علت فارسی صحبت کردن امام(ره) در نجف
فارس: امام خمینی(ره) مخصوصاً دروسشان را در نجف اشرف فارسی میگفتند و عربی حرف نمیزدند، وقتی از دولت بعثی عراق پیش ایشان میآمدند و صحبت میکردند، ایشان متوجّه میشدند، امّا مخصوصاً مترجم میگذاشتند!
فارس: آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران، در تازهترین جلسه اخلاق خود به موضوع «اهل خیر و آخرت چه خصایصی دارند؟» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
*دوران کمال خیر، چه زمانی است؟
خصایص اهل خیر و آخرت دردنیا به قدری زیباست که هم دنیای انسان را حسنه میکند و هم آخرت را، اولیا خدا و خصّیصین حضرت حقّ تعبیری را راجع به اهل خیر دارند که بیان میکنند: اهل خیر مشمول آیه «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار» هستند و دلیل این است که اهل خیر در دنیا، نه تنها برای خودشان خیر دارند، بلکه عامل آرامش برای همه جامعه بشری هم هستند.
آن مرد الهی و عظیمالشّأن، صاحب مکیال، آیتالله سیّد محمد اصفهانی در باب خیر بیان میفرمایند: دوران ظهور حضرت؛ یعنی دوران کمال خیر.
آن کسی هم که نطفهاش، از دعای صاحبمان، منعقد شده است؛ یعنی آن آیت عظمی، صاحب کتاب کمال الدّین، حضرت شیخ صدوق - که میدانید به دعای حضرت حجّت(عج) به دنیا آمده است - در باب وجود مقدّس آقاجانمان، مولایمان، سیّدمان، صاحبمان، حضرت حجّت بن الحسن المهدی(عج) میفرمایند: در دوران حضرت، آنچه که شما میبینید خیر است و افعال انسانها است که عالم را خیر میکند، چون همه انسانها خیر هستند و از آنها خیر بیرون میآید و عالم، گلستان میشود، لذا علّت گلستان شدن عالم در آن زمان، همین است و برکات این خیر بودن برای همه جامعه بشری است.
*آخرت در ید قدرت چه کسانی است؟
در یک روایت شریفه که پروردگار عالم، خودش در معراج به وجود مقدّس ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(ص) تبیین کرده است، آمده که چه کسانی اهل خیر هستند؟ چه خصایصی دارند؟ حالات اهل خیر چیست؟ و ... .
علّامه عظیمالشّأن، علّامه مجلسی، صاحب بحارالانوار، یک تعبیری را در مورد این روایت دارند که میفرمایند: اگر انسان بخواهد بداند زندگی سالم و خیر چیست، پروردگار عالم همه را در این روایت شریفه که خود راوی آن است و حدیث، مِن ناحیه الله و حدیث قدسی است، بیان کرده است؛ یعنی پروردگار عالم با این حدیث معراج، تکلیف را معلوم کرده است.
ذوالجلال و الاکرام در معراج به حبیب و رفیقش، ختمی مرتبت(ص) خطاب کرد: «یَا أَحْمَدُ إِنَ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ»، از همین تعبیر ابتدای روایت، معلوم میشود کسانی که اهل خیر هستند، اهل آخرت هستند؛ یعنی اینها در آخرت پیروزان حقیقی هستند.
آیتالله بهجت، آن بهجت القلوب تعبیری بسیار زیبا را از سلطان العارفین، آیتالله سلطان آبادی بزرگ نقل میکردند که این مرد الهی بیان فرمودند: پروردگار عالم در باب اهل خیر و اهل آخرت تکلیف را تبیین کرده و فرموده: کسانی که اهل خیر هستند، آخرت هم در ید قدرت آنهاست؛ یعنی اهل آخرت هستند و برای همین تعبیر «إِنَ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ» را تبیین میفرمایند.
به تعبیر ایشان اگر میخواهیم بدانیم اهل آخرت هستیم یا خیر، باید ببینیم اهل خیر هستیم یا خیر. ایشان تعبیرشان را به زیبایی بیان کردهاند و در ادامه فرمودهاند: اینکه میگوییم: «حَیِّ عَلَی الفَلاح»، باید بدانیم رستگاران حقیقی، اهل آخرت هستند و اهل آخرت، اهل خیر هستند. پس اگر می خواهید ببینیم فردای آخرت رستگار هستیم یا خیر، ببینیم اهل خیر هستیم یا خیر.
