سرویس اجتماعی فردا؛ عماد صادقی نسب: خاطره دوم مهرماه ۱۳۹۴ هیچگاه از ذهنها پاک نمیشود. شروع پاییز با اتفاقی دردناک که در تاریخ ثبت و به یک گواه محکم دیگر برای بیکفایتی عربستان در مدیریت حج تبدیل شد. ظهر دوم مهرماه را از یاد نمیبریم، همان روزی که تلخیاش را به رخ تقویم کشید. خبر شهادت حجاج بیتاللهالحرام نخست در حد جملات یک خطی در خبرگزاریها منتشر شد و کم کم با آشکار شدن عمق فاجعه، پوششهای خبری گسترش بیشتری یافت تا بر نگرانی ایرانیها و خانوادههای حجاج مشرف به کعبه بیافزاید.
گرچه تعداد دقیق شهدای منا اعلام نشد، اما آمارهای غیررسمی از شهادت هزاران تن از حجاج خانه خدا حکایت داشت. ایران با ۴۶۴ شهید - بیشترین تعداد شهدای فاجعه منا -سوگوارتر و سیاهپوشتر از دیگر کشورها بود. با وجود مقصر بودن عربستان سعودی، این کشور هیچگاه حاضر به عذرخواهی یا قبول جبران خسارت نشد و در عوض دست به بهانهجوییهای مختلف زد تا به خیال خود از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. از سوی دیگر، به واسطه گستردگی این فاجعه، انتظار میرفت که خانوادههای داغدار از حمایتهای مالی و معنوی برخوردار شوند تا مرحمی - ولو اندک - بر زخمهایشان باشد؛ انتظاری که البته به قدر کفایت برآورده نشد و خانوادههای داغدار همچنان در حال پیگیری مطالبات خود از نهادهای مربوطه هستند.
روایت آن روز تلخ
شنیدن ماجرای فاجعه منا به خودیخود رنج آور است، چه برسد به آنکه بخواهی در هیبت یک راوی و داغدار، مو به موی اتفاقاتی که رخ داده را بازگو کنی.
آسیه پدری، اهل گنبد، دختر استاد نازمحمد پدری از بزرگان و معتمدین این شهرستان است که با جدیت پیگیر مطالبات خانوادههای شهدای منا است. او در شرح آن روز تلخ میگوید: «روز حادثه، یعنی دوم مهرماه، حوالی ظهر مکررا با پدر و مادرم در عربستان تماس میگرفتیم، ولی جوابگو نبودند. بعد از تلاشهای فراوان بالاخره مادرم پاسخ تماس را داد. از گریههای او متوجه شدیم که اتفاق بدی افتاده است. مادر از پدر بیخبر بود و این یعنی ما پدرمان را از دست داده بودیم. از آن لحظه به بعد به تکاپو افتادیم که کاری کنیم و خبری از پدر بگیریم. حتی سعی میکردیم که از گنبد به هر دری بزنیم تا خبری به دست بیاوریم.»
پدری ادامه میدهد: «اکثر شهدا برگشتند، اما تا ۴ ماه خبری از پدر من نبود. روزهای اول برخی افراد نزد ما میآمدند و میگفتند رضایت بدهید جنازه همانجا بماند. من هم جواب میدادم که اگر بنا به رضایت باشد، باید با عکسی یا آزمایشی به ما ثابت کنید که ایشان در آن حادثه و در کشور عربستان فوت کردهاند.»
خواسته آسیه پدری عملی شده و دو ماه بعد عکسی برای اثبات شهادت پدر به خانواده او نشان داده میشود. «بعد از مشاهده عکس ما اعلام کردیم که منعی برای دفن پدرم در عربستان وجود ندارد. برای تدفین رضایت دادیم. ولی باید بگویم که خوشبختانه روز ۱۵ دی به ما خبر دادند که پیکر پدرتان در تهران است و باید برای شناسایی به تهران بیایید. بعد از ۴ ماه چیزی برای شناسایی ایشان باقی نمانده بود، اما ما همیشه میگفتیم که اگر استخوانهای پدر را تحویلمان بدهید، میتوانیم او را شناسایی کنیم. دلیلاش هم که ابتدا به آنها نگفتیم، اما بعد خودشان متوجه شدند ایمپلنت دندانهای پدرم بود. البته برای اطمینان بیشتر آزمایش دی. ان.ای هم گرفته شد.» ده روز بعد مراسم تشییع استاد پدری برگزار شد. «مراسم تشییع پیکر ایشان هم در روز ۲۵ دی، در شهرستان گنبد برگزار شد. گرچه خلاصه گفتم، اما اتفاقات این چهار ماه خیلی سخت و دردناک بود.»
