سرویس اجتماعی فردا؛ روزنامه ایران نوشت: مادران باردار معتاد برای تأمین موادمخدر خود، بر سر جنینی که در شکم دارند معامله میکنند. رقم پرداختی به آنها اما به مراتب کمتر از مبلغی است که قبل از فروش به آنها وعده داده شده است.
خانه ای در یکی از محلات جنوبی شهر تهران محل نگهداری مادران معتادی است که فرزند خود را پیش فروش کرده اند! براساس آمارهای غیررسمی صدها نوزاد در این خانه خرید و فروش میشوند که سرنوشت هیچ کدام آنها هم معلوم نیست؛ خانه ای بدون پلاک با بوی تند موادمخدر. ساختمانی سه طبقه با اتاقهای کوچک که هرکدام متعلق به یک زائوست! زنان باردار مجبورند تا زمان زایمان شان در این اتاقکها بمانند و روز و شب آنها در این اتاقکها خلاصه میشود. تا روز تولد کودک، غذا و موادمخدر برای زائوها رایگان است.
«ثریا»، 35 ساله آخرین فرزندش را فروخته و از دو فرزند قبلی خبر ندارد. میماند یک فرزند دیگر. میگوید از فرزند فروشی پشیمان است و از دستگیری و گرفتاری بابت فروش فرزند نگران!
او برای تهیه مواد با نخستین پیشنهادی که دریافت کرد، بر سر جنینی که در شکم داشت معامله کرد. رقم خرید نوزاد بعد از سونوگرافی مشخص میشود. نوزاد پسر 7 میلیون تومان و نوزاد دختر 8 میلیون تومان! اما خریدار سر قرار نمیماند: «روزی که نوزادم به دنیا آمد، دسته ای پول به من داده شد که وقتی آنها را شمارش کردم، 2 میلیون و 100 هزار تومان میشد.»زائوها دراین خانه فقط نمیخورند و نمیکشند: «گاهی اوقات بسته بندی موادمخدر را انجام میدادیم.» اجازه خروج از خانه را ندارند مگر برای سونوگرافی که یک زن بسیار شیک پوش با یک ماشین شاسی بلند به دنبال آنها میآید.ثریا میگوید: «محلی که من با این زن رفتم، بیمارستان نبود و حتی مطب دکتر هم نبود. آنجا خانه ای بود که در آن یک خانم دکتر و یک پرستار حضور داشتند.
در آن خانه مشخص شد که فرزند من دختر است.»ثریا قربانی ازدواج زودهنگام و اجباری است. در 13 سالگی به خاطر فرار از خانه به عقد مردی در میآید که هیچ علاقهای به او ندارد: «مهر ازدواج که در شناسنامهام خورد، تمام رؤیاهایم نابود شد. بعد از آن، مرتب اقدام به فرار از خانه کردم. بار اول از آبادان فرار کردم و به اصفهان رفتم. بعد از آن هم مرتب شهری که در آنجا زندگی میکردم را تغییر داده و در نهایت ساکن تهران شدم.»
همان روزهای ابتدایی فرار از خانه، با موادمخدر آشنا میشود: «تا اینکه در تهران مستقر شده و یک بار دیگر ازدواج کردم. اکنون هم شیشه و هروئین مصرف میکنم. همسرم به دلیل فروش مواد مخدر در زندان بود و برای تأمین هزینههای مواد مخدرم بشدت با مشکل مواجه شده بودم. تنها راهم این بود که نوزادم را بفروشم.»رقیه موسوی، مددکار اجتماعی مؤسسه خیریه مهرآفرین هم میگوید: «ثریا موردی بود که به مؤسسه خیریه مهرآفرین معرفی شد.
پس از اینکه اعتماد او جلب شد، آدرس خانهای را به ما داد که ماهها در آنجا زندگی میکرده است.»این مددکار اجتماعی با اشاره به وضعیت سر دسته این باند میگوید: سردسته این باند خانمی 35 یا 36 ساله است. او معتاد نیست و ظاهری بسیار موجه دارد. در این باند، پزشک و پرستار نیز حضور دارند اما نوزادان در بیمارستان متولد میشوند.او با بیان اینکه «برای نوزادان این باند، مدارک شناسایی جعلی تهیه میشود»، میگوید: «پس از بررسیهای صورت گرفته، مشخص شد که نوزادان پس از تولد در یکی از بیمارستانهای جنوب شهر تهران، از بیمارستان خارج شده و پس از آن مدارک هویتی جعلی برای نوزادان تهیه میشود. این طور که ما متوجه شده ایم نوزادان از کشور خارج میشوند اما اطلاعات دقیقی در این رابطه در اختیار نداریم.»
دیدگاه تان را بنویسید