*اهل خیر، چه کسانی هستند؟
1. کم رو و با شرم و حیا
لذا خداوند در این حدیث شریف خصوصیّات اهل خیر را بیان میفرمایند که به این شرح است: «رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کَثِیرٌ حَیَاؤُهُمْ» اینها کمرو هستند و حیا و شرمشان، زیاد است.
ما یک «رقیقة القلب» و یک «رقیقة الوجه» داریم، آنها که قلب و صورتشان، نرم است و کمرو هستند؛ انسانهایی هستند که وقتی در محضرشان مینشینیم، آرامش را حس میکنیم،
اولیا الهی یک تعبیری را راجع به «رقیقة الوجه» بیان میکنند، میگویند: چنین فردی، کسی است که وقتی انسان در محضرش مینشیند، میفهمد که در امنیّت است. خدا نکند کسی وجودش شرّ باشد، دیگر نه تنها باشرم و حیا نیست، بلکه مایه آرامش انسانها هم نیست، امّا «رقیقة الوجه»، عامل آرامش است و چون اهل حیا است، معلوم است هم نسبت به خودشان و هم دیگران، بیحیایی و پردهدری نمیکند.
یک روایت داریم که بیان میفرمایند: از بیحیا دوری کن؛ چون معلوم است آن کس که بیحیا و پردهدر است، آبروی تو را هم خواهد برد، یعنی آن کس که به خودش رحم نمیکند، معلوم است به من و تو هم رحم نمیکند و آبروی ما را هم از بین میبرد، پس اهل خیر کسانی هستند که حیایشان زیاد است.
2. حماقت کم
ذوالجلال والاکرام در ادامه خصایص اهل خیر میفرماید: «قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ»، نادانیشان خیلی کم است؛ یعنی کارهای احمقانه از آنها دیده نمیشود.
معلوم است کسی که پردهدری نکند و حیا را حفظ کند، اینگونه هم خواهد شد؛ چون خود روایات بیان میکنند: کسی که اهل حیا بود، نشانه عقل اوست. لذا افراد احمق در بین اینها کم است.
3. نفع رسانی زیاد
«کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ»، نفعرسانیشان به مردم زیاد است، اهل خیر دایم برای مردم میخواهند و فکر خودشان نیستند، لذا بیشترین نفعشان برای مردم و کمترینش برای خودشان است.
به قول مرحوم ابوی که میفرمودند: بعضی به سجده میروند و به جای اینکه بگویند: «سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلَی وَ بِحَمدِه»، دایم به فکر خود هستند و میگویند: «سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلَی و به من ده»!
امّا اهل خیر بر عکس است و نفعشان به دیگران است، یعنی شرّ که به دیگران نمیرسانند که هیچ، نفعشان برای دیگران زیاد است، وقتی «کَثِیرٌ حَیَاؤُهُمْ» شد، طبیعی است «کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ» هم میشود.
4. مکر اندک
الله اکبر! ذوالجلال و الاکرام چقدر زیبا خصایص اهل خیر را دارد تشریح میکند، در ادامه میفرماید: «قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ» مکر آنها کم است، اولیا خدا از جمله ملّا محسن فیض کاشانی میفرمایند: همین اندک مکری هم که دارند، برای دشمن است، نه برای خودشان که آن هم بر اساس آیه شریفه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین» است.
5. راحتی مردم و سختی خود!
میخواهیم بدانیم اهل خیر هستیم یا خیر؟ پروردگار عالم در معراج دارد به حبیبش، به خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) اینگونه بیان میفرماید: «النَّاسُ مِنْهُمْ فِی رَاحَةٍ» مردم از دست اهل خیر، آسوده و راحتاند؛ یعنی مردم از دست اینها در امانند و دغدغه ندارند که به آنها شری برسانند.
تمام اینها به این علّت است که اهل خیر، انسانهای آرام الهی هستند، فلذا مردم از دست اینها راحتند، «أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَبٍ» امّا نفس خودشان در تعب و سختی است.
اولیا خدا در دنیا آرامش ندارند، آرامش متعلّق به آخرت است، به قول آن شهید بزرگوار و عظیمالشّأن، آن عارف بالله، شهید چمران که به جسم خودش خطاب کرد: با من راه بیا، چند صباح دیگری راحت خواهی شد و ... . لذا اینها دایم این جسم و این نفس را در تعب و سختی میاندازند و اصلاً اهل آرامش نیستند، بلکه خودشان را در رنج و تعب و گرفتاری قرار میدهند.
