دفاع مقدس و جایگاه بانوان
زندگی ایرانی و اسلامی سبکی از حضور زن در جامعه را میپذیرد که مخل نقش محوری وی در محیط خانواده نباشد. مدلی که امروز زنان کشور ما را به محیط کارمندی، کارگری و تجارت میبرد هیچ ارزشی برای ماموریت و جایگاه ویژه زن در خانواده قائل نیست.
علیرضا کیانفر: تمام سالهای دوران دفاع مقدس پر است از جانفشانی زنانی که در کنار پدر ، همسر و برادران خود در جبهه ها به مبارزه با دشمن پرداختند. روزهای سخت اشغال خرمشهر حضور غیرتمندانه زنان را در دل جبهه های جنوب و چون مرواریدی گرانبها در دل خاطرات تلخ جنگ به یادگار گذاشته است. نقش زنان در دفاع از انقلاب اسلامی تنها به حضور در جبهه های جنگ تحمیلی خلاصه نمیشد؛ جنوب لبنان و خط مقدم نبرد با اسرائیل نیز خاطرات فراوانی را از حضور شیرزنان تربیت شده مکتب اسلام در سینه خود به یادگار دارد. زنان در دهه اول انقلاب بخوبی درک میکردند که کجای پازل جهاد شانیت آنها را حفظ میکند و مانعی برای انجام رسالت ذاتی آنها نیست.
الگویی که زنان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و در اوج روزهای جنگ تحمیلی از حضور خود در اجتماع ارائه کردند براستی یک مدل موفق و منطبق با شرایط روحی و جسمی زن و تعریف درست مشارکت اجتماعی وی بود. زنان در شرایط بحرانی جنگ باور کرده بودند که حضور آنها نه تنها مانع مدیریت جنگ نیست بلکه درک درست ایشان از حضور باعث شد تا چیدمان و سازماندهی مبارزه علیه دشمن متجاوز به بهترین شیوه ممکن انجام شود.
آنچه زنان در پشتیبانی از جنگ و با حضور بهموقع، موثر و منطبق با وظایف و شرایط خود ارائه کردند؛ یک نسخه تجویزی یا یک مدل از پیش طراحی شده نبود بلکه حاصل حضور در شرایط بحران و قرار گرفتن در جاهایی از پازل جنگ بود که نمیشد به اقتضا شرایط نقشی برای مردان تعریف کرد. البته باید گفت این به معنای لازمه حضور به حد کفایت زن در جامعه نیست.
دختران و زنان در مناطق مورد هجمه مکرر عراق میدانستند که حضور آنها نهتنها موثر نیست بلکه دغدغهای موازی برای برادران ایشان در خط مقدم ایجاد میکند اما اگر همین حضور بواسطه کمبود نفرات، تجهیزات و امکانات میتوانست مانع پیشروی قوای دشمن و سبب توازن در قوا باشد؛ حتما دوشادوش مردان و با رزم و در نقش یک نیروی نظامی محقق میشد.
نوع حضور زنان در جبهههای جنگ یک روش مدیریتی، یک الگوی اقتضایی و یک فریضه کفایی بود. اصولا نقش زن و مرد در نگاه جامع اسلام یک نقش مکمل است. یعنی زنان در همه عرصهها حضور پیدا میکنند اما با در نظر گرفتن شرایط و در صورت در خطر نبودن ماموریت ویژه ایشان یعنی مدیریت خانواده این حضور حاصل میشود.
وقتی کشوری مورد تعرض گسترده دشمن قرار میگیرد و تمام پایههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن به خطر میافتد و مردان بواسطه حضور در جبههها قادر به انجام بسیاری از تکالیف خود نیستند اینجاست که ماموریت حراست از خانواده به زن محول میشود. در جنگ تحمیلی زنان در تمام شئون و به بهترین شیوه ممکن ظاهر شدند و در کنار ایفای وظیفه مدیریت خانواده بسیاری از نقشهای اجتماعی را نیز در دست خود گرفته و به بهترین شیوه مدیریت کردند.
زندگی ایرانی و اسلامی سبکی از حضور زن در جامعه را میپذیرد که مخل نقش محوری وی در محیط خانواده نباشد. مدلی که امروز زنان کشور ما را به محیط کارمندی، کارگری و تجارت میبرد هیچ ارزشی برای ماموریت و جایگاه ویژه زن در خانواده قائل نیست. زنان اگر در دوران دفاع مقدس به اقتضا شرایط پشتیبان و سنگربان عرصه جنگ سخت با دشمن بودند امروز باید با حضور بیشتر در محیط خانواده و آشنایی با ابزارهای نفوذ فرهنگی پشتیبان و حامی تمدن و فرهنگ ایرانی - اسلامی در عرصه جنگ نرم باشند.
