خبرگزاری فارس: چالدران دشتی است در شمال غربی ایران که در شصت و چهار فرسخی تبریز و شمال غربی خوی واقع شده است این دشت بین دو رشته کوه قرار دارد. جنگ چالدران در ماه رجب سال 920 هجری قمری در دشت چالدران بین سپاه ایران و سپاه عثمانی به وقوع پیوست. در این جنگ دو سپاه از شرایط نابرابری برخوردار بودند. اگر چه سربازان ایرانی توانستند توپهای سپاه عثمانی را از کار بیندازند ولی این شرایط نابرابر باعث شکست سپاه ایران شد. سربازان ایرانی با ایمان و فداکاری تا پای جان ایستادگی و مقاومت کردند و همه کشته شدند و هیچ کسی تسلیم نشد و هیچ اسیری ندادند . جنگ چالدران را جنگ میهنی ایرانیان میخوانند چرا که سربازان ایرانی افتخار آفریدند و در راه سرزمین خود از جان گذشتند . لذا بمناسبت یازدهم شهریور سالروز جنگ چالدران هدف بر آن است واکاوی مجددی در این رویداد تاریخی از منظری دیگر با روش توصیفی و تحلیلی داشته باشیم. مقدمه : در اوایل قرن 16، دو امپراتوری برای شرق ترکیه و هلال حاصلخیز(عراق و سوریه بزرگ) رقابت میکردند. یکی از این ها، امپراطوری عثمانی در غرب ترکیه و قسطنطنیه بود. درحالیکه گروه حاکم ترک بود، اکثر ساکنان مسیحیان بالکان
بودند. امپراتوری دیگر حاصل دوران جدید بود که امپراتوری صفوی نام داشت. امپراطوری صفوی صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در سالهای 880 تا 1101 هجری خورشیدی برابر 1135-907 قمری و 1722-1501 میلادی حدوداً به مدت 221 سال بر ایران فرمانروایی کردند. بنیانگذار دودمان پادشاهی صفوی، شاه اسماعیل یکم است که در سال 880 خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال 1101 خورشیدی از افغانها شکست خورد و سلسله صفویان برافتاد. دوره صفویه از مهمترین دوران تاریخی ایران به شمار میآید، چرا که با گذشت نهصد سال پس از نابودی شاهنشاهی ساسانیان؛ یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی نماید. بعد از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، آل بویه و سربداران روی کار آمدند، لیکن هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان مردم ایران یکپارچگی پدیدآورند . این دوره یکی از سه مرحله دوران طلایی اسلام و دوره اوج تمدن اسلامی است. شیخ صفیالدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان، هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود.
فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود. که در سرزمین مغان ساکن بود. زبان مادری شیخ صفیالدین به عقیده بسیاری تاریخنویسان ایرانی مانند احمد کسروی زبان آذری بوده است. دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل یکم با تکیه بر پیروان طریقت تصوف علوی درست شد. این پیروان که بیشتر از ایلهای آناتولی بودند و بعدها به قزلباشها نامور شدند بر سر باورهای خود سالها به هواداری از آققویونلوها و قراقویونلوها درگیر جنگهای پیاپی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان، نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفیالدین و نوه