؛ نه از کار نظامی و اسلحه شناختی دارم. اما با موسیقی توانستم با دنیا صحبت کنم و وضعیت ناگوار خودمان را شرح دهم. ما از طریق اسکایپ، توانسته بودیم با یک گروه دانشجویی در دانشگاه میشیگان ارتباط بگیریم و دردهای نسل خود را با آنان در میان بگذاریم."»
او در پایان در مورد کاربردهای موسیقی در وضعیت پریشانشان توضیح می دهد: «من یک تحصیلکرده ام. از دانشکده موسیقی دانشگاه حمص به عنوان یک دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل شدم. در مرکز تخصصی موسیقی دمشق کار می کردم؛ اما روزی فهمیدم که ما از یرموک حق خروج نداریم. روزی که داعش حمله کرد و خانه مان را ترک کردیم، من پیانوی دستی خود را برداشتم و در خیابان، بلندتر از همیشه پیانو زدم. به وضوح می بینم پیرمردها به شوق می آیند؛ خردسالان لبخند می زنند و مادران با مشاهده شوق فرزندان، اندکی از آلام و رنج هایشان کاسته می شود. در همین کمپ فعلی، نزدیک به هزار نفر دوست دارند موسیقی بیاموزند و این نشان می دهد ما می توانیم یک زندگی کریمانه و خوشبختی را به ملت خود هدیه دهیم. ما با همین اسلحه به سراسر جهان سفر می کنیم و درد ملت خود را فریاد می زنیم.»
یکی از گروه های موسیقی خیابانی فعال در یرموک
سئوال پایانی ما در مورد پیش بینی وی در مورد آینده این مسیر است: «از ابتدای محاصره یرموک، گروه های موسیقی خیابانی در این محله تشکیل شد. من با یکی از این گروه ها به نام "براعم و شباب یرموک" (جوانان و جوانه های یرموک) همکاری می کردم. تعدادی از قطعات آلبوم ما مانند "یا شعبی الغالی" (ای ملت گرانمایه ما) در صفحه اختصاصی گروه در فیس بوک منتشر شد و مورد استقبال اتباع کشورهای مختلف و حتی غیرعرب مانند بلغارستان، آلمان، دانمارک، سوئد، فرانسه، آمریکا و... قرار گرفت. امروز هم نزدیک به هزار نفر در همین یرموک می خواهند موسیی بیاموزند. من تصور می کنم نسل ما به زودی با همین زبان موسیقی می تواند افکار عمومی دنیا را تحت تأثیر قرار دهد. هیچ انسان آزاده ای نمی تواند سه نسل آوارگی را به مدت 70 سال بپذیرد. اطمینان دارم که دنیا ما را خواهد دید؛ همان گونه که امروز هم صدای ما بلندتر از سه سال قبل است.»
دیدگاه تان را بنویسید