وداع باشکوه با حاج حمید نمازی/ سردار لحظههای عاشقی بدرود... + تصاویر
پیکر «حاج حمید» از سرداران بینام و نشان اما نامآشنای جبهه فرهنگی روی شانههای لرزان یاران و شاگردانش میلغزید و پیش میرفت. تو گویی او پس از «اعتکاف» و بار برگرفتن، سبکبال و سبکبار بهسوی «معشوق» میدوید و «ما» هرولهکنان در پی او.
تنها یک جمله «حاجی رفت» کافی بود. آسمان دلهایمان را متلاطم کرد و بغض لحظههای غریبی باریدن گرفت. اشکهایی برای «وداع» همیشگی با «ابرمردی» در کوی «معرفت » و «گمنامی».
پیکر او همچون هودجی از نور بر شانههایمان سنگینی میکرد و «ناباورانه» حاج حمید نمازی «سردار بیادعا» شتابان میرفت.
او از دلتنگیهای خود عبور میکرد و همچون مقتدای راحل خود «امام روحالله» با دلی مطمئن و قلبی آرام از کوچه، خیابان و شهر پرهیاهو و پرراز و رمز روزگار میگذشت و «ما» را در کوچه پسکوچههای «دلتنگی» با «پیچوخم»های «رنگارنگ» و پرفریب «تنها» میگذاشت.
دیدگاه تان را بنویسید