خبرنگار معروف: در روز پخش اولین گزارشم عزادار شدم! +عکس
باشگاه خبرنگاران جوان به مناسبت روز خبرنگار با محمدرضا حسینی بای خبرنگار رسانه ملی گفتگو کرده است.
بعد از 10 سال کار در رسانه، اولین گزارش من از تلویزیون پخش شد/ خبرنگاری شغلی ذاتی است/ در خبرنگاری پول وجود ندارد/ خواب گزارشهای مهم خود را میبینم/ به کابوس کنکوریها تبدیل شدهام/ خبرنگاران هم مظلوماند و هم محروم/ بیشترین استرس های جامعه به خبرنگار وارد میشود/ هیچ صفحهای در فضای مجازی ندارم/ همسرم بهترین مشاور من است/ هنوز برای برخی گزارشها دلهره دارم/دوست دارم در آینده یک ساندویچی داشته باشم/ انتقادپذیری در جامعه ما کم است/ اولین بار که تصویرم از رسانه پخش شد، خواهر جوانم را از دست دادم/ به دلیل فشار روحی بسیار در جنگ با داعش یک سال تحت مداوا بودم/ نام پسرم را امیرعباس می گذارم/ لطفا به خبرنگار احترام بگذارید.
در ابتدا خودتان را معرفی کنید.
من متولد 20 تیر ماه سال 51 در گنبد کاووس هستم و در 19 سالگی در دانشگاه تهران شروع به تحصیل در رشته تاریخ کردم.سال 74 بود که در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شدم و در اواخر سال 75 وارد سازمان صدا و سیما شدم.
چطور وارد رسانه ملی شدید؟
یکی از اساتید من در دانشگاه تهران دکتر لاریجانی رئیس وقت سازمان بود و به خاطر اینکه من علاقه شدیدی به خبرنگاری داشتم، یک روز این موضوع را با ایشان مطرح کردم و ایشان من را راهنمایی کرد و من وارد سازمان شدم. در ابتدا آن قدر از من آزمون و تست گرفتند که شاید اگر فرد دیگری بود خسته می شد و سراغ کار دیگری می رفت. سرانجام بعد از مدتی در معاونت سیاسی کار را آغاز کردم. یادم می آید بعد از چند سال کار مکتوب در رسانه، از سال 78 به مدت 6 یا هفت سال فقط مصاحبه مردمی می گرفتم و بعد از نزدیک به 10 سال کار در رسانه، شروع کردم به تهیه گزارش تصویری. من در این راه سختی های فراوان کشیدم.
علاقه شما به خبرنگاری از چه زمانی آغاز شد؟
من در دوران مدرسه در تمام مراسم ها بالای سکو می رفتم و به اجرای برنامه می پرداختم. در گروه تئاتر و سرود مدرسه فعالیت داشتم. من در سنین کودکی و نوجوانی کارهای فرهنگی بسیاری انجام داده ام. یادم می آید که همیشه خانواده را جمع می کردم و از بالای رخت خواب برای آنها خبر می خواندم. از این بابت علاقه شدیدی به کار خبر داشتم و در آینده نیز این علاقه روز به روز در من بیشتر شد.
نگاه شما به سوژه ها بعضا متفاوت است. این نگاه از کجا نشات می گیرد؟
این مورد ذاتی است و علاقه من به کار خبرنگاری، این نعمت خدادادی را پرورش داده است.
آیا خبرنگاری امری ذاتی است؟
من خبرنگاری را شغلی می دانم که باید در ذات انسان باشد. باید علاقه و عشق به این کار وجود داشته باشد. البته در این راه امکانات نیز نیاز است. اکثر کسانی که پا در این عرصه گذاشته و موفق شده اند، عاشق کار خبر هستند. چون در این کار پول نیست و فقط علاقه، انسان را در این میدان نگه می دارد. میکروفن یک امانت است در دست ما.گاهی اوقات اتفاق می افتد که انسان در این راه با دیگران درگیر و به خبرنگار توهین می شود و خبرنگار تمام مشقت ها را به خاطر عشقش تحمل می کند. خبرنگار خواب ندارد و شبها خواب گزارش های خود را می بیند.
آیا شما خودتان خواب گزارش هایتان را دیده اید؟
بله بسیار زیاد. بارها خواب گزارش های مهم خود را دیده ام.
سوژه های خود را از کجا پیدا می کنید؟
بخشی را مردم برای ما می فرستند و بقیه را هم خودمان و سازمان پیدا می کنیم.
تا به حال در چه بخش ها و حوزه هایی گزارش زده اید؟
من در تمام بخش ها گزارش زده ام، اما همه مردم من را با گزارش های کنکور می شناسند. با گزارش های کنکور خاطرات فراوانی دارم. جالب است عده ای از کنکوری ها به من می گوید که شب های کنکور خواب تو را می بینیم. نسل به نسل کنکوری ها من را می شناسند. من درباره موضوع کنکوری ها در مدل های مختلف گزارش تهیه کرده ام. تمام سعی من در گزارش های کنکور این بود که طنز را وارد کنم تا استرس بچه ها کم شود و نتیجه آن را هم دیدیم که استرس بچه ها در این زمینه کم شد؛ به طوری که در این سال ها خود کنکوری ها در گزارش با من همراه هستند و مثلا سرجلسه با دیدن من می گویند سلامتی حسینی بای صلوات. این رویکرد در گزارش کنکور مورد توجه قرار گرفت و ما این رویه را ادامه دادیم.