تمرکز بر یافتن پیکر پدر
آسیه پدری با اشاره به اینکه در چهار ماه نخست تنها مطالبهشان یافتن پیکر استاد پدری بوده، میگوید: «به طور کلی در این چهار ماه بیشتر به دنبال پدر بودیم. چون صورت مسئله اطمینان از فوت پدر حل نشده و پیکر ایشان هم پیدا نشده بود.»
او ادامه میدهد: «اما بعد از اثبات فوت ایشان به دنبال مطالبات از نهادها، سازمانها و افراد مختلف و دخیل در موضوع بودیم. ما در پی این بودیم تا افرادی که در این مسئله کوتاهی و قصوری داشتهاند را به جبران واداریم. البته باید گفت که شهادت این تعداد از حجاج به هیچوجه قابل جبران نیست.»
عربستان؛ متهم ردیف اول
ناگفته پیداست که مقصر نخست بروز چنین فاجعهای، عربستان سعودی است. کشوری که به واسطه مدیریت غلط، زائران مخلص سرزمین وحی را به کام مرگ کشاند. خانم پدری با اشاره به اینکه متهم ردیف اول این جریان عربستان سعودیست، به خبرنگار «فردا» میگوید: «چون عربستان را مانند یک شیر درندهخو میدانیم که- دست کم فعلا - نمیشود با آن در افتاد، آن را کنار میگذاریم و به نهادهای داخلی میپردازیم.»
قصور در پرداخت دیه شهدا
وی ادامه میدهد: «ابتدا باید از رهبر انقلاب و تمام مسئولین دلسوزی که با جدیت پیگیر وضعیت ما بودند تشکر کنم. اما در بحث کوتاهیها باید از سازمان حج شروع کنیم، چون این سازمان مسئولیت نخست را بر عهده دارد و حجاج تحت مدیریت آنها به عربستان اعزام شدند. بزرگترین کوتاهی این سازمان مبحث بیمه حجاج بود. بنا بر نص صریح قانون اساسی، در سفرهایی از این دست دیه یک انسان برابر با کرامت نفس اوست. حالا سوال پیش میآید که کرامت نفس که معادل دیه یک انسان است، باید ۵۵ میلیون تومان باشد؟ مسلما اینطور نیست. همین ۵۵ میلیون نیز در دو مرحله پرداخت شد؛ ابتدا ۲۵ میلیون و پس از آن بعد از کش و قوسهای فراوان ۳۰ میلیون دیگر پس از ۸ ماه پرداخت شد، در واقع با پیگیری خانوادهها از سازمان حج گرفته شد!»
پدری به مقایسه هزینه لباسهای یکسان حجاج گنبد با تفاوت حق بیمه میپردازد و توضیح میدهد: «نکته جالب اینجاست که حج و زیارت گنبد در مورد البسه حجاج اجبار به خرج داده و برای متحدالشکل بودن لباسها وجه اضافی دریافت کرد، اما برای دریافت مابهالتفاوت بیمه کامل و بیمه ناقص حجاج، اقدامی نکرد. به فرض که این تفاوت قیمت ۵۰ هزار تومان هم بوده باشد، برای کسی که مجبور شده ۳۰۰ هزار تومان پول لباس متحدالشکل را بپردازد، پرداخت چنین رقمی سخت نبوده. در واقع اگر قرار بوده برای دریافت تفاوت بیمه هم اقدامی کنند، کار دشواری نبوده و شدنی بوده است. حالا چرا چنین قصوری از سازمان حج و زیارت سر زده، مشخص نیست.»
پدری میافزاید: «همین دیه از مسائلی بود که خانوادهها تصمیم داشتند بعد از طی شدن بخشی از روند کار، مجدانه پیگیر آن باشند و خدا رو شکر تا الان خوب پیش رفته و به نظر میرسد که میتوان اقدامات قانونی را در مقابل این کوتاهی به انجام رساند.»
