نامه ديشب محمدرضا رحيمي به محمود احمدي نژاد از جهات مختلف قابل تحليل است. همچنانكه بعد از قطعي شدن حكم معاون اول سابق رييس جمهور، مسابقه اي براي اثبات تقدم بر افشاگري عليه او ميان گروه ها و شخصيت هاي سياسي درگرفت اما صرف نظر از اين اظهارنظرها آنچه كه بيش از همه در موضوع پرونده معاون اول سابق مشهود است و در نامه آقاي رحيمي نيز به كرات به آن اشاره شده رفاقت ميان آقاي محمود احمدي نژاد و محمدرضا رحيمي است. خلاصه نامه او در يك جمله اين است: ما كه با هم رفيق بوديم چرا حالا كه من به اين مخمصه دچار شدم حمايت نمي كني؟ به نظر شما توقع رحيمي بي جا است؟ اگر به رويه رييس جمهور سابق نگاهي بيندازيم و نوع رفتار و منش محمود احمدي نژاد را در كوران حوادث و وقايع مختلف بسنجيم در مي يابيم كه او در بزنگاه هايي بشدت از نزديكان و اطرافيان خود حمايت كرده و آنها را خط قرمز خود دانسته است. پس حالا هم با همين قاعده توقع رحيمي را نبايد چندان بيراه بدانيم. محمود احمدي نژاد با همين شيوه حلقه اي را شكل داد كه هر چند در چارچوب قواعد مرسوم سياست نمي گنجيد اما او در اين موضوع خلق قاعده كرد و سياستي مبتني بر رفاقت را پايه گذاشت و به جاي
فعاليت در چارچوب حزب و گروه تلاش كرد تا با حلقه محدودي همفكري و مشورت كند و سياست را با آنها به پيش برد و بر همين اساس رفتارهاي سياسي خلاف عرف و عادت مالوف در پيش گرفت، تا آنجا كه همه هنجارهاي سياسي را درهم شكست و اتفاقا شيوه او براي رسيدن به قدرت جواب هم داد. يكي از اصول خدشه ناپذير اين سياست رفاقتي، حمايت از رفيق سياسي درون حلقه خاص با هر هزينه اي بود. حمايت بي چون و چراي او از مشايي نيز بر همين اساس شكل گرفت. او در اين نوع خاص از حمايت به آثار و تبعات اين حمايت و يا به درستي يا نادرستي آن بي اعتنا بود چرا كه مهم اصل حمايت بود. سياست رفاقتي محمود احمدي نژاد خيلي ها را از او رنجاند و از او دور كرد اما او حلقه دروني خود را مستحكم تر كرد و اين سياست همه امورات دولت او بويژه دولت دهم را تحت الشعاع قرار داد. اما حالا اين پرسش ذهن ها را به خود مشغول كرده كه چرا محمدرضا رحيمي كه به نظر مي رسيد، در همان حلقه است، مشمول حمايت مطلق او نمي شود؟ آيا احمدي نژاد سياست مبتني بر رفاقت را كنار گذاشته يا رحيمي رفيق شفيق حلقه او نبوده يا اينكه سياست مبتني بر رفاقت اصل ديگري هم دارد كه سياست در هر دوره اي رفيق خود را دارد
و برخي رفاقت ها حتي در همين نوع سياست رفاقتي، تاريخ انقضاء دارد؟ حقيقت آن است كه رفاقت در سياست مبتني بر آموزه هاي ديني و آرمان هاي انقلاب اسلامي هيچ جايگاهي ندارد و اگر اينگونه بود از صدر اسلام تا كنون بايد نحوه حمايت ها متفاوت مي بود همچنانكه حضرت امام و رهبري نيز بايد از خيلي خبط ها و خطاها بخاطر رفاقت چشم پوشي مي كردند. اما سيره انقلابي آنها نشان مي دهد كه هرگز در اين امور مصلحت انديشي نكردند. شايد آقاي رحيمي آن روز كه بر سرير قدرت تكيه زده بود و خود نيز به حركت چرخ سياست مبتني بر رفاقت كمك مي كرد، هيچگاه گمان نداشت كه چاقو دسته اش را هم مي برد و پيش بيني نمي كرد كه پايان اين بازي دستي است كه محمود احمدي نژاد با لبخند براي او تكان مي دهد كه خداحافظ رفيق!
دیدگاه تان را بنویسید