آیا تا به حال نتایج گزارش های خود را در جامعه دیده اید؟
بله گاها می بینم. در مسائل اجتماعی این اتفاق افتاده است. اما باید بدانیم که رسانه ملی حل کننده مشکلات نیست. رسانه منعکس کننده معضلات است و من تا جایی که در توان داشته ام مشکلات حوزه خود را منعکس کرده ام.
چقدر در جامعه شناخته شده هستید؟
مردم کشور به من لطف بسیار دارند.
آیا به شما اعتراض هم می کنند؟
بله اما کم بوده است. اقبال به گزارش ها بیشتر بوده و مردم بیشتر استقبال می کنند.
چقدر به این جمله اعتقاد دارید که خبرنگاران از اقشار مظلوم جامعه هستند؟
بسیار زیاد. در واقع خبرنگار هم مظلوم است و هم محروم. واقعا حقوق خبرنگاران ناچیز است. هر ارگانی از لحاظ کاری تعریفی دارد و یک ساعت ورود و خروج مشخص دارد. اما کار ما واقعا زمان مشخص نمی شناسد. در بسیاری از موارد بیشترین استرس ها به خبرنگار وارد می شود.گاهی اوقات به من می گویند که شما چهره هستید و جامعه، خبرنگاران را می شناسد. این مطلب بسیار مهم و لذت بخش است که مردم به ما لطف دارند، اما بهتر است به وضعیت مالی آنها هم رسیدگی شود.
ابطه شما با فضای مجازی چگونه است؟
من جز معدود خبرنگارانی هستم که نه اینستاگرام دارم و نه توییتر و نه فضاهای دیگر مجازی. البته در اینستاگرام یک صفحه تقلبی به نام من است. اعتقاد من این است که خبرنگار باید در کوچه و خیابان با مردم باشد و در آنجا فعالیت داشته باشد. خبرنگار باید گزارش خوب تهیه کند و نتیجه اش را در فضای واقعی جامعه لمس کند، نه در فضای مجازی. مثل همین گزارش آخرم در مورد نیسان آبی که هر کس من را می دید از آن تعریف می کرد. حالا این مردم می تواند همسر، پدر، مادر و نزدیکان انسان باشد. به نظر من بازخورد مردم در جامعه و فضای مجازی بالاتر از هر اینستاگرامی است. البته من فضای مجازی را نفی نمی کنم؛ این اعتقاد من است. در همین رابطه همسرم بهترین مشاور من است و جا دارد همین جا از ایشان تشکر کنم. یعنی اگر گزارش خوب بزنم می گوید عالی بود و اگر بد باشد واکنش منفی دارد.
نظر همسرتان در مورد گزارش نیسان چه بود؟
همسرم گفت که گزارشی بسیار عالی بود و با این گزارش خودت و نیسان را ترکاندی. در ادامه نیز بازخورد مردم بعد از این گزارش این بود که نزدیک به 5 میلیون نفر آن را در فضای مجازی دیده اند و این یعنی موفقیت.
چقدر در گزارش های خود به دنبال این هستید که دردی از مردم را دوا کنید؟
همیشه دغدغه من این بوده است که بتوانم با گزارش های خود برخی نکات را به گوش مسئولان برسانم و گزارشم ضرورت جامعه را بیان کند.
در همین مورد که صحبت کردید تهیه گزارشی مثل نیسان آبی چه ضرورتی برای جامعه داشت؟
درست است که این گزارش به صورت طنز نشان داده شد اما در لایه های زیرین خود مشکلات این خودرو را برای مردم آشکار کرد مثل مصرف سوخت بالا، نداشتن ایمنی، نداشتن ترمز. من وقتی با ماشین در جاده رانندگی می کنم اگر نیسان آبی را در آینه ببینم که پشت سر من حرکت می کند، حتما کنار خواهم کشید تا نیسان آبی رد شود به دلیل اینکه اگر در جاده ترمزی زده شود، نیسان با ما برخورد خواهد کرد و این موضوع بسیار خطرناک است. پس این سوژه، بسیار مهم است. در ضمن فراگیری این موضوع بسیار است و مردم با آن ارتباط دارند و باید گزارش آن تهیه می شد.
اگر خبرنگار در جامعه نبود چه اتفاقی رخ می داد؟
هیچ کس از هیچ مشکلی با خبر نمی شد. اگر خبرنگار نبود هیچ کدام از این سایت های خبری، روزنامه ها، جراید و رسانه های دیداری و شنیداری پدید نمی آمدند. خبرنگار رسالت سنگین و گسترده ای بر دوش دارد.
هنوز برای بستن یک گزارش دلهره دارید؟
همین امسال که قرار بود گزارش کنکور را تهیه کنم، شب قبلش دلهره فراوانی داشتم که صبح سر موقع به محل برسم. بله هنوز در برخی کارها دلهره دارم.
