سرویس بین الملل«فردا»: بیش از سه سال از جنگ شبهجهانی علیه کشور سوریه میگذرد. چهار سالی که در آن موشهای کور، ریشه زیرساختها، تاسیسات حیاتی و اقتصاد سوریه را جویدند. چهار سالی که آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه، کانادا و در سطحی پایینتر، آلمان از ارائه هرگونه کمکی به گروهکهای تروریستی دریغ نکردند. چهار سالی که پایداری مردم، ارتش و سران سیاسی سوریه هر روز در آن بیشتر شد.
به یادآوردنش سخت نیست، ابتدای بحران؛ زمانیکه برخی تحلیلگران سطحینگر هر روز بهایی برای «جمهوری عربی سوریه» فرض میکردند و به جای «کرملین»، «قصر الشعب» را در تحلیلهای خود به «کاخ سفید» میفروختند. این تحلیلگران ارزان میفروختند اما آنچه در واقعیت اتفاق افتاد، ماندگاری اتحاد راهبردی دمشق-تهران، وفاداری حزب الله لبنان، رشد آگاهی عامه مردم سوریه و افکار عمومی منطقه و البته دفاع جانانه ارتش سوریه از کشور، مردم و آرمانهای سوریه به رهبری بشار اسد اسد بود. بحران هنوز تمام نشده است زیرا آمریکا، فرانسه و «اسرائیل» هنوز تصمیم نگرفتهاند که روند اعزام «موشهای کور» و «سلاحهای مرگبار» به سوریه قطع شود. ترکیه هنوز سر عقل نیامده است تا مرز خود را ببندد و «موش»هایی که در حلب، حمص، ادلب، درعا و ریف دمشق تونلهای مرگ حفر کردهاند در همین تونلها دفن شوند. ریف دمشق اکنون صحنه هنرنمایی این موشهای صحرایی است زیرا با آنکه در محاصره ارتش سوریه هستند، اما گاهی فرصت میکنند و سر بیرون میآورند و با شلیک چند خمپاره جان مردم بیگناه سوریه را میگیرند. عربستان هنوز از شکستهای متوالی عصبانی است و حاضر نیست دلارهای نفتی را
جز برای تخریب سوریه خرج کند. هیچ کس نمیتواند شادی مردمی را که در دمشق سرازپا نمیشناسند و شعار سر میدهند «الله.. سوریه.. بشارُ بَس»، از پیروزی و شادی مردم جنوب لبنان در بنت جبیل در سال 2000 که آخرین سرباز اسرائیلی از آن فرار کرد، جدا بداند. وفاداری و حقشناسی حزب الله لبنان از پیروزی سرورانگیز اسد برای هوادارانش در دمشق و سایر شهرهای سوریه، جدانشدنی است. نصرالله در جشن اخیر سالروز آزادی و عید مقاومت عمدا روی این نکته تاکید کرد که مقاومت لبنان به سوریه کمک میکند چون سوریه به مقاومت کمک کرده است. این معادلهای بسیار ساده است که برخی گروههایی که نام مقاومت (در فلسطین) را یدک میکشند و دیرزمانی مقرشان در دمشق بوده است، آن را درک نکردند. جشن و پایکوبی مردم دمشق، حلب، ادلب، درعا و دیگر شهرهای سوریه، ادامه خط شادی جنوب لبنان در سال 2000 و 2006 است. شرکت پررنگ مردم سوریه در انتخاباتی که پس از سه سال جنگ و خونریزی و سربریدن و سینه شکافتن و قلب خوردن، و زنده سوزاندن و زنده دفن کردن، برگزار شد، بیتوضیح، پُـر از معناست. مردم سوریه گفتند مخالفانی را نمیخواهند که نیامده، سوریه را ویران کردند و مردمش را آواره و
کودکانش را یتیم و زنانش را بیوه و مردانش را شهید و خانههایش را خراب و بازماندگان را ناامید و دشمنان مقاومت را شاد. در عوض با حضور در انتخابات با خون انگشت خود و خونی که از خراش روی سینه وقلب خود گرفتند، برگ رأی به نفع رئیس جمهور خود علامت زدند تا به شاه سعودی و شاه اردن، و نخستوزیر ترکیه و امرای قطر و کویت و امارات و تونس بگویند اگر شما خون مردم را میریزید، مردم خون خود را حاضرند برای وطنشان و بازگشت امنیت به آن بدهند. فراموش نمیشود راهی که سوریه در بیش از سه سال طی کرد و اکنون به جایی رسید که دمشق و شهرهای سوریه یکپارچه شور و شادی و شعفی وصفنشدنی شده است. طبیعی است اگر کسی تصاویر شادی مردم را نبیند، آن را باور نخواهد کرد. مردم سوریه از طرح «انفجار اتاق بحران» دمشق، طرح «اشغال دمشق»، طرح «بنغازی کردن حلب»، «طرح منطقه پرواز ممنوع در جنوب» و «طرح ورود 30 هزار نفری بندر بن سلطان»، گذشتند و مراحل مختلفی از جمله خیانت دولتهای فرتوت عرب، دشمنی آشکار اسرائیل، طراحیهای متعدد واشنگتن برای حمله به دمشق را پشت سر گذاشتند. سوریه پس از انتخابات ریاست جمهوری ژوئیه 2014 با سوریه قبل از آن تفاوت دارد اما بایست
منتظر شد که آیا جبهه مقابل که از هیچ اقدامی علیه مردم دریغ نکرده است، با این شادی مردمی چگونه روبهرو میشود؛ کشتار بیشتر یا راهکار سیاسی.
دیدگاه تان را بنویسید