اوزونحسن آق قویونلو زیر آموزش بزرگان قزلباش پرورش یافت و رهبر دینی آنان به شمار میآمد. هواداران اصلی صفویان، گروههای عشایری ترکمن بودند قزلباش، «سر سرخ»، خوانده میشوند، به دلیل سربند سرخی که گفته میشود آنها از دوران حیدر به کار میبردند. دوازده تَرَک کلاهشان نمایانگر وفاداریشان به حکمران صفوی و دوازده امام شیعه بود. این جنگجویان شبه قبیلهای ترک تبار با وجود نام مشترکشان ادعا نمیکردند تیره مشترکی دارند. هر یک وابستگی دودمانی خود را حفظ کردند و همچنان دودمانهای گوناگون رقیب سرسخت دیگری بودند. پیروان شیخ صفیالدین
نیز به راستی نماینده گروه ویژهای از تصوف بر پایه آیین شیعه دوازده امامی بودند (هر چند در مورد اینکه شخص شیخ صفیالدین، شیعه بودهاست، تردیدهایی وجود دارد). باور قزلباشان به این گروه از تصوف تا پیش از پادشاهی شاه عباس بزرگ مهمترین عامل نیرومندی صفویه بود. قزلباشان تا پیش از جنگ چالدران گونهای نیروی خدا گونه برای شاه اسماعیل یکم قایل بودند که با شکست در جنگ این باور آنها رو به سستی نهاد. زبان آذری با شیوه اردبیلی (که زبانی ایرانی است) زبان مادری نیای بزرگ صفویان، شیخ صفیالدین اردبیلی بوده است و اشعاری بدین زبان در در کتاب صفوةالصفا و سلسلةالنسب سرودهاست . شیخ صفیالدین اردبیلی همچنین به «پیر آذری» شهرت داشته است. پدر شیخ صفیالدین اردبیلی، شیخ امینالدین جبرائیل اردبیلی (650-735ه. ق) و اجداد وی در حدود سه سده در قریه کلخوران اردبیل به شغل زراعت مشغول بودهاند. نوه شیخ صفیالدین اردبیلی و پسر شیخ صدرالدین موسی، خواجه علی سیاهپوش در هنگام مواجهه با تیمور گورکانی در حوالی جیحون موطن خود را اردبیل معرفی کرد. صفویان، آیین شیعه را مذهب رسمی ایران قرار دادند و آن را به عنوان عامل همبستگی ملّی ایرانیان
برگزیدند. شیوه فرمانروایی صفوی تمرکزگرا و نیروی مطلقه (در دست شاه) بود. پس از ساختن پادشاهی صفویه، ایران اهمیتی بیشتر پیدا کرده و از ثبات و یکپارچگی برخوردار گردیده و در زمینه جهانی نامآور شد. در این دوره روابط ایران و کشورهای اروپایی به دلیل دشمنی امپراتوری عثمانی با صفویان و نیز جریانهای بازرگانی، (به ویژه داد و ستد ابریشم از ایران) گسترش فراوانی یافت. در دوره صفوی (به ویژه نیمه نخست آن)، جنگهای بسیاری میان ایران با امپراتوری عثمانی در غرب و با ازبکها در شرق کشور رخ داد که علت این جنگها جریانهای زمینی و دینی بود. امپراطوری عثمانی عثمانیان شاخهای از ترکمنها (طایفهٔ قایی) بودند که در اواخر امپراتوری سلجوقیان از ترکستان به آسیای صغیر (آسیای کوچک) کوچیدند. در آن زمان، سلجوقیان روم، که قسمتی از سلسله دولتهای سلجوقی بودند، در این سرزمین فرمان میراندند. ترکان عثمانی اندکاندک در نواحی غرب آناتولی به یک قدرت منطقهای و متحد سلاجقه تبدیل شدند و بعداً جانشین سلجوقیان گشتند. ایشان نام خود را از عثمان اول، پسر ارطغرل، که رهبر ایلِ آنان بود، گرفتهبودند. ارطغرل فرزند، سُلیمانشاه بود. یکی از سلاطین سرشناس
