۷ روز اسارت با چشمان بسته
تاجر کاغذ که از سوی مردان ناشناس گروگان گرفته شده بود پس از ۷ روز با چشمان بسته در ارومیه رها شد.
روزنامه ایران: تاجر کاغذ که از سوی مردان ناشناس گروگان گرفته شده بود پس از ۷ روز با چشمان بسته در ارومیه رها شد.
۷ شهریور مرد میانسالی به دادسرای جنایی تهران رفت و از ربوده شدن پسرش توسط مردان ناشناسی خبر داد.
او گفت: ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه ۶ شهریور پسرم بهنام آرش، خانهاش را در شمال تهران به مقصد رفتن به شرکت ترک کرد. اما بعد از آن هر چه با او تماس گرفتم گوشی تلفن همراهش خاموش بود. این بیخبری ادامه داشت تا دیشب از تلفن همراه آرش با همسرم تماس گرفته شد. تماسی ۲۵ ثانیهای که پسرم گفت: برای انجام کاری ۱۵ روز به خارج از کشور میرود. اما امکان ندارد که آرش بیمقدمه و بدون برنامه قبلی کشور را ترک کند.
با شکایت مرد میانسال، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت به دستور بازپرس رضوانی تحقیقات خود را آغاز کردند. در بررسیهای اولیه مشخص شد آرش تاجر کاغذ و همچنین از پیمانکاران شرکت ملی گاز بوده و با مرد میانسالی بهنام شهرام اختلاف مالی داشته است. اختلاف او با شهرام و ناپدید شدن ناگهانیاش فرضیه آدم ربایی را از سوی بازپرس جنایی مطرح کرد.
درحالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت وکیل آرش به دادسرا آمد و از تماس مردان ناشناس با پدر موکلش خبر داد. او گفت: مردان ناشناسی با پدر آرش تماس گرفته و در ازای آزادی آرش درخواست ۳ و نیم میلیون دلار که معادل ۴۰ میلیارد تومان است کردهاند. آنها تهدید کردند که اگر این پول را فراهم نکنیم آرش را از کشور خارج کرده و بلایی سرش میآورند. این درحالی بود که کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی خیلی زود رد چند نفر از آدم ربایان را بهدست آورده و در عملیاتی غافلگیرانه آنها را دستگیر کردند.
رهایی گروگان آدم ربایان وقتی همدستان خود را در دام پلیس دیدند ۲۴ ساعت بعد از این تماس گروگانشان را آزاد کردند. با آزادی گروگان ۴۰ ساله و اطلاعاتی که او در اختیار تیم تحقیق قرار داد، مشخص شد سردسته باند کسی جز شهرام نبوده است. بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران شهرام و مردان دیگری که در این آدم ربایی نقش داشتند بازداشت شدند. انکار آدم ربایی شهرام که منکر آدم ربایی بود در تحقیقات گفت: مدتی قبل ۷ و نیم میلیارد تومان به آرش و پدرش پول دادم تا برای من زمین بخرند. اما آنها نه تنها زمین نخریدند بلکه پولم را هم بالا کشیدند. هر بار که سراغ پولم رااز آنها میگرفتم بهانهای میآوردند و من برای وصول پولم چندباری آنها را تهدید کردم. اما این اواخر در دو جلسهای که با آنها گذاشتم قرار شد بعد از سفری که داشتند پول را به من پرداخت کنند. من به خاطر آبرویم هرگز دست به چنین کاری نمیزنم. گفتگو با گروگان ۴۰ میلیاردی آرش، ۴۰ ساله، در گفتگو با خبرنگار ما از جزئیات ربودنش میگوید. چگونه ربوده شدی؟ ساعت ۱۱ و نیم ۶ شهریور بود که از خانهام در شمال تهران بیرون آمدم و سوار بر خودروی هیوندایم شدم. به محض سوار شدن دو مرد جوان نیز سوار ماشینم شدند. آنها اسلحه و شوکر داشتند و با تهدید مرا زیر صندلی عقب ماشین بردند و به راه افتادند. در بین راه دو نفر دیگر هم به ما پیوستند و راننده به حرکتش ادامه داد. چند ساعت در راه بودید؟ ۱۳ یا ۱۴ ساعتی رانندگی کردند. در تمام مدت چشمهای من بسته بود، اما زمانی که نگه داشتند به نظرم در باغ متروکهای بودیم. یک هفته داخل اتاقکی محبوس بودم. هفت روز تمام چشم هایم بسته بود. در این مدت دو روز یکبار اجازه میدادند دستشویی بروم. از حمام که خبری نبود. مدام تهدید میکردند که گوشم را میبرند یا دستم را قطع میکنند. حتی تهدید میکردند که بلایی سر بچه هایم میآورند. حتی تهدید کردند که اگر به آنها پول ندهم مرا به خارج از کشور میبرند. میدانستی در کدام شهر هستی؟ شهر را نمیدانستم، اما آنطور که گفتند در یکی از شهرهای غربی و در مرز بودیم. میخواستند مرا به عراق ببرند. چقدر برای آزادیتان باید پرداخت میشد؟ ۳ و نیم میلیون دلار که ۴۰ میلیارد تومان میشد. البته هیچ پولی پرداخت نکردیم. چه شد که آزادت کردند؟ ۲۴ ساعت قبل از اینکه مرا آزاد کنند درخواست پول کردند. اما زمانی که فهمیدند همدستانشان بازداشت شدهاند، مرا سوار ماشین کردند. ۳ یا ۴ ساعتی بود که در حرکت بودیم. تا اینکه راننده توقف کرد و آنها مرا از ماشین بیرون آوردند. به من گفتند ۵ دقیقهای به همان حالت باشم و بعد چشم هایم را باز کنم. طبق گفته آنها عمل کردم و وقتی چشم هایم را باز کردم متوجه شدم که نیمه شب است و مرا در یکی از خیابانهای شهرستان ارومیه رها کردهاند. با این حساب احتمال رهایی ات غیر ممکن بود؟ اصلاً فکرش را نمیکردم آزاد شوم. آزادی من درست مثل یک معجزه بود و فقط خواست خدا بود که آزاد شدم.
از کجا میدانی شهرام در این گروگانگیری نقش داشته؟ گروگانها از شهرام صحبت میکردند. از طرفی ما با او اختلاف داشتیم و هم اینکه او بارها ما را تهدید به قتل و آدم ربایی کرده بود. اختلافتان سر چه بود؟ قرار بود برایش زمین بخریم، ولی زمین مشکل داشت و ما از خرید صرف نظر کردیم. او هم میگفت: اگر زمین را خریده بودیم الان قیمتش ۲۰ میلیارد تومان شده بود.
دیدگاه تان را بنویسید