سرویس سیاسی «فردا»: جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران، آنگونه که مقام معظم رهبری بدان تعیّن بخشیدهاند، خصلتی
دوگانه، اعم از «نظریاندیشهای» و «راهبردیاجرایی» دارد. این خصلت دوگانه از مبادی نظریه ولایت فقیه و کارویژههای آن در قانون اساسی برگرفته شده است. با رجوع به مبادی نظری ولایت فقیه و شئون و وظایفی که برای آن درنظر گرفته شده است، مشاهده میشود که این مقام یا جایگاه سیاسیمذهبی، در حوزهای از تاملات مرتبط با اندیشه سیاسی قرار میگیرد که سیاست را ذیل اخلاق معنا میکند و اخلاق نیز با وجوه هنجاریِ حاکم بر تمامی سطوح زندگی فردی و اجتماعی انسانها پیوند میخورد. چنین پیوندی سیاستورزی را به کنشی معطوف به کمالیابی و خیرخواهی عام تبدیل میکند و آنرا از معانی کنونی اندیشه و کنش سیاسی که در گسست از اخلاق و امر متعالی شکل میگیرد، متمایز میسازد. بدینگونه، حکومتی که ولایت فقیه در راس آن قرار دارد، فقط متکفل اداره جامعه همانند سایر نظامها نیست؛ بلکه مامور و مکلف به اداره کمالجویانه جامعه و هدایت آن بهسمت تعالی است. انجامدادن صحیح
این وظیفه و تکلیف نیز در گرو ورود به حوزه آیندهنگری و نظریهپردازیهای ملازم آن است. علاوهبر مبادی نظری و تضمنات آن، ولایت فقیه نیز در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان برترین مقام حکومتی، برخی شئون و وظایف حاکمیتی دارد که بدان خصلتی اجرایی و راهبردی میبخشد. این خصلتهای راهبردی را میتوان در تداوم وجه پیشین و بهعنوان شرط لازم برای سیاستورزی تعالیجویانه تبیین و تعریف کرد. رویکردهای گفتمانی و سیره حکومتی رهبر معظم انقلاب اسلامی را میتوان از جنبه این دو وجه بررسی کرد. از دیدگاه ما در این نوشتار، با درنظرگرفتن توامان این دو وجه در اندیشه و رفتار سیاسی رهبری، نوع کنش مدیریتی ایشان را میتوان با بهرهگیری از علم مدیریت، در قالب نوعی رهبری یا مدیریت استراتژیک بررسی کرد. ازآنجاکه استراتژی بهعنوان طرحی کلی برای دستیابی به هدف تعریف میشود و هدف از آن، برقراری ارتباط بین اهداف و روشها و امکانات است، رهبری استراتژیک نیز بهدنبال تعیین اهداف و انتخاب بهترین روش برای رسیدن به این اهداف و استفاده از اثربخشترین امکانات و وسایل است. ایجاد هماهنگی و تعادل و تعامل میان عناصر مختلف درونی و بیرونی نظام،
شناخت وضعیت موجود جامعه و نظام، تلاش برای رسیدن به وضعیت آرمانی، بررسی نقاط ضعف و قوت و شناخت تهدیدها و فرصتها عواملی است که در سایه مدیریت راهبردی تحقق میپذیرد. مدیریت استراتژیک و راهبردی، ضامن تداوم روند تکامل جامعه و نظام سیاسی است. در رهبری استراتژیک، اهداف و برنامههای بلندمدت و بهعبارتدیگر، دورنمای نظام سیاسی اولویت اصلی را دارد. در مقام استراتژیست، ازآنجاکه رهبری به افقهای دور نظام نظر دارد، مسئولیت هر نوع تغییر و اصلاح در مسیر را نیز بر عهده خواهد داشت. در رویکرد استراتژیک، رهبری بهدنبال تعیین چشمانداز آینده نظام و ترسیم مسیری است که برای رسیدن به این چشمانداز، سایر مدیران و مسئولان باید آنرا بپیمایند.