عثمانی، سلطان محمد دوم معروف به سلطان محمد فاتح بود که توانست با تصرف کنستانتیناپولیس (استانبول) به فرمانرواییِ روم شرقی یا بیزانس پایان دهد (1453 میلادی). تاریخنگاران، زمان وقوع این حادثه را پایان قرون وسطی و آغاز عصر جدید میدانند. سلطان سلیم اول نوهٔ سلطان محمد فاتح بود که در جنگ چالدران، شاه اسماعیل اول صفوی را در سال 1514 میلادی شکست داد و بدینترتیب، عثمانی بر مناطق غربیِ ایران دست یافت؛ در نتیجه، نواحی غرب ایران، که شامل آذربایجان، سرزمین کردستان، و عراقِ امروزی بود، از ایران جدا شد. در جنگهای بعدی، آذربایجان به ایران برگردانده شد، ولی سرزمین کردستان و عراق در اشغال عثمانی باقی ماند. در دوران شاه عباس. کردستان و عراق از دست عثمانیان پس گرفته شد حتی مرزهای ایران تا گرجستان ادامه یافت. سلطان سلیم اول، با سیطره بر سرزمینهای اسلامی، خود را خلیفه اسلام خواند. سلطان سلیم یکم (زادۀ 1465 درگذشتۀ 1520) ؛ پس از کشتن ولیعهد و برادر دیگرش ، پدر بیمار خود بایزید دوم را بهدنبال کودتایی از سلطنت خلع کرد ، و خود در سال 918 ه.ق. (1512 میلادی) بهجای وی سلطان امپراتوری عثمانی شد . او در میان پنج برادر خود از
همه جوانتر بود. سلطان سلیم تا سال 1520 میلادی فقط هشت سال سلطنت کرد. او مردی جسور، خونریز و مستبد بود. تاریخنگاران ترک او را «یاووز (یاوُز)» یعنی بُرنده و قاطع و ثابتقدم لقب دادهاند. اروپاییان او را "سهمناک" خواندهاند. درباره وی گویند: وی علاقه و ارادت خاصی به ایران داشته و آن سرزمین را مقدس میپنداشته و هنگام مخاطب قرار دادن سربازان خود، از آنان میخواهد که آهسته قدم بردارند، زیرا ایران سرزمین بزرگان است. سلیم، از تشویق شاعران فارسیگوی دریغ نمیکرد، خود به فارسی شعر میسرود و «سلیم» یا «سلیمی» تخلص میکرد. دیوانی مشتمل بر دو هراز بیت فارسی دارد، اما گویا تنها یک بیت شعر به ترکی از او بر جای مانده است. وجه تسمیه چالدران نام چالدران ، جنگ صفویان به رهبری شاه اسماعیل صفوی با عثمانیان به رهبری سلطان سلیم اول در دهم شهریورماه 893 خورشیدی گره خورده است. نام سابق چالدران، سیه چشمه «قره عینی» بود که طبق روایتی از نام پدر و پسری که« قره» و «عینی» نام داشتند و اولین ساکنان این منطقه بودند؛ گرفته شده است. به روایتی دیگر، نام سیه چشمه از منطقه ای نیمه باتلاقی و چمن زار به نام قره بلاغ (سیه چشمه) گرفته شده
است. سیه چشمه یا چالدران، بین شهرهای خوی و ماکو با وسعتی معادل 5000 کیلومتر مربع واقع شده است. بنا به گفته برخی پژوهشگران، چالدران در اصل «چهاردیران» به خاطر وجود چهار دیر یا کلیسا در این دیار بوده که به مرور زمان چالدران شده است. همچنین برخی منابع فارسی از چالدران این منطقه از شاوارشان را به معنای چهار دیران (چهار معبد) یاد شده است. در لغت شناسی کلمه چالدران در زبان ترکی میتوان از دل کلمه چالدران دو کلمه چل و اولدورن را استخراج کرد . کل یا در تلفظ محلی «چل» به معنای بز کوهی نر و «اولدورن» به معنای کشنده خوانده می شود . که در طول زمان چل اولدورن با چالدران تبدیل لفظی شده است. همچنین روستاها و مناطق خاصی با این ترکیب در آذربایجان و مناطق ترک نشین زیاد دیده می شود مانند قورد اولدورن - گرگ کش ) کیشی اولدورن - مرد کش ) ( زمان الدورن - وقت کش ) به طور کلی چالدران به معنای ترکی ( نواختن طبل) را گویند و شاید منظور نواخته شدن طبل جنگ باشد . به این معنا نامگذاری شده است . منابع تاریخی جنگ چالدران اهم منابع تاریخی دوره صفویه از جنگ چالدران عبارتند از: کتاب احسن التواریخ حسن روملو ، حبیبالسیر خواندمیر، لب