حال سوال اینجاست مدلی که امروز به دختران جوان کشور در دانشگاهها و به زنان در محیط کسب و کار تجویز میشود چه نسیتی با نقشهای تعریف شده برای زنان در مکتب اسلام و چه شباهتی به نوع حضور موثر وی در دوران هشت سال دفاع مقدس دارد. اگر واقعا معتقد به جنگ نرم هستیم و آگاهیم که نوک پیکان جنگ نرم خانواده ها را هدف گرفته است چرا هیچ فکری برای سازماندهی و حضور منطقی زنان در جامعه انجام نمیشود.
متاسفانه ترس از انتقادهای مجامع به اصطلاح حقوق بشری و مثلا حامی حقوق زنان شاخصهای رشد بانوان در جامعه اسلامی ما را محدود به ورود بیشتر به دانشگاها و حضور در مشاغل گوناگون کرده است. نکته جالب توجه آنجاست که هیچ کدام از شاخصهای حاضر ارزشی برای نقش زنان در خانواده قائل نیست.
مشکل ویژه ای که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فاصله گفتمانی بین تئوری مفاهیم انقلاب و برونداد عملی آن ایجاد کرد؛ نبود شاخصهای بومی بهمنظور نمایش رشد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه است. بسیاری از شاخصهایی که سازمانهای بینالمللی بعنوان معیار توسعه در جوامع جهان سوم ارائه میدهند اگر منطبق با ایدئولوژی و طرز تفکر حاکم در این کشورها شود نه تنها مصداق پیشرفت و توسعه نیست بلکه نماد فقر و فلاکت هستند و این امر بیش از هر موضوعی در بحث دفاع از حقوق زنان مصداق مییابد.
نسل بعدی همان زنانی که در دوران دفاع مقدس با حضور بهموقع و درست خود زمینه پیروزی بر دشمن بعثی را فراهم کردند امروز در یک دوگانه سنت- تجدد و انتخاب بین حضور در جامعه به بهای قربانی کردن خانواده و حضور در خانواده به بهای قربانی کردن فعالیت اجتماعی اسیر هستند؛ چرا که نهادهای فرهنگی ما که باید مبانی حضور بومی زن در اجتماع را متناسب با شرایط وی و مدلهای از پیش تجربه شده طراحی میکردند ترجیح دادند تا به چاپ جزوه و مجله بپردازند و بار سنگین زخم زبانهای مجامع حقوق بشری و متجددان وابسته را تحمل نکنند.
جالب آنجاست که خیلی از دلسوزان فرهنگ تصمیم گرفتند تا به جای آنکه حضور اجتماعی زنان را با چاشنی فرهنگ بومی تئوریزه کنند آنچه اتفاق میافتاد را به زور به خورد فرهنگ دادند؛ حال آنکه ملقمه حاصل نه به رعایت حجاب انجامید و نه به حفظ شانیت زن در جامعه اسلامی.
آنچه امروز بیش از هر چیز خانواده را در کشور ما به خطر میاندازد نبود مادران و همسران در محیط خانه به بهای کسبوکار و به بهانه استقلال، تامین معاش و فعالیت اجتماعی است. فرزندانی که باید در دامن پرمهر مادران و در میان خانواده ایرانی بزرگ شوند مراحل رشد خود را در کلاسهای آموزشی مختلف و مهدهای کودک میگذرانند و فرزندی که باید بیش از هر چیز درس مهر و عاطفه را از دامان خانواده بیاموزد به بهانه پیشرفت و عقب نیفتادن از سایر هم سن و سالان تمام وقت خود را در محیط با محبت مصنوعی و تعالیمی بسیار کم اهمیت تر از درس زندگی سپری میکنند.
یادمان باشد جوانانی که در هشت سال دفاع مقدس توانستند تا یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان را به زانو درآورند در همین محیط های سنتی و با تربیت مادرانی دلسوز که تکلیف خود را در درجه اول در تربیت فرزند صالح و سپس در حضور مکفی در جامعه میشناختند بزرگ شدند.
باید یک مدل بومی و بستری از شرایط کاری با همت مسئولین و دستاندرکاران امور بانوان طراحی شود که مانع رسالت مدیریت محیط خانواده در ایشان نباشد و نباید به صرف برخی قوانین بدون ضمانت اجرا و حداقلی به تقویت زن در خانواده پرداخت.
دیدگاه تان را بنویسید