رویکردهای استراتژیک رهبری در دو دهه گذشته با نگاهی به مواضع راهبردی رهبری در سالهای گذشته، میتوان به برخی تحولات گفتمانی اشاره کرد که بیش از همه، در اقتضائات و اوضاع روز داخلی و خارجی نظام ریشه دارد. این اوضاع، اصلاح و تداوم مسیر حرکت نظام را به اتخاذ و پیگیری راهبردهای متمایزی ازسوی رهبری منوط میسازد. این تحولات گفتمانی را برمبنای دولتها و بهتبع آن، سیاستهای اجرایی حاکم بر دو دهه گذشته، میتوان در سه دوره بررسی کرد. دوره نخست، یعنی سالهای آغازین دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای، با دوران دولت موسوم به سازندگی مصادف است. نوع گفتمان حاکم در این دولت که پیگیری الگوهای توسعه غربی مهمترین شاخصه آن است، باعث میشود رویکرد اصلی رهبری را در این دوران، تاکید بر الگوی توسعه بومی و تذکر به دولتمردان درزمینه توجه به ارزشها و آرمانهای فراموششده انقلاب اسلامی، بهخصوص عدالتطلبی و سادهزیستی تشکیل دهد. در این دوران، اصل سازندگی و توسعه کشور مورد تایید و تاکید رهبری است؛ اما چگونگی این سازندگی و نوع جهتگیری این توسعه و الزامات و نتایج آن، مورد انتقاد جدی رهبری قرار میگیرد. در دوره دوم و مصادف با دولت
اصلاحات، با رونقگرفتن بحثها و مجادلات سیاسی که نتایج نظری و عملی خاص خود را نیز به همراه دارد، رهبری محور اصلی گفتمان خود را هدایت فضای فکری و سیاسی کشور، با اهتمام به تبیین مردمسالاری دینی و بازتعریف اصلاحات در چارچوب انقلاب اسلامی قرار میدهد. در دورانی که مجادلات سیاسی بر فضای کشور سایه افکنده است، مقام رهبری استراتژی اصلی خود را مبارزه با سیاستبازیهای انحرافی و آگاهکردن مسئولان از وظایف اصلیشان قرار میدهد. در این دوران نیز شاهد هستیم که یکی از محورهای بسیار مهم در گفتمان رهبری، ضرورت احیای ارزشهای انقلاب، بهخصوص مقوله عدالتطلبی است. در دوره سوم، هرچند که دولتهای نهم و دهم مقوله عدالت را بهعنوان رویکرد اصلی خود عنوان میکند، همچنان، ناکفایتی تلاشهای دولتمردان در این زمینه و بهخصوص بیتوجهی آنان به اصل پیشرفت و الزامات آن در کنار بحث عدالت موجب میشود که محور اصلی گفتمان رهبری را این بار، مقوله پیشرفت در كنار عدالت به خود اختصاص دهد. تاکید رهبری بر ضرورت پیشرفت و اهتمام ایشان به تبیین الگوی اسلامیایرانی پیشرفت، علاوهبر آنکه در نیازها و اقتضائات داخلی، بهخصوص ضرورت پیگیری و تحقق سند
چشمانداز و سایر برنامههای بلندمدت توسعهای ریشه دارد، به اقتضائات محیط بینالملل نیز برمیگردد. این اقتضائات از یکسو، از توطئههای دشمنان برای عقبمانده نگهداشتن و تضعیف نظاماسلامی ناشی میشود و ازسوی دیگر، از ضرورت پیشرفت برای اثبات کارآمدی الگوی مردمسالاری دینی در رقابت با سایر الگوهای حکومتی. در ادامه این نوشتار، جایگاه پیشرفت در گفتمان رهبری را بیشتر واکاوی میکنیم. پیشرفت مقدمه تحقق حیات طیبه هنگامیکه به جايگاه رهبری، به دید استراتژیست اصلی در نظام جمهوری اسلامی نگاه میکنیم، باید در جستوجوی مولفهها