التواریخ عبداللطیف قزوینی، تکملهالاخبار عبدی بیگ شیرازی، عالم آرای عباسی اسکندربیگ منشی و جواهر الاخبار بوداق منشی قزوینی در زمره این آثارند. غیاثالدین خواجه همامالدین حسینی شیرازی ملقب به خواندمیر، در اثر معروف خود حبیبالسیر با اشاره به جنگ چالدران مینویسد: «در سال 920 به دنبال جنگ از سوی سلطان سلیم که به خلاف روش آبا و اجداد از جاده مستقیمه سلامت نفس تجاوز کرده بود و پذیرش آن توسط شاه اسماعیل در محل چالدران جنگی واقع شد. در این جنگ شاه اسماعیل 12 هزار سوار و سلطان سلیم 200 هزار سپاه و 12 هزار تفنگانداز و ارابههای جنگی داشت. سلطان سلیم در جنگ چالدران پیروز شد و تبریز را به تصرف درآورد.» لبالتواریخ یکی دیگر از منابع تاریخی دوره صفوی است که در آن به توصیف وقایع جنگ چالدران میپردازد. یحیی بن عبداللطیف قزوینی، مولف این کتاب درباره جنگ چالدران مینویسد: «در بهار سال 920 هجری قمری سلطان سلیم مخالفت و عصیان ظاهر کرد با جمیع عساکر روم به حدود آذربایجان آمد. جنگ چالدران روی داد و پنج هزار کس از طرفین کشته شدند. سلیم به تبریز آمد ولی بعد از دو هفته از خوف لشکر جرار صلاح در اقامت ندانسته به روم مراجعت
کرده در آماسیه روم قشلاق میگیرد.» قزوینی در ادامه از آمدن شاه اسماعیل به تبریز و به اسارت بردن بدیعالزمان، پسر سلطان حسین بایقرا از سوی سلطان سلیم سخن میگوید. اسکندربیگ منشی، نویسنده برجسته و مولف تاریخ دوره صفویه با عنوان عالمآرای عباسی که حدود یک قرن بعد از چالدران نوشته شده، این تفسیر تحسینبرانگیز را درباره شکست صفویه بیان میکند: « بدون شک خداوند اعلم مقدر فرموده بود که شاه اسماعیل در جنگ چالدران شکست بخورد زیرا اگر وی در این جنگ هم پیروز شده بود، این خطر وجود داشت که دین و ایمان قزلباشهای سادهلوح به قدرت شاه اسماعیل به چنان مرحلهای میرسید که از راه راست منحرف شده و گمانهای غلط میبردند . » علت جنگ چالدران پسر عموی سلطان سلیم عثمانی به نام بایزید دوم ادعای خلافت نمود و چون قدرتی نداشت برای کسب اعتبار و قدرت به دربار شاه اسمعیل صفوی پناهنده شد و در ارومیه و تبریز سکونت گزید . سلطان سلیم به رسم ادب طی یک نامه به زبان فارسی، پسر عموی خود را خواستار شد . ولی شاه اسمعیل نیز به سبب ادب و مهمان نوازی اعاده او را خلاف جوانمردی و پناهندگی دانست و از تحویل وی سر باز زد. سلطان سلیم از سالها قبل در
