ماجرای سرقت های سریالی باند بلبل
وقتی همسرم در جریان خلافکاریهای من قرار گرفت دیگر نتوانست این وضعیت را تحمل کند او زمانی که من در زندان بودم به خانه پدرش رفت، ولی طلاق نگرفت به امید آن که روزی سرم به سنگ بخورد و به زندگی سالم باز گردم. به او و برادرم قول داده بودم که دور زندگی خلافکاری را خط میکشم، ولی باز هم با وسوسههای شیطانی دوستانم دست از کارهای خلاف برنداشتم و این بار در حالی دستگیر شدم که تازه فهمیدم همسرم باردار است و ..
روزنامه خراسان» وقتی همسرم در جریان خلافکاریهای من قرار گرفت دیگر نتوانست این وضعیت را تحمل کند او زمانی که من در زندان بودم به خانه پدرش رفت، ولی طلاق نگرفت به امید آن که روزی سرم به سنگ بخورد و به زندگی سالم باز گردم. به او و برادرم قول داده بودم که دور زندگی خلافکاری را خط میکشم، ولی باز هم با وسوسههای شیطانی دوستانم دست از کارهای خلاف برنداشتم و این بار در حالی دستگیر شدم که تازه فهمیدم همسرم باردار است و ...
جوان ۳۳ ساله معروف به «بلبل» که باند سرقتی را برای دستبرد به ساختمانهای نیمه ساز و انباری منازل تشکیل داده بود پس از آن که در عملیات غافلگیرانه ماموران تجسس کلانتری الهیه مشهد به دام افتاد و اعضای باندش دستگیر شدند در تشریح زندگی و گذشته خودش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: پدرم راننده خودروهای سنگین بود و در جادههای بین شهری کار میکرد به همین دلیل نگهداری از من و تنها برادرم به عهده مادرم بود.
از نظر مالی زندگی متوسطی داشتیم و روزگارمان به خوبی میگذشت تا این که برادرم بعد از گرفتن دیپلم به شغل جوشکاری روی آورد و آرام آرام استادکار ماهری شد من هم بعد از پایان مقطع راهنمایی دیگر ادامه تحصیل ندادم و نزد برادرم به شاگردی در امور جوشکاری اسکلت ساختمان پرداختم، ولی در اثنای کار به بهانه خستگی و به طور پنهانی با برخی از کارگران مواد مخدر مصرف میکردم.
اوایل برادرم از این ماجرا اطلاعی نداشت، ولی روزی به طور ناگهانی مرا در حال مصرف مواد مخدر دید و چنان برافروخته شد که تا آن روز برادرم را آن گونه خشمگین ندیده بودم با وجود این خودش را کنترل کرد و بعد از رفتن کارگران به نصیحت من پرداخت، ولی آن روزها هیچ گاه احتمال نمیدادم که ممکن است در دام مواد مخدر گرفتار شوم چرا که فکر میکردم تفننی مصرف میکنم همین طرز تفکر بود که مرا به روز سیاه نشاند و زمانی به خود آمدم که دیگر بیکار شده بودم و به خاطر اعتیادم نمیتوانستم به موقع سر کار حاضر شوم یا کار خوبی تحویل صاحبکار بدهم. این گونه بود که به پیشنهاد یکی از دوستانم دستبرد به اموال داخل خودروها را آغاز کردیم. چرا که او موتورسیکلت داشت و من هم برای تامین هزینههای اعتیادم مانده بودم.
خلاصه در مدت کوتاهی دستگیر و روانه زندان شدیم، ولی چند ماه بعد برادرم رضایت شاکیان را گرفت و من، چون سابقهای نداشتم از زندان آزاد شدم در عین حال و برخلاف قولی که به برادرم داده بودم دوباره به سوی مواد مخدر کشیده شدم. همسرم نیز که فهمیده بود این بار در گرداب مواد مخدر صنعتی (کریستال) افتاده ام مرا رها کرد و به منزل پدرش رفت با وجود این نه تنها به خلافکاری هایم ادامه دادم بلکه به پاتوق دوستان خلافکارم بازگشتم. این بار چند نفر دیگر را هم عضو باند کردم و با سرقت یک موتورسیکلت به انباریهای مجتمعهای مسکونی یا ساختمانهای در حال احداث دستبرد میزدیم، چون سررشتهای از محل خرید و فروش آهن آلات داشتم خیلی زود اموال سرقتی را میفروختیم تا این که ماموران کلانتری الهیه، اعضای باند را شناسایی کردند و من هم در پاتوق خودمان دستگیر شدم. این جا بود که فهمیدم همسرم باردار است و ... شایان ذکر است به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه) تحقیق از اعضای این باند برای کشف سرقتهای احتمالی دیگر آنان ادامه دارد.
دیدگاه تان را بنویسید