و راهکارهای اساسی تعالی نظام اسلامی در گفتمان و رفتار سیاسی ایشان باشیم. با چنین نگاهی میتوان رویکرد استراتژیک رهبری را برمبنای این سه مولفه به بازخوانی نشست: «چشمانداز مطلوب آینده نظام»، «چالشها و آسیبهای کنونی»، «راه و مسیر تحقق چشمانداز». با نگاهی به گفتمان رهبری، امکان ندارد که چشمانداز مطلوب انقلاب و نظام اسلامی، چیزی جز تحقق «حیات طیبه» اسلامی درنظر گرفته شود. درواقع، همین چشمانداز را باید مهمترین وجه تمایز میان انقلاب و نظام اسلامی با سایر نظامهای سیاسی جهان دانست. تحقق حیات
طیبه همان وجه تعالیجو و اخلاقمدار سیاست اسلامی است که در گفتمان رهبری به وضوح به چشم میخورد: «ما فرقمان با بقيه گروههایى كه در كشورهاى مختلف مىآيند يك رژيمى را تغيير میدهند، بر سر كار مىآيند و قدرت را بهدست ميگيرند، اين است كه ما آمديم براى اينكه يك جامعه اسلامى بهوجود بياوريم. ما آمديم تا حيات طيبه اسلامى را براى كشورمان و براى مردممان بازتوليد كنيم، آنرا تأمين كنيم و اگر بخواهيم با يك نگاه وسيعتر نگاه كنيم، چون بازتوليدِ حيات طيبه اسلامى در كشور ما ميتواند و ميتوانست و ميتواند همچنان الگویى براى دنياى اسلام شود، درواقع آمديم براى اينكه دنياى اسلام را متوجه به اين حقيقت و اين شجره طيبه بكنيم. ما براى اين آمديم. هدف، جز اين چيز ديگرى نبود. الان هم هدف جز اين چيز ديگرى نيست» (ديدار روساي سه قوه و مسئولان و مديران بخشهاي مختلف نظام در ۱۹شهریور۱۳۸۷). در گفتمان رهبری، تحقق حیات طیبه اسلامی در گرو برقراری جامعهای پیشرفته، با تاکید بر پیشرفت در علم و فناوری و عرصههای گوناگون اقتصادی، اعم از صنعتی و کشاورزی و...، در تلازم و همراهی با عدالت و معنویت است. بدینگونه، میتوان مفهوم پیشرفت را
با آن بار معنایی خاصی که رهبری مدّنظر دارند، بهعنوان شرط اصلی در تحقق چشمانداز آرمانی نظام اسلامی دانست. ابعاد سلبی و ایجابی پیشرفت در گفتمان رهبری پیشرفت در گفتمان رهبری، در ابعاد سلبی، در تمایزبخشی با مفهوم توسعه غربی و ارزشهای وابسته به آن معنا مییابد: «عنوان توسعهيافته و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مىآيد، يعنى درحال توسعه و توسعهنيافته، يك بارِ ارزشى و يك جنبه ارزشگذارى همراه خودش دارد. در حقيقت وقتى ميگويند كشور توسعهيافته، يعنى كشور غربى، با همه خصوصياتش: فرهنگش، آدابش، رفتارش و جهتگيرى سياسىاش. اين توسعهيافته است. درحال توسعه يعنى كشورى كه درحال غربىشدن است. توسعهنيافته يعنى كشورى كه غربى نشده و درحال غربىشدن هم نيست. اينجورى ميخواهند معنا كنند. درواقع، در فرهنگ امروز غربى، تشويق كشورها به توسعه، تشويق كشورها به غربىشدن است» (بيانات رهبری در ديدار استادان و دانشجويان كردستان، در ۲۷اردبهشت۱۳۸۸). پیشرفت در گفتمان رهبری، در ابعاد ایجابی، در کنار مولفههایی مانند معنویت و عدالت معنا مییابد. بدون التزام به این مولفهها، هر الگوی پیشرفتی در خطر لغزیدن بهسوی الگوهای توسعه غربی