فکر تشکیل امپراطوری اسلامی بود، لذا از مدتها پیش مبادرت به تربیت سپاهیان ورزیده بنام ینی چری نموده بود که افرادی بسیار جنگجو بودند و مشهور بود که سه چیز علاج ندارد : سیل - زلزله - ینی چری .... سلطان سلیم عثمانی پناهنده شدن پسر عموی خود به ایران را بهانه مهمی تلقی و جوانمردی شاه اسمعیل او را ترغیب می نمود که به این علت به ایران حمله کند، سپاهیان ایران را قزلباش می نامیدند و که اینان نیز افرادی ورزیده و جنگ جو بودند و همچنین مریدان خاص دربار صفوی بودند. ستون پنجم سپاهیان عثمانی در شهرهای مختلف آذربایجان پراکنده بودند و با کبوتر اخبار خود را به خوی رسانده و از آنجا به سلطان سلیم می رسید. شاه اسمعیل به قصد سرکشی به حدود و سرحدّات غربی به کردستان و لرستان رفت و سلطان سلیم از این شاه اسمعیل استفاده و با اعزام سه قشون از طریق تصرف دیاربکر و قره باغ راه آذربایجان را در پیش گرفت در دیاربکر ، دوهزار سرباز قزلباش در مقابل ستون 25هزار نفری قوای ینی چری مدت 12روز مقاومت کردند.در نواحی مورد حمله سپاهیان عثمانی ، فرماندهان محلی قزلباش دست به مقاومت جانانه ای زده و باعث کشتار زیاد و عقب نشینی قشون عثمانی شدند و عشایر
منطقه به کمک قوای دولتی ایران شتافتند ، خبر حمله سلطان سلیم به گوش شاه اسمعیل در همدان رسید، شاه اسمعیل از این عمل ناجوانمردانه سلطان سلیم خشمگین شد و خود را به تبریز رسانید و از عشایر منطقه تبریز - ارومیه کمک خواست ، تجهیزات نظامی قوای ایران عبارت بودند از : ده هزار کلاه خود و زره آهنی و 750 عدد خفتان - 15هزار شمشیر و 32هزار عدد نیزه و 7000 تبرزین و 500 تفنگ بود. سپاه 27-30 نفری شاه اسمعیل به سمت سپاه دویست هزار نفری سلطان سلیم که دارای جنگ و ادوات توپخانه ای آتشبار بود شتافت ، صبح روز یازدهم ژوئن 1514میلادی مطابق با سال 920 هجری سپاه ایران در دشت چالدران به مقابل سپاه دویست هزار نفری عثمانی رسیدند ولی به لحاظ کمی نفرات و تجهیزات قصد حمله نداشته و بحالت دفاعی آماده باش بودند. حمله ارتش عثمانی با توپخانه شروع شد. ولی مؤثر واقع نشد ، لذا دستور حمله به سپاه پیاده نظام چاووش داده شد. یک نبرد نا برابر شروع شد. ولی ایمان و اعتقاد سپاه قزلباش آن چنان بود در مقابل حملات قوای عثمانی چون دیواری محکم ایستاده بودند و در طی حملات پارتیزانی موفق به ایجاد شکاف به قشون عثمانی شدند. با شروع حملات واحد توپخانه لشکر
عثمانی ، سپاه ایران به طور استراتژیک از تیررس دشمن عقب نشینی نموده و شبانگاه حملات برق آسائی به دشمن می کنند سلطان سلیم غرق در حیرت می شود که سپاه عجم چگونه جان تازه ای گرفته و این چنین یورش می کند . عشایر و اهالی ارومیه نگران از حملات دولت عثمانی به خاک وطن بیش از 2500 نفر سوار نظام مسلح آماده نبرد را به نمایندگی غلامعلی قره باغی به دشت چالدران جهت یاری رساندن به سپاهیان خسته شاه اسمعیل اعزام می دارند. ورود این نیرو بر تن خسته سپاهیان ایران روح تازه ای میدهد در مقابل، نیروی تازه نفس بیست هزار نفری نیز به قشون ترک اضافه می شود و صحنه جنگ به نفع آنان ادامه می یابد. غلامعلی قره باغی و سپاهیان اعزامی ارومی رشادت فراوان بخرج میدهند و موفق به رسوخ به صف توپخانه عثمانی شده آنان را از کار می اندازند . سلطان سلیم این بیت را در آن لحظه به زبان فارسی به زبان می آورد: دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد. شاه اسمعیل به غلامعلی قرهباغی دستور میدهد به سربازان اکنچی و ینی چری حمله کند. حمله با فلاخن ها به منظور خارج ساختن نیزه از دست سربازان ینی چری شروع می شود. سربازان تازه نفس ینی چری از راه رسیده و در این حمله اسب