مدیریت غلط در برخی کاروانها
آسیه پدری در ادامه صحبتهای خود به سراغ مدیران برخی کاروان میرود و از کوتاهی هایشان و عدم برخورد نهادهای نظارتی با آنها سخن میگوید: «نکته بعدی قصور مدیران کاروانهاست. سوال خیلی از خانوادهها این است که چرا با مدیران کاروانهایی که طبق شواهد حجاج را خارج از برنامه راهی منا کردند برخورد نمیشود؟ تعداد زیادی از مدیران کاروانها حاضرند قسم بخورند و شهادت بدهند که بنا بوده زوار ایرانی را ساعت ۱۰ صبح به بعد راهی منا کنند، اما برخی از کاروانها، حجاج را زودتر عازم منا کردند. کاروانهایی از کلاله بودند که مدیر کاروان با تجربه داشتند و حجاج آنها سالم بازگشتند و از بحران گذر کردند. متاسفم از اینکه مدیران کاروانهای استان گلستان و خراسان این چنین قصور کردند که بیشترین آمار شهدا متعلق به این دو استان است. به نظرم مسئولیت این کوتاهیها هیچگاه از گردن سازمان حج برداشته نخواهد شد.»
فرزند شهید محمد پدری از اقدامات خانوادهها برای پیگیری مطالبات پیرامون قصور مدیران کاروانها سخن گفته و ادامه میدهد: «ما به صورت شفاهی همیشه به دنبال پیگیری مطالبات بودهایم، اما کتبا نیز به سازمان حج و زیارت استان نامه زدیم. همینطور مطالبات به صورت شفاهی و کتبی به عرض آقای اوحدی، ریاست سازمان حج و زیارت رسیده است. همان روزهای نخست گروهی در قالب کمیته حقیقتیاب از سوی سازمان حج و زیارت به اینجا آمدند و با یک به یک افرادی که سالم مانده یا عزیزی را از دست داده بودند مصاحبه کردند و همه افراد حاضر در آن جمع اذعان داشتند که مدیران کاروانها هم قصور داشتهاند؛ این مصاحبهها ضبطشده و در اختیار سازمان حج قرار دارد.»
نقش وزرات خارجه
به واسطه آنکه فاجعه منا در خارج از مرزها رخ داد، وزرات خارجه نیز در پیگیری مطالبات خانوادههای شهدای منا وظیفهای بر عهده داشت و بر اساس گزارشات جلسههایی برای رایزنی با طرف عربستانی از سوی این ورزاتخانه برگزار میشد. آسیه پدری با تاکید بر مسئولیت وزرات خارجه در موضوع مطالبات فاجعه منا، میگوید: «وزارت امور خارجه در این راستا خیلی وظیفه داشت، ولی متاسفانه حرکت و اقدام نتیجهبخشی از سوی این وزراتخانه مشاهده نشد. نمیگویم اقدامی نشده، میگویم اقدامات مفید نبوده است. مدام به دنبال وکیل ایرانی یا خارجی بودند، اما کاری از پیش نبردند. کمترین کاری که میتوانستند بکنند این بود که در مورد پیکرهای مفقود شده کاری کنند. همیشه این سوال در ذهنام بوده که چرا از طریق سازمانهای امدادی و غیرسیاسی بینالمللی مثل صلیب سرخ یا هلال احمر کمک نگرفتند تا اطلاعاتی در مورد کشتهشدگان این حادثه به دست آورند. قولهایی در جلسات با آقایان ملکوتیفر و قشقاوی داده شد، مثل اینکه شما متن اعتراضی به چند زبان زنده دنیا بنویسید تا ما آن را به صورت یک مطالبه به سازمان حقوق بشر تحویل دهیم؛ که البته در این مورد هم هیچ اقدامی نشد.»
شکایتهایی که به جایی نرسید!
وی سخنان خود را به سمت قوه قضاییه میبرد. «ما خانواده شهدای منا با توجه به وکالت و شکایتی که توسط حج و زیارت گردآوری شده و به قوه قضائیه ارائه شد، انتظار داریم ما را در روند پیگیری این دادخواهی خانوادهها قرار بدهد و در مورد اینکه این تعداد پرونده شاکیها به کجا رسید، آگاهیرسانی کنند.»
پایان دادن به استفاده از لفظ «جانباخته»
استفاده از برخی الفاظ شاید برای عموم عادی به نظر برسد، اما برای آنهایی که داغدیده و سوگوارند، به هیچوجه خوشایند نیست و بر داغشان میافزاید. گرچه در چند روز نخست بعد از بروز فاجعه منا از عنوان «جانباخته» برای شهدای منا استفاده میشد، اما همه میدانستیم آنهایی که رفتند، شهیدند. آسیه پدری، در این باره میگوید: «خیلی از خانوادهها، از جمله خود من، از رهبر انقلاب خواسته بودیم که دست کم برای افرادی مثل پدر من لفظ شهید به کار برود و استفاده از واژه «جانباخته» برای آنها تمام شود. حداقل برای حفظ حرمت آنها هم که شده نباید از کلماتی مانند جانباخته استفاده کرد، چون پدر من در طول زندگیاش هیچچیز را نباخته بود که بخواهند چنین لفظی را برای او به کار ببرند.»
