آتنا رفت و انسانیت مُرد!
چند روزی است خبر قتل مظلومانه آتنا دخترکوچولوی هفت ساله، خبر داغ و پربحث رسانهها شده؛ خبری که همه را در بهت و حیرت فرو برده و از مرگ انسانیت شوکه شدهاند.
روزنامه صبح نو؛ سیدجواد میرخلیلی*: چند روزی است خبر قتل مظلومانه آتنا دخترکوچولوی هفت ساله، خبر داغ و پربحث رسانهها شده؛ خبری که همه را در بهت و حیرت فرو برده و از مرگ انسانیت شوکه شدهاند. این روزها برای همه، این سؤال پیش آمده که چرا افرادی این چنین وحشیانه دست به جنایت زده و چون داعشیان حتی به طفل و کودک خردسال هم رحم نکرده و چرا گرگی در لباس انسان بهرغم اینکه خودش هم دارای فرزند است، چنان سنگدل شده و دست به چنین جنایت وحشتناکی زده و پدر و مادری را در غم از دست دادن دختر زیبای کوچک و شیرینزبان خود این چنین داغدار کرده است. فارغ از اینکه هستند آدمیان بیماردل و مریضی که یا سادیسم دارند یا بیماری جنسی و هر چند فرزندان هم آموزشهای لازم را ببینند، اگر توسط والدین و جامعه مراقبت و کنترل نشوند، باز هم از گزند این افراد بیماردل در امان نخواهند بود؛ اما سؤال کلیدی که این یادداشت در پی پاسخ به آن است، این است که چرا جامعه به این سو رفته و چه کسانی در این مرگ اخلاق و انسانیت مقصرند و برای همین مواردی که گاه و بیگاه اتفاق می افتند؛ هر چند اندک؛ چه باید کرد.
اندک تأملی در وضعیت برخی محلهها و ضرب و جرح و دعواها و گاه قتلها و تجاوزهایی که صورت میگیرند، نشان از بیتفاوتی و کمکاری یا تعطیلی کار فرهنگی در این محلههاست. برخی هم تا نام فرهنگ را میشنوند، یاد اجبار و تحمیل می افتند؛ در حالی که توجه به سیره الگوهای بی نظیری چون ائمه اطهار؟ع؟ و حتی در دوران خودمان علما و بزرگانی که در مناطق، شهرها و محلههای خود، کانون توجه ملت بودهاند، حاکی از این است که میشود و میتوانیم، چنان که برخی اراذل و اوباش در برابر تواضع برخی علما و افراد خودساخته و متواضع و مردمی در محلهها سر تعظیم فرود آورده و حتی نمازخوان میشدند و از گذشته خود توبه میکردند و این نشان از نگاه خاص به کار فرهنگی و تربیت انسان به معنای اشرف مخلوقات است؛ اما گاه احساس میشود کار فرهنگی رها شده است. حال مسأله اصلی این است که وقتی در جامعه درد را شناختیم، درمان را هم شناختیم و وضعیت مطلوب برایمان متصور شد که باید به چه برسیم، راهکار برون رفت از این وضعیت چیست؟ این قطعاً مجال دیگری را میطلبد؛ چنان که جلسات فرهنگی متولیان بهخصوص فرهنگی تمامی و البته اثر قابل توجهی در جامعه ندارد، با این حال به نظر میرسد میبایست نگاه سیاستمداران ما عوض شود؛ نگریستن به مسائل فرهنگی از حالت سیاستزدگی خارج شود؛ برای اختصاص بودجههای هنگفت فرهنگی به مراکز و نهادهای فرهنگی، متناسب با کارویژه ها و ارزیابیهای صورت گرفته از اقدامات انجام شده توسط آنها بودجه اختصاص یابد. قرارگاههای فرهنگی ایجاد شود. مساجد و امامان جماعت مساجد در هر محله و منطقهای به میان مردم رفته و در انتظار آمدن و نیامدن آنها نباشند. مردم و به خصوص جوانان را در امر فرهنگ و مسائل مختلف محلهها مشارکت دهند. سیاستمداران امور سیاسی را از دست به دست شدن بین عدهای خاص خارج ساخته و گردش نخبگان را بین مردم و جوانانی که درس خوانده و زحمت کشیده اما پایگاه اجتماعیشان بالا نبوده و از خانواده و خاندان مسوولان نبودهاند خارج سازند. اینکه جامعه و افراد آن از هر طبقه و قشر و گروه سنی احساس کنند حکومت، به آنها بها داده و برایشان ارزش قائل است و در امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، از آنها استفاده میکند و صرفاً از آنها برای حضور در انواع انتخابات برای رأیدادن و یا راهپیماییها استفاده نمیکند؛ قطعاً اثراتی دارد که غیر قابل انکار است. راهکار دیگر برای حل این دردها در جامعه، عینی و عملی کردن پژوهشها و تحقیقاتی است که میلیاردها تومان برای آنها خرج شده و اکنون در گوشه کتابخانهها و کتابفروشیها خاک میخورند و هیچ اثری ندارند. در مجال دیگری، صرفاً به راهکارهایی پرداخته خواهد شد که در کاهش یا حل چنین معضلاتی اثربخش باشند. *مدرس دانشگاه
دیدگاه تان را بنویسید