قرار خواهد گرفت: «پيشرفت ازنظر غرب، پيشرفت مادى است. محور، سود مادى است. هرچه سود مادى بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است: افزايش ثروت و قدرت. اين، معناى پيشرفتى است كه غرب بهدنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى بهدنبال اوست و همين را به همه توصيه ميكنند. پيشرفت وقتى مادى شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را ميشود در راه چنين پيشرفتى قربانى كرد. يك ملت به پيشرفت دست پيدا كند؛ ولى اخلاق و معنويت در او وجود نداشته باشد. اما، ازنظر اسلام، پيشرفت اين نيست. البته پيشرفت مادى مطلوب است؛ اما بهعنوان وسيله. هدف، رشد و تعالى انسان است» (بيانات مقام معظم رهبري، ۲۵اردیبهشت۱۳۸۶). مدل مطلوب پيشرفت از ديدگاه رهبري، الگویی است که در آن، به ابعاد گوناگون حیات مادی و معنوی انسانها، توامان توجه میشود. در این الگو که در گفتمان رهبری، در قالب الگوی اسلامیایرانی پیشرفت به آن تاکید شده است، سعادت انسانها فقط در گرو رفاه مادی نیست؛ بلکه توجه به رستگاری آسمانی انسانها و سعادت اخروی ایشان از محورهای اصلی این الگوی پیشرفت بهشمار میرود: «آنچه كه موجب ميشود ما الگوى غربى را براى پيشرفت جامعه خودمان ناكافى بدانيم، در درجه
اول اين است كه نگاه جامعه غربى و فلسفههاى غربى به انسان (البته فلسفههاى غربى مختلفاند؛ اما برآيند همه آنها اين است)، با نگاه اسلام به انسان، بهكلى متفاوت است. يك تفاوت بنيانى و ريشهاى دارد. لذا، پيشرفت كه براى انسان و بهوسيله انسان است، در منطق فلسفه غرب معناى ديگرى پيدا ميكند، تا در منطق اسلام. پيشرفت ازنظر غرب، پيشرفت مادى است. محور، سود مادى است. هرچه سود مادى بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است: افزايش ثروت و قدرت. اين، معناى پيشرفتى است كه غرب بهدنبال اوست. منطق غربى و مدل غربى بهدنبال اوست و همين را به همه توصيه میکنند. پيشرفت وقتى مادى شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را میشود در راه چنين پيشرفتى قربانى كرد. يك ملت به پيشرفت دست پيدا كند؛ ولى اخلاق و معنويت در او وجود نداشته باشد. اما، از نظر اسلام، پيشرفت اين نيست. البته پيشرفت مادى مطلوب است؛ اما بهعنوان وسيله. هدف، رشد و تعالى انسان است» (بيانات مقام معظم رهبري، ۲۵اردیبهشت۱۳۸۶). اقتدار اقتصادی، لازمه پیشرفت در گفتمان رهبری به «اقتدار اقتصادی» نیز در پیوند با پیشرفت علمی و فناوری تاکید میشود. در جهان امروز، با اقتصاد دانشبنيان
روبهرو هستیم. ازاینرو، دانش منشا ثروت و بهتبع آن، منشا قدرت و اقتدار اقتصادی و سیاسی است. رهبر معظم انقلاب نیز برمبنای چنین واقعیتی معتقدند که بايد از علم، توليد ثروت كنيم و از همان ثروت نيز براى پيشرفت علم بهره بگيريم: «آن روزىكه ما بتوانيم درآمد كشور را از راه دانشمان بهدست بياوريم و درِ چاههاى نفت را پلمپ كنيم، آن روز براى ما روز خوبى است. امروز ما داريم از ذخایرمان میخوریم. بيشتر بودجه كشور از نفت است. نفت ذخيره