آیا شغل دیگری هم دارید؟
شغل های دیگری به من پیشنهاد شده است اما من هیچ شغل دیگری به جز خبرنگاری ندارم. شاید در آینده شغلی انتخاب کردم.
چه شغلی مد نظرتان است؟
علاقه دارم یک ساندویچی بزنم. آن هم با نام ساندویچی حسینی بای.
به نظر می آید که رابطه خوبی با غذا دارید.
من زمانی شکمو بودم.اما هم اکنون اینطور نیست.
آیا تا به حال مسئولی به دلیل گزارشی، از شما انتقاد کرده است؟
بله اتفاق افتاده است. متاسفانه انتقادپذیری در جامعه ما کم است. اگر خبرنگار از یک مسئول یا نهادی تعریف کند همه او را ستایش می کنند. اما اگر ما از سازمانی انتقاد کنیم، بدترین آدم روی زمین می شویم البته بعضی از مسئولان نیز جنبه انتقاد را دارند.
اولین بار که تصویرتان از تلویزیون پخش شد چه حسی داشتید؟
اولین بار که تصویر من از تلویزیون پخش شد، بدترین اتفاق زندگی ام رخ داد و خواهر جوانم فوت کرد. دقیقا همان روز که گزارش من پخش شد در خانه ما عزاداری بود و این تلخ ترین اتفاق زندگی من بود.
به عنوان یک خبرنگار درخواست شما از مسئولان چیست؟
از مسئولان درخواست می کنم در تمام شرایط پاسخگوی خبرنگاران باشند. خبرنگار وسیله ای برای تبلیغ یک سازمان نیست. زمانی که قرار است از شما انتقاد شود در این مواقع نیز پاسخگو باشید.
آیا صاحب فرزند شده اید؟
من به تازگی ازدواج کرده ام. اما دوست دارم که فرزند داشته باشم. اگر هم که پسر باشد، اسمش را امیرعباس انتخاب کرده ام.
پس پسر دوست دارید.
نه اینطور نیست. داستان انتخاب اسم پسر آینده ام ماجرا دارد. من زمانی که در عراق بودم به واسطه دیدن صحنه های جنگ در موصل و الرمادی و شهرهای دیگر عراق از لحاظ روحی بسیار آسیب دیدم و چون در بدنم از زمان جنگ هشت ساله تحمیلی هم جراحت وجود داشت، در آن دوره شرایط خوبی نداشتم. این مطلب را برای اولین بار می گویم در آنجا شدیدا از لحاظ روحی بیمار شدم. روزی در حرم حضرت عباس(ع) از ایشان خواستم مرا شفا بدهد و من هم اگر در آینده پسردار شوم، اسمش را امیرعباس می گذارم و فلسفه امیرعباس این بود. خدا را شکر بیماری من برطرف شد و حالا من باید نذرم را ادا کنم.
چطور شد شما از فضای گزارش هایی به شکل طنز وارد فضای گزارش های سیاسی شدید و به عراق رفتید؟
من اعتقاد دارم خبرنگاری یک روز راحتی دارد و روز دیگر سختی. یک روز باید از دل میدان جنگ گزارش تهیه کرد و روز دیگر از قلب اروپا. در جایی باید گزارش سیاسی زد و جای دیگر باید سوژه گزارش، فرهنگی باشد. خبرنگار باید در تمام زمینه ها توانایی بستن گزارش را داشته باشد. به همین دلیل رفتن به عراق و جنگ نیز بخشی از کار من بود. خیلی ها به من گفتند که نرو، اما من باز هم مصمم بودم که در میدان جنگ باشم. من 14 ساله بودم که در جنگ تحمیلی هشت ساله هر دو پایم ترکش خورد و آن شرایط جنگ را درک کرده ام و حالا شاید این روحیه و این شجاعت از آن زمان نشات می گیرد.
خبرنگاری چقدر شجاعت می خواهد؟
بسیار زیاد. اگر در این کار شجاع باشیم و وام دار سازمان ها و ارگان ها نباشیم در این کار موفق هستیم.
پشیمان نیستید که خبرنگار شدید؟
به هیچ عنوان. در سال 78 من آزمون معلمی هم قبول شدم. در آن زمان حتی وضعیت استخدامی در رسانه ملی معلوم نبود اما من باز هم کار خبرنگاری را انتخاب کردم.
در مورد توهین برخی افراد مثل هنرمندان کشور به خبرنگاران چه نظری دارید؟
من آن فیلم ها و واکنش ها را دیده ام. حرکت برخی دوستان بسیار زننده است. متاسفانه در ورزش و جاهای دیگر نیز توهین به خبرنگار وجود دارد. به هیچ عنوان نباید به خبرنگار توهین کرد. به هر حال حرمت هر شغلی باید نگه داشته شود. لطفا با خبرنگار رفیق باشید.
به عنوان صحبت پایانی اگر مطلبی دارید بفرمایید.
من از شما و مجموعه باشگاه خبرنگاران جوان که این گفتگو را ترتیب داده اید، تشکر می کنم.
دیدگاه تان را بنویسید