وی میافزاید: «طوماری نوشته و به آقای اوحدی تحویل داده شد. ایشان هم با توجه به این متن و امضاها اجازه استفاده از لفظ شهید و تدفین پیکرها در مزار شهدا را گرفتند.»
مسئولیت خطیر بنیاد شهید
پدری گفتههای خود را اینگونه پی میگیرد: «بعد از مدتی فهمیدیم که این بحران به درستی مدیریت نمیشود. در گنبد شش - هفت خانواده وجود دارند که پدر، مادر خود را از دست دادهاند. اوایل کمکهای نقدی یا غیرنقدی میشد، اما ما میگفتیم که این اقدامات کجای کار را جبران میکند؟ و باقی خانوادهها باید چه کنند؟ گفتیم که نهادی باید متولی این امر شود. بعد از آن که تایید استفاده از لفظ شهید برای شهدای منا از سوی رهبر انقلاب را دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که بنیاد شهید میتواند کمک کند، اما متاسفانه تا همین یکی دو ماه قبل هیچ گام و اقدامی از سوی بنیاد شهید مشاهده نکردیم، البته تا الان هم چیزی ندیدهایم.»
پدری از کمکاریهای بنیاد شهید سخن به میان میآورد: «کارهای ویژه برای خانوادههای دو شهیده هم به شکلی صورت پذیرفته که بسیار اذیت شدند.»
تخصیص بودجه برای خانوادههای شهدای منا
وی با اشاره به تلاشها برای رفع مشکلات معیشتی خانوادههای شهدا ادامه میدهد: «در شش ماهه دوم سال ۹۴ تمام تلاشمان را کردیم تا مسئولان را متوجه مشکلات معیشتی خانوادههای شهدای منا کنیم. در سال نود و پنج مسئولان کمی به فکر افتادند و جلساتی با نمایندگان خانوادههای شهدا در کمیسیون امنیت ملی گذاشته و قولهایی داده شد، تا یک هفته پیش از سال نو هم اقدامی جدی جز ارائه سنگ مزار و برخی خدمات فرهنگی از سوی بنیاد شهید مشاهده نشد. نماینده بنیاد شهید در یکی از جلسات میگفت: «ما تمامی امکاناتی که به خانوادههای شهدا میدهیم را در اختیار خانوادههای شهدای منا هم گذاشتهایم.» میگفتیم ما شاهد هستیم، شما چه چیزی به ما میدهید؟ واقعا هیچ چیز به ما نمیدادند. بعد که پافشاری کردیم اعلام کردند که بودجهای برای شهدای منا به بنیاد شهید پرداخت نشده و به همین علت است که نمیتوانند کاری کنند. البته حقیقت امر هم همین بود که به واسطه فقدان ردیف بودجه برای شهدای منا نمیتوانستند کاری کنند. این همه سعی کردیم، پشت درها ماندیم، با نمایندگان شهرهای مختلف دیدار کردیم و بالاخره توانستیم کاری کنیم که این قضیه در مجلس مطرح شود، خوشبختانه
یکی دو هفته پیش نیز بودجه موردنظر تصویب شد و حالا میدانیم که اگر برای بودجه تخصیصیافته برنامه صحیح و دقیقی تدوین شود، دستکم مشکلات معیشتی این خانوادهها تا حدی حل میشود.»
دادخواهی معنوی
فاجعه منا، فارغ از آنکه خانوادههای بیشماری را سوگوار کرد؛ به خانوادههای شهدا از دو بُعد معنوی و مادی لطمه وارد کرد. بر اساس گزارشات روند جبران لطمات مالی با تلاشها و پیگیری خانوادههای شهدای منا، پیشرفت خوبی داشته و به نظر میرسد که قولها برای حل مشکلات معیشتی خانوادهها، تا چند ماه آینده به تحقق بپیوندد. اما مسائل مالی نمیتواند آتش درد خانوادههای داغدار را فرو بنشاند. وادار ساختن مقصران از جمله عربستان سعودی به جبران اشتباه و حمایت معنوی و روحی این خانوادههاست که میتواند عمده درد از دست دادن عزیزانشان را تسکین بخشد.
آسیه پدری در پایان صحبتهای خود میگوید: «خیالمان که از بابت حل مشکلات معیشت راحت شود، میتوانیم به سراغ اصل کاریها - مثل عربستان - برویم و برای جبران مسائل معنوی دادخواهی کنیم.»
دیدگاه تان را بنویسید