ماست. گنجينهمان را داريم تخليه ميكنيم؛ از روى ناچارى. بايد روزى برسد كه بتوانيم از دانش خود نان بخوريم و اين ملت بتواند از دانش خود ثروت توليد كند. آن وقت، خودِ آن ثروت به پيشرفت دانش كمك خواهد كرد. يك همافزایى پىدرپى دارند: علم به ثروت كمك میکند، ثروت به علم كمك میکند. دائما همافزایى بهوجود مىآيد. ما بايد دنبال اين روز باشيم» (بيانات مقام معظم رهبري، ۵شهریور۱۳۸۷). محور اصلی توطئهها و کارشکنیهای دشمنان در سالهای اخیر و آینده، تلاش برای تحت فشار قراردادن و بهتبع آن، بهزانودرآوردن نظام اسلامی درزمینه اقتصادی است. امروز، عرصه و سنگر مقابله با دشمنان، عرصه اقتصادی است و از
همینروست که رهبری به ضرورت حرکت جهادی در این عرصه تاکید دارد. از دیدگاه رهبری، با تاکید بر تولید ملی، مشکلات کشور درزمینه تورم و اشتغال مرتفع خواهد شد و بدینترتیب، زمینههای یاس دشمنان فراهم میشود. پیشرفت و چالشهای امروز تاکید بر «پیشرفت» بهعنوان مفهومی کلیدی در گفتمان رهبری، علاوهبر نسبتی که با افق چشمانداز نظام، یعنی تحقق حیات طیبه اسلامی پیدا میکند، از نگاه آسیبشناسانه ایشان، به وضعیت کنونی و چالشهای درونی و بیرونی نظام نیز منتج بوده است. تاکید بر ضرورت پیشرفت از این واقعیت برمیخیزد که یکی از علل بسیار مهم در تداوم سلطهگری جهان استکبار، تفوق علمی آنها در سایر ملل بوده است. رهبری بر این باور است که برای خارجشدن از زیر سلطه استکبار و نیل به استقلال حقیقی، باید بر غلبه انحصاری قدرتهای غربی در علم و فناوری پایان داد و با تاکید بر گفتمان پیشرفت، به مقابله با توطئههای دشمنان شتافت: «در اين دنيا، براى بههمزدن اين سلطه، بايد يك حركت علمى كرد... اين است كه من گفتهام امروز يكى از پايهاىترين گفتمانهاى كنونى كشور ما بايد گفتمان پيشرفت علم و فناورى باشد. اين بُروبَرگرد ندارد. بدون اينكه ما
بهدنبال پيشرفت علمى و رشد علمى و افزايش توان علمى باشيم و بدون اينكه اين امكان علمى را در سطح زندگى خودمان بياوريم و زندگى مادى را اعتلا بدهيم، امكان مقابله با آن قدرتها وجود ندارد. اين پرچمى كه در دست جمهورى اسلامى است. دراينصورت، در اهتزاز و سرپا خواهد ماند و پيروز خواهد شد» (بیانات مقام معظم رهبری در ۵شهریور۱۳۸۷). چالش دیگری که پاسخگویی به آن، تاکید بر گفتمان پیشرفت را بهعنوان ضرورت مطرح میسازد، تلاش دشمنان برای ناکارآمد جلوهدادن الگوی مردمسالاری دینی با تاکید بر نارساییها و مسائل حلنشده جامعه اسلامی است. در دنیای امروز، کارآمدی نظام سیاسی در نسبتی مستقیم با پیشرفت آن نظام و توان آن برای رفع مسائل و مشکلات جامعه معنا پیدا میکند. بهعبارتدیگر، کارآمدی و پیشرفت علت و معلول یکدیگر است. همانگونه که تاکید بر کارآمدی نظام به تحقق پیشرفت منتهی میشود، پیشرفت و تعالی جامعه و نظام نیز نشاندهنده کارآمدی نظام سیاسی خواهد بود. بدینگونه است که اهمیت پیشرفت در گفتمان رهبری، بهعنوان ضرورتی اساسی برای تحقق افق چشمانداز نظام اسلامی، ما را به ضرورتی دیگر رهنمون میشود: تلاش درزمنیه اثبات و تحقق