لذا این خصوصیت اهل خیر است که مردم از دستشان راحتند امّا خودشان در سختی هستند،
آن مرد الهی و عظیمالشّأن، عارف بالله، ملّای قوچانی بیان فرمودند: اولیا وقتی از این دنیا میروند، جسم و روحشان، در فرح قرار میگیرد؛ چون اوّلاً میدانند دیگر از سختیهای دنیا راحت شدند و ثانیاً میدانند با کولهباری از اعمال خیر از این دنیا رفتند، دیگران ناراحتند که این اهل خیر از مابین آنها رفت امّا اینها خودشان خوشحال هستند!
6. سخن سنجیده
«کَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ» کلام و سخن اینها، سنجیده است. با آرامش صحبت میکنند و حرفهای بیجا نمیزنند. مردم را دعوت به خدا میکنند و نعوذبالله و نستجیربالله مثل بعضی که شرّ هستند، مردم را به شرّ، نفس و شهوت دعوت نمیکنند، بلکه به خیر و خوبی و خدا دعوت میکنند. کلامی که میگویند، دیگران را به آرامش دعوت میکند و راه را برای آنها باز میکند.
7. محاسبه و سرزنش کننده نفس
«مُحَاسِبِینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَیِّبِینَ لَهَا» از نفسهای خودشان مدام حساب میکشند و هیچ موقع هم راضی نیستند و تازه نفسشان را سرزنش هم میکنند.
علّامه محمّد حسین حسینی طهرانی به نقل از آسیّد هاشم حدّاد میفرمودند: آیتالله قاضی را ندیدیم که یک بار بگویند: بس است، مدام میگفتند: کم کار کردم!
تمام اولیا خدا اینطور هستند، آیتالله العظمی مرعشی نجفی روزهای آخر عمر شریفشان گریه میکردند و میفرمودند: کم کار کردم! با اینکه چه زحماتی کشیدند و کتابخانه عظیمی جمعآوری کردند و به علم چقدر خدمت کردند که هنوز خدمات علمی ایشان در پرده است.
انسان هرکدام از این اولیا خدا را میدید، در روزهای آخر بیشتر ناراحت بودند؛ چون تاریخ مرگ خودشان میدانستند و میترسیدند نکند این نفس دون در آن لحظات آخر فریبشان بدهد و میگفتند: به اندازهای که باید، کار نکردیم، لذا ولو به لحظهای اولیا خدا از اعمال خود راضی نبودند و همیشه احساس میکردند کم کار کردند، اینها آن عالم را میبینند و نسبت به آن عالم سنجش میکنند و میبینند هر چه کار کردند، کم است.
8. چشم خواب، قلب بیدار!
لذا اهل خیر نه تنها از دست خود راضی نیستند، بلکه ناراحتند و این نفس را به تعب میاندازند، «تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ» حتّی اگر چشمشان هم ساعاتی باید بخوابد، دو، سه ساعت بیشتر نمیخوابند، تازه اولیا خدا در این ساعات هم شاید چشمشان بسته شود، امّا قلبشان برای همیشه بیدار است، قلوب اهل خیر لحظهای به خواب و غفلت نمیرود، اگر بخوابد یعنی غافل شده، لذا تا آن لحظات آخر که نفس میکشند، بیدار هستند.
9. چشمان گریان و قلوب ذاکر
«أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ» اهل خیر که مردم از آنها راحتند، چشمهایشان گریان است و دایم الذکرند، نه به لسان، بلکه به قلب؛ یعنی دایم وجودشان یاد خداست و دایم قلبشان یاد آقاجان، امام زمان(عج) است. لحظهای نیست که از یاد خدا غافل باشند. آنقدر اینها یاد خدا در وجودشان است که نگاه به آنها عبادت محسوب میشود.
لذا اولیا خدا این روایت «النَّظَرَ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَة» را اینطور تفسیر کردند که از بس اینها یاد خدا هستند، این ارتعاشات یاد خدا به قدری زیاد است که محیطشان را فرا میگیرد و هر که در محیط آنها قرار میگیرد، ولو به طور موقّت هم در محضر اولیا خدا باشد، گویی یاد خدا در وجود آنها هم انعکاس پیدا میکند.