غلامعلی قره باغی زخمی و خود او در زیر نیزه های سربازان سوراخ سوراخ نموده و آن دلاور ارومیه،قهرمانانه جان می سپارد و فرماندهی قوای ارومی بدست یک جنگجوی کرد بنام گل وفا داده می شود، آنان حملات خود را به ینی چری ها ادامه میدهند. سربازان ایرانی با احساس و عاطفه می جنگیدند در حالیکه سپاهیان عثمانی با خونسردی و آرامش میجنگیدند. مقاومت و حملات پی در پی سپاه ایران و تارومار شدن سپاه عظیم عثمانی، سلطان سلیم را خشمگین نمود. لذا دستور حمله سراسری صادر نمود، از ارتش سی هزار نفری و عشایر غیور ارومی تنها ده هزار نفر باقیمانده بودند و در مقابل سپاه عظیم عثمانی بسیار اندک بودند با شروع حمله سراسری ارتش خسته ایران چون دیواری محکم ایستاده بودند و رفته رفته از کشته ها ،پشته ها ایجاد می شد. سلطان سلیم فریاد می کشید هر چه عجم بکشید ، ثواب بیشتری خواهید برد. شیخ محمد حسن شبستری از روحانیون معروف آن زمان، میدانست که با قتل و یا دستگیر شدن شاه اسمعیل، ممکن است سراسر ایران تسلیم سلطان سلیم شوند، لذا قرآن بدست به پیش شاه اسمعیل رفت بانک داد که ای پادشاه شیعیان ترا به این قرآن سوگند میدهیم تا دست از جنگ برداری و بروی،چون صلاح
مملکت در این است .شاه اسمعیل به همراه تنی از فرماندهان خود عقب نشینی نموده و بتدریج شهرهای آذربایجان تا تبریز بدست سپاهیان سلطان سلیم افتاد، سپاهیان ینی چری شهر ها را غارت میکردند. تبریز مورد چپاول و تجاوز سپاهیان عثمانی قرار گرفت .آن چنانکه دیگر رونق اقتصادی خود را از دست داد. تلفات طرفین در جنگ چالدران 27654 هزار تن از ایران و 41 هزار نفر از سپاه عثمانی کشته شدند. از شاخص های بی نظیر این جنگ مانور نظامی تعدادی از سواران ایرانی به رهبری شاه اسماعیل در از کار انداختن توب های عثمانیان در این مانور کم نظیر که درآن شاه اسماعیل به همراه هفتصد سوار که بئ شباهت به خود کشی نبود بی با کانه به لشگر عظیم عثمانی یورش بردند ودر یک رویارویی نابرابرو کشنده موفق به از کار انداختن توب های عثمانی شدند که از آن بس در حنگ ها به عنوان یک مانور جنگی مورد استفاده قرار میگیرد پس از نبرد، سلطان عثمانی از شاه اسماعیل درخواست کرد که شمشیری را که با آن لوله توپ را به دو نیم کرده بود برای وی بفرستد. شاه اسماعیل دعوت سلطان را اجابت نمود. وقتی که شمشیر به دارالخلافه رسید، سلطان در حضور اعیان و اشراف آن را بر روی لوله توپی آزمود، ولی
