خبرگزاری فارس: امام یک کلت گرفتند و بعد از نشانه روی، دقیقا زدند به هدف! بچهها دهانشان باز مانده بود و مبهوت نگاه میکردند.
شهید محمدرضا حمامی به تاریخ یک مهر ۱۳۳۶ در مشهد متولد شد. وی بعد از پیروزی انقلاب لباس سپاه را بر تن کرد و عازم جبهه شد. شهید حمامی مدتی در تیم حفاظت امام خمینی فعالیت داشت، اما دوباره به میدان جنگ برگشت و سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ در منطقه فکه عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید. آیت الله توسلی و چند نفر دیگر، از طرف شخص امام خمینی برای تشییع جنازه و عرض تسلیت به خانواده او، راهی مشهد مقدس شدند. شهید محمدرضا حمامی هنگام شهادت، معروف شد به «داماد یک شبه»، و «حنظله خراسان». آنچه خواهید خواند خاطره ایست مربوط به روزهای حضور شهید حمامی کنار رهبر کبیر انقلاب که توسط سید هاشم موسوی روایت شده است. **** این خاطره را میگویم، چون خودم شخصا از زبان محمدرضا شنیدم. میگفت: باغ بزرگی پشت منزل امام بود که گاهی من و بچههایی که مسؤول حفاظت از بیت بودیم، میرفتیم آنجا و تمرین کلت کشی و تیراندازی میکردیم. یک بار سر یکی از این تمرین ها، اتفاقا امام هم قدم زنان آمد پیش ما و ایستاد به تماشا. با شناختی که از امام پیدا کرده بودیم، این طور وقتها همه میدانستیم این کار برای ایشان اهمیت دارد. بچههایی که آنجا بودند، روی حساب
هم صحبتی و هم کلامی، با امام مأنوس و صمیمی شده بودند. یکی از بچهها گفت: آقا ما از این که شما تو جوانی تیرانداز ماهری بودین، چیزایی شنیدیم. مثل این که تردید داشته باشد، مکثی کرد و ادامه داد: اگر ممکنه، الآنم این کارو بکنید تا ما ببینیم
امام لبخند زد. میدانستم انس و علاقه این بچهها به امام یک طرفه نیست، و میدانستم درخواست آنها را رد نمیکند؛ همین طور هم شد. یک کلت گرفت و بعد از نشانه روی، دقیقا زد به هدف! بچهها دهانشان باز مانده بود و مبهوت نگاه میکردند. خود من هم انتظار نداشتم امام توی این سن و سال، این قدر حرفهای تیراندازی کند. امام که متوجه تعجب بچهها شده بود، گفت: با چیزی که ما امروز از شما دیدیم، معلومه که شما کم تمرین میکنید. حیرت بچهها گویی بیشتر شد. امام ادامه داد: من در جوانی برای کشیدن اسلحه و تیراندازی سریع، آن قدر تمرین داشتم که چند تا «جیب کلت» پاره کردم!
دیدگاه تان را بنویسید