لذا اهل خیر، دایم الذکر هستند، نه فقط به لسان، بلکه اگر به لسان هم باشد، این ذکر از قلب بیرون میآید، «أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ».
10. ذاکر بودن در زمان غفلت مردم
«إِذَا کُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذَّاکِرِینَ»، آن موقعی که نوشته میشود که مردم در غفلت به سر میبرند، نوشته میشود که اینها یاد خدا هستند.
آن مرد الهی و عظیمالشّأن، آیتالله العظمی ادیب تعبیری را راجع به سلطان العارفین بیان میفرمودند، میفرمودند: این مرد الهی وقتی در خواب بودند، ملائکهالله که میآمدند، میدیدند ایشان به یاد خدا است.
حالا ما اینها را نمیفهمیم و برایمان سنگین است امّا اولیا الله بیان کردند و ما هم بیان میکنیم. عیبی ندارد، وصف العیش نصف العیش، متوجّه هم نشدیم گذرا رد میشویم، عرض کردم یک مرتبه یکی از اولیا فرمودند: تا حالا خواب خدا را دیدید؟! شاید ما بگوییم: مگر خدا دیدنی است که انسان خوابش را ببیند؟! ولی اولیا اینگونه به یاد خدا هستند.
آنقدر این ذکر خدا در وجودشان هست که حتّی وقتی بعد از حیات ظاهری آنها، کنار قبورشان بروید، آرامش پیدا میکنید، لذا این ارتعاشات ذکر خدا حتّی بعد از رفتن آنها از این دنیا هم وجود دارد.
«وَلَا یَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَیْءٌ طَرْفَةَ عَیْنٍ»هیچ چیزی عامل نمیشود که ولو به یک لحظه از یاد خدا غافل بشوند، همین است کسی که وقتی چشم میخوابد، قلب نمیخوابد «تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُهُمْ». معلوم است کسی که «أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَةٌ» هست، «وَ لَا یَشْغَلُهُمْ عَنِ اللَّهِ شَیْءٌ طَرْفَةَ عَیْنٍ» هیچ چیزی غیر از خدا، او را مشغول نمیکند.
11. دوری از شکم پروری
لذا دایم به فکر خدا هستند و ولو به لحظهای جز خدا نمیخواهند. «وَلَا یُرِیدُونَ کَثْرَةَ الطَّعَامِ» دنبال شکمپروری نیستند، حتّی آن چه به ظاهر میخورند و پروردگار عالم بیان فرموده: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُم» ، از برای این است: «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی».
آن مرد الهی و عظیمالشّأن آیتالله بهجت، آن بهجت القلوب، یک تعبیری را راجع به آیتالله ملّاحسینقلی همدانی بیان میکردند، ایشان میفرمودند: آن عارف بالله، ملّاحسینقلی همدانی میفرمودند: خدایا! اگر بناست لقمهای را بخورم - توجّه! لقمه، نه طعام - که در آن لقمه، یاد تو از دل من کمرنگ شود - نه اینکه از بین برود - ، آن لقمه را تو خود بر من حرام کن، لذا میفرمودند: به جایی رسیده بود که ایشان به اندازه خیلی کم غذا میخوردند.
عرض کردم اگر یک موقعی دو بار سه بار میشد که در محضر کنز خفیّ الهی، آیتالله مولوی قندهاری، آن مرد عظیمالشّأن و الهی سفرههایی پهن میکردند و غذای گوشتی میآوردند، ایشان میفرمودند: مگر من گرگم! لذا میفرمودند: باید بگذارید این قلبها برای یاد خدا آماده شود.
پیامبر(ص) دارند در معراج با خدا سخن میگویند و پروردگار عالم خصوصیّات اهل خیر را برای ایشان تبیین میفرمایند که گفتم این، کلام خداست و حدیث، حدیث قدسی است.
عرض کردیم اهل خیر، زیاد طعام نمیخوردند، آن هم که میخورند، برای این است که در راه خدا قوی باشند و خدمت کنند.