اثر مطلوب را به دست نیاورد و بنابر این نامهای به شهریار صفوی نوشت و گله کرد که معلوم میشود شاه قزلباش یک شمشیر را از برادرش مضایقه کردهاست. شاه اسماعیل در پاسخ نوشت: شمشیر همان شمشیر است بازو همان بازو نیست. نتایج جنگ چالدران 1- جدا شدن مناطقی نظیر: دیاربکر، مرعش، البستان از تصرف صفویان و ضمیمه شدن به امپراطوری عثمانی 2- لشکر عثمانی به فرماندهی سنان پاشا علاالدوله ذوالقدر را در نزدیکی مرعش شکست داد و و کشت و بدین ترتیب عمر سلسله ذوالقدر مرعش و البستان به سر آمد و آن نواحی جزء قلمرو عثمانی شد. 3- شکست شاه اسماعیل در این جنگ بر رفتار او در اداره امور دولت و روابط او با امرای قزبالش و نیز در روابط عناصر حکومتی ایران و عثمانی تاثیر گذاشت. 4- نبرد چالدران ایمان اسماعیل را مبنی بر شکست ناپذیری اش از بین برد ( از سال 905 ه 0ق تا 920 ه 0 ق اسماعیل همیشه در جنگها با وجود سپاه اندک پیروز شده بود ) و تاثیر عمیقی بر اخلاق و رفتار او گذاشت. 5- شکست چالدران خود پرستی و تکبر شاه اسماعیل را به افسردگی بدل ساخت، پوشیدن لباس و عمامه سیاه و گرفتن پرچمهای سیاه نمونه ای از این تغییر خلق در شاه اسماعیل اول می باشد. 6- پس
از جنگ چالدران، اسماعیل اعتبار الهی ـ مذهبی خود را از دست داد تا جایی که این امر موجب درگیری در میان گروههای حامی او شد. 7- ملل اروپایی از گسترش قدرت عثمانی در هراس بودند برای آنها آنان را با صفویه درگیر کنند دست به اقداماتی زدند ، اعزام سفرا و نمایندگان به دربار صفوی از این قبیل اقدامات بود. 8- نافرمانی امراء و فرماندهان در نواحی مختلف از قبیل امیر خان موصّلوکه نایب السلطنه تهماسب میرزا در خراسان بود، عبیدالله خان فرمانروای ازبک به خراسان حمله کرد. 9- بی اعتنایی شاه اسماعیل پس از جنگ چالدران نسبت به اداره امور کشور سبب نا امنیها و شورشهای داخلی گردید. درگیریهایی که میان قبایل مختلف قزبالش روی داد نمونه ای از این نا امنیهای داخلی بوده است. پیامدهای سیاسی الف - کاهش قلمرو حکومت صفوی ب - شکسته شدن عظمت و شوکت امپراطوری صفویه . ج - شکست یک دولت شیعی در برابر دولت سنی مذهبی . چ - شکست چالدران موجب تضعیف روحیهُ نظامی قزلباشها وتقویت روحیهُ نظامی ینی چریها گردید پیامدهای اجتماعی 1- شروع آشوبها و ناامنیها در کشور 2- کاهش قدرت و نفوذ شاه در جامعه 3- به وجود آمدن اختلافات روحی و رفتاری در شاه اسماعیل . 4- بی
اعتنایی شاه اسماعیل به امور اجتماعی . 5- بی توجهی و بی اعتنایی مردم نسبت به قوانین حاکم فرجام چالدران شاه اسماعیل صفوی را می توان به درستی یکی از پادشاهان بزرگ تاریخ ایران نام برد. وی با اقدامات بزرگی همچون یکپارچه کردن ایران که بعد از سال ها دچار تجزیه و حکومت ملوک الطوایفی شده بود و همچنین رسمیت بخشیدن به مذهب شیعه در ایران توانست حکومت یکپارچه و با عظمتی در ایران پایه گذاری کند. علاوه بر آن با امن کردن راه های تجاری، احداث مساجد و مکانهای عام المنفعه، سنت نیکی را از خود بر جای نهاد. وی با شکست دادن ازبکان و یاغیان در مرزهای شرقی امنیت را به آن منطقه بازگرداند همچنین علاوه بر شکست در مقابل سپاه چند ملیتی قدار عثمانی توانست همچنان بر ایران حکومت براند و با این شکست سلسله صفویه مضمحل نگردید. وی با برقرای ارتباط با سایر ملل اروپایی سیاست خارجی مناسبی را از خود بر جای گذاشت. سرانجام در 38 سالگی بر اثر بیماریِ سل دار فانی را وداع گفت. فرجام این جنگ، که نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود، بر اثر کثرت سپاه عثمانی و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشکر ایران عقب نشینی کرد و تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند. شاه
