زن جوان: شوهرم عاشق خواهرم بود!
این بار شکایت کرده ام تا به قاضی ثابت کنم که همسرم شایستگی حضانت فرزندانم را ندارد شاید بتوانم با اثبات صلاحیت نداشتن همسرم، فرزندانم را نزد خودم نگه دارم و از او طلاق بگیرم چرا که دیگر امنیت جانی ندارم و ...
روزنامه خراسان: این بار شکایت کرده ام تا به قاضی ثابت کنم که همسرم شایستگی حضانت فرزندانم را ندارد شاید بتوانم با اثبات صلاحیت نداشتن همسرم، فرزندانم را نزد خودم نگه دارم و از او طلاق بگیرم چرا که دیگر امنیت جانی ندارم و ... زن ۲۷ ساله که از همسرش به اتهام ضرب و جرح عمدی و توهین و فحاشی شکایت کرده است در حالی که بیان میکرد دیگر از رفتارهای غیرعادی و زشت همسرم خسته شده ام، به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری سپاد مشهد افزود: ۱۲ سال قبل پسر همسایه خواهرم از من خواستگاری کرد من هم که بعد از پایان تحصیلات ابتدایی ترک تحصیل کرده بودم به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم و بدین ترتیب زندگی مشترک من و جمشید آغاز شد، اما هنوز مدت زیادی از ازدواج ما نگذشته بود که روزی حرفهای خواهرم روح و روانم را به هم ریخت تازه فهمیدم که جمشید عاشق خواهرم شده بود، اما مدتی بعد متوجه میشود که خواهرم متاهل است با وجود این او نمیتواند خواهرم را فراموش کند و زمانی که متوجه میشود او خواهر مجردی دارد به خواستگاری من میآید تا از این طریق به خواهرم نزدیک شود. آن روز از حرفهای خواهرم فهمیدم که جمشید با توسل به حیله و نیرنگ قصد داشته با خواهرم ارتباط برقرار کند، اما با مخالفت شدید او روبه رو میشود. این گونه بود که خواهرم مرا در جریان ماجرا قرار داد وقتی من موضوع را با همسرم در میان گذاشتم او نه تنها قضیه را انکار کرد بلکه با ایجاد سر و صدا و کتک زدن من سعی کرد سرپوشی بر رفتار زشتش بگذارد از آن ماجرا به بعد دیگر بدبختیهای من شروع شد چرا که همسرم با مصرف مشروبات الکلی خود را در شرایط غیرعادی قرار میدهد تا بتواند رفتارهای زشتش را توجیه کند او به هیچ کدام از اخلاقیات اسلامی و حتی انسانی پایبند نیست همسرم گاهی چنان رفتارهای شرم آوری را در حضور دختر ۱۰ ساله و پسر ۹ ساله ام انجام میدهد که من حتی از بیان آن خجالت میکشم. کار او به جایی رسیده است که حتی در کوچه و خیابان حرکات آزاردهنده از خود بروز میدهد که هیچ کس تحمل دیدن این صحنههای زشت را ندارد. به خاطر همین رفتارها بود که سه سال پیش از او طلاق گرفتم، اما این جدایی بیشتر از چند ماه طول نکشید چرا که با این شرایط نمیتوانستم فرزندانم را به دست همسرم بسپارم و از سوی دیگر نیز خانواده ام حاضر به پذیرش بچه هایم نبودند. من که دیگر چارهای نداشتم دوباره نزد جمشید بازگشتم، اما او نه تنها بیشتر کتکم میزد بلکه هزینههای زندگی را هم نمیپرداخت و من مجبور بودم فقط با پول یارانه زندگی کنم با وجود این به تازگی متوجه شدم او با زنان خیابانی نیز ارتباط دارد و همان درآمد اندکش را برای آنها هزینه میکند دیگر حاضر به ادامه این زندگی نیستم، ولی برای فرزندانم نگرانم چرا که ... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
دیدگاه تان را بنویسید