خدا آن مرد الهی و عظیمالشّأن، حاج شیخ جعفر مجتهدی را رحمت کند. به ایشان گفتیم: آقا! میگویند: در محرّم آب را بخورید، به نیت اینکه هر آبی که شما میخورید، اشک برای اباعبدالله(ع) شود، ایشان نگاهی کردند و فرمودند: در محرّم؟!! گفتیم: بله، در محرّم، فرمودند: عجب کلام اشتباهی در محرّم آدم آب بخورد برای عشق به اباعبدالله(ع)! باید انسان آب را دایم به این نیت بخورد که این آب اشک شود برای اباعبدالله(ع)، نه فقط محرّم. اوّل تعجب کردیم که شاید حرف، حرف اشتباهی است امّا بعد آن مرد الهی، حاج شیخ جعفر مجتهدی فرمودند: باید انسان همیشه آب را بخورد، برای اینکه آن آب اشک شود برای اباعبدالله(ع)، نه فقط محرّم.
لذا اهل خیر طعام را میخورند برای اینکه قوی شوند تا در خدمت پروردگار عالم باشند، برای همین به اندازه میخورند، نه اینکه شکم پرور باشند، کسی که اهل «کَثْرَةَ الْکَلَامِ» باشد، دیگر اهل خیر نمیشود، دیگر معلوم است «رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ» نمیشود، دیگر معلوم است «کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ» نمیشود، دیگر معلوم است «النَّاسُ مِنْهُمْ فِی رَاحَةٍ» نمیشود، دیگر معلوم است «کَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ» نمیشود، وقتی که این شکم از طعام پر شود، کلامش هم یک کلام دیگری میشود امّا اهل خیر «وَ لَا کَثْرَةَ الْکَلَامِ وَ لَا کَثْرَةَ اللِّبَاسِ» هستند. نه طعام زیادی می خورند و نه لباس زیادی دارند.
12. مردم در نظرشان مردهاند!
«النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى» یعنی چه؟! مگر مردم را بد میدانند؟ خیر! یعنی اگر به مردم خدمت هم میکنند، برای خدا کار میکنند، نه برای مردم. چون خدا فرموده: به خلق خدمت کنید، آنها خدمت میکنند، «النّاسُ عَیالُ اللّه» .
13. شاکر نعم و صاحب دعای مستجاب
«فِی أَوَّلِ النِّعْمَةِ یَحْمَدُونَ وَ فِی آخِرِهَا یَشْکُرُونَ» اینها در این نعمتی که خدا به آنها میدهد، همیشه شاکر هستند. «دُعَاؤُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَرْفُوعٌ» و برای همین است که میگویند: بروید پیش این اولیا و اهل خیر تا برایتان دعا کنند؛ چون این دعا نزد پروردگار عالم بالاست «مَرْفُوعٌ».
14. صاحبان کلام شنیده شده و سبب شادی ملائکه
«وَکَلَامُهُمْ مَسْمُوعٌ» خدا کلام اینها را میشنود، اصلاً خدا دوست دارد که اینها مدام حرف بزنند، اصلاً دل شب که خلوت است، انس اهل خیر با خداست و خدا به ملائکهاش میگوید: ملائکه اینها را ببینید و ملائکه تا اینها را میبینند، شاد میشوند «تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ».
عرض کردم علّامه آسید محمد حسین حسینی طهرانی فرمودند: آسیّد هاشم حداد، آن عارف بالله بیان کردند: آیتالله قاضی در دل شب نماز میخواندند، در آن شبهایی که گعدههایی دور هم داشتیم، دیدم آقا با دست مدام در نماز اشاره میکنند، البته در گوشهای، در تاریکی بودند و به آرامی هم این کار را میکردند تا کسی متوجّه نشود امّا من دیدم دست آقا مدام تکان میخورد. تعجّب کردم یعنی چه؟! نماز طمأنینه دارد، آرامش دارد، چرا این کار را میکردند؟! بعد از نماز و مطالب گفتم: آقا! نماز طمأنینه ندارد؟! فرمودند: بله، گفتم آخر من دیدم شما در نماز، مدام دستتان را تکان میدادید! فرمودند: چیزی نبود، گفتم: نه آقا، باید بگویید. به ایشان اصرار کردم. آقا فرمودند: میگویم، به شرط اینکه تا زندهام برای کسی نگویی، فرمودند: همین که الله اکبر گفتم، دیدم ملائکه جلوی من ایستادهاند و به جای اینکه رو به قبله باشند، به سمت من الله اکبر میگویند، رکوع رفتم، دیدم رو به من رکوع میکنند، سجده رفتم دیدم به من سجده میکنند، «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»، دیدم نمیشود و از آن حال نماز بیرون میآیم، به اینها اشاره کردم بروید، بروید ... .
«النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى وَ اللَّهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ قَیُّوم» مردم در نظر آنها مرده و پروردگارعالم همیشه در دل آنها زنده است.
*یاران فقها در ایران
معلوم است وقتی مردم به این حالت شدند، آنوقت دینشناسانشان هم زیاد میشود، از اوّلین روایاتی که پیامبر(ص) بعد از معراج بیان کردند، این است که پیغمبر اکرم، خاتم رسل(ص) فرمودند: «إذا أرادَ اللّه ُ بقَومٍ خَیرا أکثَرَ فُقَهاءَهُم و أقَلَّ جُهّالَهُم»، هرگاه پروردگار عالم بخواهد به قومی خوبی برساند و خوبی مردمی را بخواهد، فقیهان آنها زیاد میشود و جاهل بینشان کم میشود.
«فإذا تکَلّمَ الفقیهُ وَجدَ أعْوانـا» پس چون فقیه سخنى بگوید، براى سخن خود یارانى بیابد، مثل امروز که به خدا قسم، در بهترین موقع قرار داریم؛ چون در آستانه پیروزی انقلاب و دهه فجر هم هستیم، این را بگویم بدانید که در این دوران هم فقیهان زیاد هستند و هم نادانان کم هستند. خواص حقیقی همین توده مردم هستند که وقتی فقیه سخن میگوید، برای این سخن خود یارانی را میبیند.
عرض کردم وقتی بعد از ترکیه، امام را به نجف تبعید کردند؛ شهید بزرگوار، آیتالله سعیدی دید امام چیزی نمیگویند، مدّتی گذشت نامهای به امام نوشت - که این نامه موجود است - که جوّ نجف شما را گرفته است؟! یعنی آنجا رفتید و مرجعیّت و مطالبی که آنجا هست، شما را از راه قبلیتان بازداشته است؟!
میدانید امام مخصوصاً دروسشان را فارسی میگفتند و عربی حرف نمیزدند، وقتی از دولت بعثی عراق پیش ایشان میآمدند و صحبت میکردند، ایشان متوجّه میشدند امّا مخصوصاً مترجم میگذاشتند، تا بگویند: من تبعیدی هستم و خودم به اختیار به اینجا نیامدم، چون به هر حال نجف، یک شهر علمی و حوزوی است که علما به آنجا میروند و گاهی برای همیشه میمانند. مراجع زیادی هم از ایران رفتند و برای همیشه آنجا ماندند، امّا امام شناسنامه عراقی نگرفتند و حتّی عربی هم حرف نمیزدند و دروسش را هم عربی نمیگفتند، نه اینکه عربی ندانند، بلکه میخواستند بگویند: من تبعیدی هستم.
لذا امام اینگونه به آقای سعیدی جواب داد: من وقتی در ایران حرف میزدم، پشت بامها هم از آدم پر میشد امّا این جا کسی نیست.
*امام، مؤسس این نظام نیستند!
لذا مردم ما چنین مردم آگاه و با بصیرتی هستند که در هیچ جا اینگونه نیست، هرگاه خدا خیر مردمی را بخواهد فقیهانشان را زیاد میکند و جهّالشان را کم میکند، امام من ناحیه الحجّه آمدند، فکر نکنیم که امام، مؤسس این نظام است، امام مؤسس این نظام نیست، مؤسس این نظام، خود حضرت حجّت(عج) است.
آیتالله مولوی قندهاری فرمودند: محضر آیتالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی بودیم، آمدند از وضعیّت ایران شکایت کردند، آیت الله سیّد ابوالحسن فرمودند: نگران نباشید، روح اللّهی میآید، کار من نیست، از این وضعیّت نجات پیدا میکنید، وقتی اینها داشتند بلند میشدند، آرام فرمودند: «و لا تیئسوا من روح الله» از رحمت خدا مأیوس نشوید.
*شکست خوردن جهّال در ایران
«و إذا تَکلَّمَ الجـاهِلُ قُهِـرَ» و چون نادان سخنى بگوید، شکست میخورد، دیدید در فتنه هم همین طور بود، جهّال حرف زدند و خواستند انحراف ایجاد کنند امّا شکست خوردند ولی وقتی امام المسلمین (مدّ ظلّه العالی) حرف زدند، «فإذا تکَلّمَ الفقیهُ وَجدَ أعْوانـا» یاران خود را دیدند که نه دی را آفریدند.