کارآمدی نظام مردمسالاری دینی. در رویکردی استراتژیک، کارآمدی نظام سیاسی و مدیریتی را میتوان ابزار تحقق پیشرفت نیز بهحساب آورد. مردمسالاری دینی برای آنکه بتواند بهعنوان یک الگوی آرمانی نظام سیاسی، امکان سربلندی در آزمون مقایسه با سایر نظامهای سیاسی و امکان پذیرش توسط سایر ملتهای مسلمان و مستقل جهان را داشته باشد، باید قبلا کارآمدی خود را در اداره مطلوب جامعه بشری و پاسخگویی به نیازهای زندگی در جهان امروز اثبات کرده باشد. امروزه، شاخصهای اقتصادی، پذیرفتهشدهترین و موثرترین شاخصهای سنجش میزان مطلوبیت و کارآمدی نظام سیاسی محسوب میشود و ازاینرو، هرگونه ضعف در آنها نشانه ضعف در کارآمدی کلیت نظام تلقی میشود. در نگاه رهبری، ضعف شاخصهای اقتصادی ازنظر القای ناکارآمدی نظام در اداره جامعه، ابزاری قوی برای تخریب چهره نظام اسلامی در اختیار دشمنان قرار خواهد داد. ازاینرو، توجه به بهبود شاخصهای اقتصادی بهدلیل اثبات کارآمدی نظام و ازبینبردن بهانههای دشمنان حایز اهمیت است: «در اين بيست و دو سال، کشور ما حجم تلاش مثبت و سازنده بيش از صد سالِ معمولي خود را شاهد بوده است. ليکن، دشمنان انقلاب و نظام
اسلامي، براي اينکه افکار عمومي را اغوا کنند، همه آن نقاط مثبت را ناديده ميگيرند و چون بيکاري و تورم و رکود تورمي و مشکلات گوناگون اقتصادي در کشور وجود دارد، اينها را به رخ ميکشند و سعي ميکنند با اين شيطنت، نظام اسلامي را ناکارآمد جلوه دهند» (بيانات مقام معظم رهبري۱۰تیر۱۳۸۰). حیات طیبه و بصیرت انقلابی تحقق حیات طیبه اسلامی، بهعنوان بزرگترین آرمان انقلاب اسلامی و هدف نهایی از ایجاد نظام جمهوری اسلامی، بزرگترین دغدغه رهبر معظم انقلاب اسلامی است. ازهمینرو، بیش از دو دهه، تلاش نظری و راهبردی رهبری را برای قرارگفتن نظام اسلامی در مسیر تحقق این هدف بزرگ و متعالی شاهد بودهایم. تلاشهای رهبری در طول ۲۲سال گذشته معطوف به آن بوده است که مسئولان نظام، در ردههای گوناگون، با بصیرتی که شایسته و لازمه مسئولیت در نظام اسلامی است، به این دغدغه مهم توجه کرده و بهدور از هر نوع انحراف و کجروی نظری و عملی، تمام همت خویش را برای تحقق این چشمانداز کلان نظام اسلامی صرف کنند. لازمه دارابودن این بصیرت که میتوان آنرا قبول مسئولیت درقبال افق چشمانداز نظام اسلامی تعبیر کرد، اعتقاد و التزام به ضرورت اثبات کارآمدی نظام
اسلامی و نیز اعتقاد درونی و عملی به مقوله پیشرفت و الزامات و بایستههای آن است. امروز، بصیرت انقلابی را میتوان آن نوع از بینش و تفکر راهبردی دانست که بهدنبال درک صحیح دغدغههای رهبری و حرکت درجهت تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی باشد. امروز، پیگیری تفکر استراتژیک رهبری، بیتردید، در گرو پیگیری الگوی اسلامیایرانی پیشرفت و الزامات آن، بهخصوص تلاش برای افزایش کارآمدی نظام سیاسی و مدیریتی است.
دكتر محمد كماليزاده تحليلگر مسائل سياسي منبع : دیده بان
دیدگاه تان را بنویسید