روزنامه ایران: شاید اگر در گذشته نه چندان دور قرار بود راجع به اعتیاد یادداشتی نوشت تصویر اعتیاد کاملاً مردانه بود و باور اینکه یک زن معتاد باشد غیر قابل تصور و دور از انتظار بود ولی واقعیت در زمان حال از چیز دیگری سخن میگوید. کافی است نگاهی به اعتیاد از منظر سینما بیندازیم. مثل شخصیت مریم در فیلم «مرهم» آقای داوودنژاد، دختری که به هزار و یک دلیل درگیر مصرف شیشه است یا سارای فیلم «خون بازی» خانم بنی اعتماد که یک مصرفکننده هروئین است و شاید دختران و زنانی که گهگاه..... هر روز در کوچه و خیابان می بینیم و اگر کمی دید هوشمندانه داشته باشیم چهره معصومانه زنانه آنان که به دلیل نشئگی یا خماری بسیار دردناک است و گاهی تعریف ما را از شخصیت زن یا مادری که در ناخودآگاه جامعه بهشت را زیر پای آنان میداند کمی پیچیده میکند.
آری تنها در 10 سال گذشته آمار رشد 10 درصدی اعتیاد در زنان جامعه را نشان میدهد که هیچ برنامه و توجهی به این مسأله نشده است و ناگهان سیلی محکمی از چرخه قاچاق خوردهایم که با برنامهریزی دقیق زنان و دختران را مورد هدف قرار داده است. از همین رو معضل کودکان معتاد که ذاتاً و ژنتیک یک معتاد به دنیا بیایند را هم به معضلات آسیبهای اجتماعی ما افزوده است.
عوامل گوناگونی در معتاد شدن زنان نقش دارد که مهمترین آنها را با هم مرور میکنیم: ورود افراطی زنان به جامعه و نداشتن مهارتهای زندگی اجتماعی چرا که الگوهای ما و زن خانه دار و تعصبات گذشته نسبت به آنها تنها معلم ایشان در این راه بوده است. تمرکز شدید چرخه قاچاق روی این گروه و معرفی مواد زنانه مثل گل، الکل و قلیان که همگی از مواد شروعکننده اعتیاد هستند همچنین محرکها و NSP ها (محرکهای جدید روان گردان)، فشار زیاد اجتماعی روی زنان، تضادهای شدید فرهنگی مثل مسأله حجاب، اشتغال و ازدواجهای دیرهنگام همگی منجر به بیماریهای نوروتیک روانی مانند روان رنجوری، اضطراب و استرس میشوند. بنابراین زنان مهمترین گزینه برای آرامش و خارج شدن از این فضا را در گروه مخدرها، محرکها و آرام بخشها جست وجو میکنند. شاید نگاهی به آمارهای تلخ اعتیاد در این گروه زنگ خطری با صدای بسیار بلند باشد. در سال 86 تنها 9درصد این آمار را زنان تشکیل میدادند.
از 8 درصد پژوهشهای موردی 3 درصد مربوط به مطالعه اعتیاد در زنان بوده ولی امروز بالای 3 درصد از پژوهشها در کشور بر مسأله اعتیاد زنان تأکید میکند و نکته قابل توجه آنکه یک سوم تختهای روانپزشکی مربوط به اعتیاد را زنان اشغال کردهاند. دو سوم از معتادان زن در بیرون از خانه به مواد گرایش پیدا میکنند و مکان هایی مثل آرایشگاه، باشگاههای ورزشی، استخر و میهمانی مرکز اصلی چرخه قاچاق برای معرفی مواد مخدر است. یک چهارم از بیماران معتاد به شیشه زنان هستند که هنوز در کشور پروتکل مدونی برای درمان محرکها وجود ندارد و نکته جالب اینکه بالای 40درصد زنان معتاد دارای تحصیلات دیپلم به بالا و حتی دانشگاهی اند. این آمار خود نمایانگر خیلی از واقعیتها است.
حال اگر از زاویه دیگری این مسأله (اعتیاد زنان) را مورد بررسی قرار دهیم به بغرنج بودن آن بیشتر پی میبریم. زنان از نظر روان شناختی کاملاً متفاوت از مرداناند و مواد مخدر و محرک تأثیرات متفاوتی بر جسم و روان آنها دارد. مثلاً افسردگیهای زنانه مثل ملال پیش از قاعدگی، افسردگیهای ناشی از زایمان یا مشکلات شیردهی، در معرض تجاوز و سوءاستفاده قرار گرفتن و اثرات روانی آن، حساسیت عاطفی بیشتر زنان به دلیل متفاوت بودن هورمونهای درون ریز همه اینها باعث میشود زنان از نظر ژنتیک اعتیاد پذیرتر از مردان باشند و حال به اینها کافی است تفاوتهای اجتماعی مثل حقوق نابرابر در برخی از مسائل مثل شهروند درجه 2 بودن یا فرهنگ جنس ضعیف بودن را اضافه کنیم. مگر نه اینکه اعتیاد سه جنبه روانی، فیزیولوژی و اجتماعی دارد.وقتی میبینیم که از هر سه جنبه وضعیت زنان از مردان در جامعه ما خطرناکتر است به این نتیجه میرسیم که اگر امروز کاری نکنیم شاید نسل آینده بهشت را زیر پای مادران نبینند.
دیدگاه تان را بنویسید