لذا این امّت ما، بهترین امّت است که طبق این روایت شریفه، وقتی فقیه حرف میزند یاران خود را مییابد و وقتی نادان سخنی میگوید، شکست میخورد.
«و إذا أرادَ بقَـومٍ شَرّا أکثرَ جُهّالَهُـم و أقـلَّ فُقَهاءَهُـم» و هر گاه خداوند بدى مردمى را بخواهد، نادانان آنان را زیاد کند و فقیهانشان را کم گرداند و چون نادان سخن بگوید براى گفتههاى خود یارانى بیابد و چون فقیه سخن بگوید، مقهور شود.
* حتّی امام هم در ابتدا نمیدانستند آیت الله خامنهای باید رهبر شوند!
آیتالله العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی وعده دادند و فرمودند: «و لا تیئسوامن رحمه الله»، جا دارد این مطلب بارها و بارها گفته شود که آن کنز خفیّ الهی فرمودند: جز من و حاج آقا بهاء (آیتالله العظمی بهاءالدینی که نامشان سیّد محمّدرضا بود، امّا ایشان حاج آقا بهاء میفرمودند) حتّی آقای خمینی هم نمیدانست که این سیّد عظیمالشّأن، آقای خامنهای، باید رهبر شود، بعدآً امام زمان(عج) فرمود: نگران نباش.
اصلاً قاعده همین است؛ چون حضرت(عج) به شیخنا الاعظم هم فرمودند: تو فتوا بده، ما بعداً درستش میکنیم. مطالب باید روی قاعده نظم جلو برود امّا بعد، یک جاهایی، با قاعده لطف درستش میکنند. اگر یک جاهایی امام نباید بداند، باید روی همان قاعده جلو برود و بعداً از روی قاعده لطف درستش میکنند، اینها نکات مهمی است.
*قومی که اعراب را هم هدایت میکنند
مردم ما همان مردم خیر هستند، خدا گواه است اگر بدانیم کدام کشور هستیم و چه وضعیّتی داریم، هزاران بار خدا را شکر میکنیم. با توجّه به اینکه دنیا محاصره اقتصادیمان کرده و بعضی هم از روی جهالتهایی که دارند، کارهایی انجام میدهد، امّا خدا برای ما خیر خواسته که همه اینها را تحمّل میکنیم و بعد میرسیم به آن مقامی که جز یاد خدا در قلبها نیست.
پیامبر به ما بشارت دادند و به پشت کتف سلمان زدند و فرمودند: از قوم او انسانهایی میآیند و دین را نجات میدهند و به آن اعراب بیان کردند: اینها شما را هم به هدایت میکشانند و امروز میبینیم که وعده پیامبر عظیمالشّأن محقّق شده است.
*نشانه کسی که هر شب با آقا صحبت میکند
پیامبر(ص) امروز از من و شما میخواهد که با امام زمان(عج) حرف بزنیم، همان چیزی که بارها و بارها گفتهام: جوان عزیز! فرزندان عزیزم! پیر و جوان، به تعبری خودمانی وقتی مسواک زدیم و میخواهیم بخوابیم، دقایقی با آقاجان حرف بزنیم، ببینیم چه میشود. این را ترویج کنید، قیامتی میشود.
به خدا قسم اگر هر کس، هر شب توفیق داشته باشد با آقاجان حرف بزند دو تا نشانه است: 1- روزش روز خوبی بوده که اجازه دادهاند با آقاجان حرف بزند. 2- بعد از مدّتی یه یک سال نمیرسد که چیزهایی میفهمد.
تازه دو سه دقیقه چیست یک مواقعی جوانهای عزیز میآیند و میگویند: ما وقتی با آقا صحبت میکنیم، یک موقع میبینی، یک ربع، بیست دقیقه داریم با آقا حرف میزنیم و اصلاً متوجّه زمان نشدیم. خودشان عنایت میکنند، آقا خیلی دوست دارند و از ما هم انتظار دارند. شما همه دنیا را ببین، یک کشور شیعه اثنی عشری را ببین. آقاجان از ما انتظار دارند با ایشان حرف بزنیم.
دیدگاه تان را بنویسید