اسماعیل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سلیم تبریز را اشغال کرد ولی به زودی بر اثر مقاومت ملی مجبور شد تبریز و آذربایجان را تخلیه کند. پس از بازگشت سلطان سلیم، شاه اسماعیل دیگر باره به آذربایجان و تبریز رفت و به تعمیر خرابیهای به جا مانده از لشکریان عثمانی پرداخت. گویند پس از این واقعه، دیگر کسی شاه اسماعیل را خندان ندید. پی نوشت: 1- مزاوی، میشل ، (1368) : پیدایش دولت صفوی در ایران ، ترجمه : یعقوب آژند ، چاپ دوم ، تهران : نشر گسترده. 2- شاو ، استنفرد ، (1370) : تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه ، ترجمه : محمود رمضان زاده ، جلد یک، مشهد : آستان قدس. 3- نوروزی ، جمشید ، (1391) : تمدن ابران در دوره صفویه ، تهران : انتشارات مدرسه. 4- شکری، یداله ، (1363) : تاریخ عالم آرای صفوی ، چاپ دوم، تهران: انتشارات اطلاعات . 5- رضوانی، اسماعیل ، (1377) : تاریخ عالم آرای صفوی، اسکندر بیک منشی، تهران : نشردنیای کتاب. 6- محدث، میرهاشم ، (1361) : تاریخ قزلباش، تهران : انتشارات صنام. 7- نوایی، عبدالحسین ، (1390) : تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، تهران: انتشارات سمت. 8- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا ،
( 1386) : تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم ، تهران: امیرکبیر. 9- جعفریان، رسول، (1370) : دین و سیاست در دوره صفوی، قم: نشرانصاریان. 10- نجفی، موسی، (1378) : مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر. 11- حسینی قزوینی ، یحیی بن عبداللطیف ، (1386) : لب التواریخ ، مصحح میر هاشم محلاتی ، تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگی . 12- روملو ، حسن بیک ، (1349) : احسن التواریخ ، تصحیح عبدالحسین نوایی ، جلد دوم ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب . 13- خواند میر ، غیاث الدین ، (1333) : حبیب السیر ، جلد دوم ، تهران : کتابفروشی خیام. 14- حجازی فر ، هاشم ، (1374) : شاه اسماعیل اول و جنگ چالدران ، چاپ اول ، تهران : انتشارات سازمان اسناد ملی. 15- فلسفی، نصرالله ، (1381) : جنگ میهنی ایرانیان در چالداران ، بی جا ، چاپ اول ، تهران : انتشارات هیرمند . 16- سیوری ، راجر ، (1385) : ایران عصر صفویه ، ترجمه : کامبیز عزیزی ، چاپ پانزدهم ، تهران : نشر مرکز . 17- فلور ، ویلم ، (1388) : دیوان و قشون در عصر عصفوی ، ترجمه : کاظم فیروزمند ، چاپ اول ، تهران : انتشارات آگاه .
18- بارتولد ، ویلهم ، (1386) : تذکره جغرافیای تاریخی ایران ، ترجمه : حمزه سردادور ، چاپ سوم ، تهران : انتشارات توس . 19- تاجبخش ، احمد ، (1340) : ایران در زمان صفویه ، چاپ اول ، تبریز : انتشارات چهر .
دیدگاه تان را بنویسید